سیاست های جنگ طلبانۀ ترامپ نه تنها خشم و نفرت هزاران امریکایی را برانگیخته است و در یکی دو روز گذشته دهها گروه مختلف در آمریکا برای جلب توجه به افزایش تنش ها در خاورمیانه، تظاهراتی برگزار کرده اند؛ بلکه موج تازه یی از روحیۀ امریکا ستیزی در منطقۀ ما نیز در حال افزایش است و آیندۀ حضور امریکا را در منطقه چالش آفرین می خواند. این نشان می دهد که تنها هزاران نفر در تظاهرات ضد جنگ در واشنگتن، نیویورک، شیکاگو و بسیاری از شهرهای دیگر نیست که، کشتن قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و ابو مهدی مهندس، نایب رئیس حشد شعبی عراق را محکوم کردند؛ بلکه دیر یا زود موجی از اعتراضات منطقه را نیز فراخواهد گرفت.
ترامپ که به یک سیاسمتدار احساساتی و شتاب زده معروف است و بار احساسات و شتاب زده گی های او سبب شده تا هر از گاهی تصامیم ناجور بگیرد و کله اش از دریچۀ یک سیاستگر بیمار و درمانده و تنها بیرون شود. شاید دلیلش این باشد که ترامپ یک مرد تجارت پیشه است و کمتر به مطالعه پرداخته و از همین رو دست اش از رسایی به تاق های بلند سیاست و کارنامه های سیاستگران بزرگ کوتاهی می کند. این در حالی است که یکی از ویژه گی ها سیاستمدار خوب خواندن بیوگرافی مشهور ترین سیاستمداران جهان است تا از کارنامه های آنان بیشتر بیاموزد و آنها را سرمشق زنده گی خود قرار بدهد.
بیرابطه نخواهد بود تا خاطره یی از گاندی را ذکر کنم، گفته می شود، قرار بود گاندی خود را به نشستی برساند که در آنجا از حق ملت اش در برابر انگلیس ها دفاع کند. وی به دنبال قطار می دود و یک کفش از پایش می افتد و فوری کفش دیگر خود را هم به پایین می اندازد و سوار ریل می شود. تمام حاضرین در نشست بر او می خندند و یک انگلیس برایش می گوید: ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺘﺎﻥ؟ نکند ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ می خواهید ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ملت تاﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯿﺪ؟ اما گاندی به نگاهی آرام و سرشار از لبخند چنین پاسخ می دهد: ناوقت رسیدم و ریل حرکت کرد و دویدم و یک لنگه ام به زمین افتاد و لنگۀ دیگر را هم به زیر افگندم تا اگر پا برهنه یی پیدای شان کرد، یک جفت کفش داشته باشد. با این پاسخ گاندی سکوت مرگباری سالون را فراگرفت. بلی این است، یک رهبر ایدا آل، سیاستگر پرجاذبه و سرشار از آرمان و تعهد که برای منفعت مردم و منافع ملی اش پا برهنه وبا نفس های سوخته به دنبال قطار می دود تا از حق، حیثیت، عزت و شرف ملت خود دفاع کند.
شاید ترامپ با توجه به بسیاری از سیاستگران در شرق ایران را هم دست کم گرفته است و فکر می کند که بر ایران غلبه پیدا می کند. این در حالی است که با وجود مخالفت های شدید در داخل ایران بازهم آخوند هایی وجود دارند که قدرت مارش میلیونی در برابر ترامپ را دارا اند و شاید ترامپ شکست خورده این را دست کم گرفته باشد. جالا که ترامپ خود را “داشاکول ” جهان ساخته است و می خواهد با سیاست های قلدر منشانه و فریب آلود جهان را به کام خود و منافع شخصی خود فرود برد، به این نکته کم تر متوجه شده است که سیاست های جنگ طلبانه و احساساتی او سایر رهبران امریکا در چند دهۀ اخیر تیغ از دمار قوت امریکا بیرون کرده است و به اندازۀ کافی ضعیف شده است. درگیری افتضاح بار و پر از نیرنگ و فریب و در ضمن شکست بار امریکا در افغانستان که این کشور را به لانۀ امن ده ها گروۀ تروریستی بدل کرده است ، در واقع قوتی است برای آخوند های ایران و که ترامپ را در هر نوع زورآزمایی تنگ دست می بینند، زیرا از یک سو فضای داخل امریکا مطابق به مراد او نیست و از سویی هم دو دهه درگیری شکستبار امریکا در افغانستان بر