بخش دیگری از کوتاه سراییهای واصف باختری به ترجمههای او بر میگردد. واصفباختری با ترجمههای که از شعر جهان دارد، یک مترجم موفق شعر نیز است. او شعرهایی را از شاعران کشورهای فرانسه، جرمنی، هسپانیا، روس، اتحاد شوروی سابق، آیالات متحد امریکا، هند، ترکیه، لبنان، مصر، فلسطین، جامیکا،کولمبیا، پیرو، برازیل و شاعران کُرد به زیبایی و استواری ترجمه کرده که این ترجمهها (141) صفحۀ کتاب «سفالینۀ چند بر پیشخوان بلورین فردا» را در برگرفته است.
بخش بیشتر ترجمههای واصف شعرهای کوتاه اند در فرم شعر آزاد عروضی و شعر سپید. با این حال پارهیی از ترجمههایی او در اوزان عروضی و غزلهای کوتاه نیز صورت گرفته است.
از اوزان عروضی که بگذریم شعرهای کوتاه واصف یکجا با ترجمههایی کوتاهش در کتاب« سفالینۀ چند … » کمابیش به صد پارچه شعر میرسد. این شعرها خود میتوانند یک گزینۀ شعری جداگانه باشند؛ اما این شعرها در لابلای شعرهای بلند شاعر به گونۀ پراکنده آمده و گویی در زیر سایۀ شعرهای بلند او قرار گرفته اند. به همین دلیل است که به کوتاه سرایی واصف باختری کمتر توجه شده و کمتر مورد ارزیابی قرار گرفته است. این هم نمونههایی از ترجمههای واصف باختری در گونۀ شعر کوتاه .
تنها خواهشی دارم
ننگ بر من باد!
نفرین بر من باد!
اگر از شما چیزی بخواهم
تنها خواهشی دارم این است که به روسپیان سیاسی نیز
قرص ضد حاملهگی بدهید
تا نسل بیشرفان فزونی نیابد
( سفالینۀ چند بر پیشخوان بلورین فردا،ص 472.)
این شعر از شاعر کُرد، «خلیل روادی» است. شعری است با پرخاش شاعرانه که با ویژهگیهای شعر مقاومت سروده شده است. وقتی کسی یا کسانی به نام سیاستگر، به دنبال رسیدن به اهداف کوچک خود اند، سیاست و مردم را بهانه میسازند، یک چنین سیاستگرانی از نظر شاعر روسپیان سیاسی اند نه اهل سیاست. سیاست مدیریت، دانش و هنر رهبری جامعه است؛ اما آنانی که به نام مردم، وطن و آزادی در تلاش رسیدن به اهداف خود، خانواده و گروه خود هستند در حقیقت روسپیان سیاست اند و اگر نسل چنین سیاستگرانی انقراض یابد این دیگر کمال خوشبختی جامعه است. زبان طنز آلود این شعر تاثیر گذاری آن را دو چندان ساخته است.
یک سرود کهن جامیکایی به نام « دو درخت». این شعر یکی از ترجمه های معروف واصف باختری است.
دو درخت
دو درخت تناور در دو کرانۀ رود
دست نیایش بر آسمان بلند کرده اند
هر دو از یک رود آب مینوشند
مرغان مهاجر
گاهی بر شاخهیی از این
و گاهی از شاخهیی از آن
می نشینند
ریشههای آنها
در ژرفنای رود
در آغوش هم فرو رفته اند
اما خدایا!
چرا آنها رویاروی سخن نمیزنند
( همان، ص 428.)
این شعر گویی خود نقد حال ماست. ما هنوز نه گفتوگو داشته ایم و نه هم وارد گفتمانهایی شده ایم، هرچند ریشههای مان در یک آب و خاک باهم گره خورده است. این دیگر اوج بدبختی است.
هایکو
هرچند واصف باختری از هایکو تاثیر پذیری قابل توجهی ندارد، با این حال با هایکو سروکار داشته است. دست کم در مورد شعری زیر نام « سواد» خود تاکید کرده است که با الهام از یک هایکوی جاپانی سروده شده است.
سواد
نوشتهست بر برگهای شقایق
که گل را نچینید
و این کودک نازپرورده ز آغوش مادر نگیرید
ولیکن دریغا که باد
ندارد سواد
(همان، ص372.)
در این شعر دو عنصر طبیعت باد و شقایق در تقابل هم قرار دارند؛ اما این مفهوم به گونهیی پرورش یافته است که مفهوم شعر درکلیت خود از طبیعت به جامعه کشانده میشود و خواننده بامفاهیم بزرگ سیاسی– اجتماعی رو به رو میگردد. بادها شقایقها را می شکنند؛ چون فهم ندارند و نمیدانند که شکستن شقایق تاراج زیبایی و تاراج زندهگی است. همانگونه که زورگویان و نظامهای خودکامه، همیشه قامت بلند مردم را و نسل های جوان را می شکنند. بر مردم استبداد روا میدارند. شاید با این شکستنها میخواهند فلسفۀ هستی خود را توجیه کنند که گویا هر مقاومتی در برابر آنان فرو میپاشد.
پرتونادری