اقتصاد او ضربۀ سنگینی وارد کرده است و دیگر توان جنگ بزرگ را از او گرفته است. هرگاه ترامپ و سایر سیاستگران کاخ سفید در مبارزه با تروریزم صادق می بودند، بدون تردید تمامی رهبران گروه های تروریستی را در پاکستان هدف قرار می دادند و نابود می کردند. این در حالی است که طیاره های بدون پیلوت امریکایی به نام نابودی تروریستان ده ها انسان بیگناه را در پاکستان و افغانستان به قتل رسانده است؛ اما هیچ گاهی رهبران طالبان و سایر گرو های تروریستی در خاک پاکستان را نشانه نگرفته است. هرگاه ترامپ مرتکب اشتباه شود و بر ایران حمله کند. بدون تردید جنگی را به راه خواهد افگند که پایانش شکستی افتضاح بار برای امریکا خواهد بود. بدون تردید هر قدر که ترامپ بر ایران فشار را افزایش بدهد و این به گونۀ قطعی به سود رهبران مذهبی ایران است و از این حادثه آفرینی ها بیشتر سود می برند. میزان فشار بر ایران در شرایط کنونی از سوی امریکا رابطۀ معکوس برضد امریکا و به سود رهبران مذهبی ایران دارد. فشار های امریکا بر ایران حتا می تواند، از تضاد مخالفان رژیم ایران بکاهد و نوعی بسیج همگانی برضد امریکا را بوجود آورد که این خطر بزرگی برای امریکا است و مقاومت امریکا در برابر چنین بسیج توده یی امری احمقانه است و شکست افتضاح بار و شرم آلود را در قبال دارد.
هرگاه جرقۀ جنگ بلند شود و جنگ در هر سطحی که مشتعل شود، خطرناک خواهد بود و کنترل آن از دست همه خواهد رفت و جهان به کام بدتر از جنگ اول ودوم جهانی خواهد رفت. در این تردیدی نیست که مانند جنگ های بزرگ پیشتر جرقۀ کوچکی این جنگ را مستعل بسازد. در این جنگ طرف ها یک دیگر را از نگاۀ داشتن سلاح های خطرناک یک دیگر را دست کم گرفته نمی توانند. اکنون که امریکا با داشتن سلاح اتومی یکه تاز نیست و کشور های زیادی به شمول ایران با داشتن بم اتومی و سلاح ها دوربورد پایین دست تر از امریکا نیستند. از سویی هم فضای ضد امریکایی برخاسته از سیاست های غلط و فریب آلود امریکا در منطقه در حال افزایش است و این نارضایتی از عراق آغاز شده و به کشور های دیگر گسترش می یابد. تصمیم مجلس نماینده گان عراق مبنی بر خروج نیرو های امریکایی از این کشور نه تنها گواۀ شکست امریکا، بلکه آغازی برای بیرون راندن نیرو های امریکایی از منطقه است که امریکا با هزینۀ بیشتر از هفت تریلیون دالر به آن دست یافته است و صدای ناقوس رشته شدن تمامی پنبه هایش به هوا بلند شده است. بدون تردید سیاست های جنگ طلبانۀ ترامپ اوضاع افغانستان را هم متشنج تر کرده و روند صلح را با دشواری مواجه کرده است. دیده شود که ترامپ بخاطر کمپاین های انتخاباتی اش بعد از این چه گلی رابه آب خواهد داد و چه فاجعه یی را به راه خواهد افگند. بدون تردید پایان این گونه سیاست های ترامپ راه به ترکستان دارد و معنایی کمتر از بازی با سرنوشت خودش را ندارد. ترامپ با تصمیم گیری های عجولانه اش طی زمامداری اش نشان داد که تاجر زاده است و پیش از ورود به سیاست، کارآفرین و یک چهرهٔ تلویزیونی بود.
ترامپ از مدتها پیش به سیاست ابراز علاقه کرده بود. در سال ۲۰۰۰ برای کسب نامزدی حزب ریفورم در انتخابات ریاستجمهوری رقابت کرد و در انتخابات مقدماتی این حزب در دو ایالت پیروز شد و سپس کنار کشید. وی در ماههای نخست ریاست جمهوری خود، شمار زیادی از سیاستهای باراک اوباما رئیسجمهور قبلی را برعکس کرد و سر و صدای زیادی به راه انداخت، آمریکا را از شراکت ترنس-پسیفیک و توافق پاریس خارج کرد، و بخشهایی از پیمان گرمی روابط با کوبا را لغو کرد. او نیل گرساچ را به دیوان عالی منصوب کرد. او ممنوعیتی بر ورود شهروندان شش کشور با بیشترین مسلمان (از جمله ایران) اعمال کرد.[۹] پس از این که او جیمز کومی ادارهکننده افبیآی را اخراج کرد، رابرت مولر به عنوان مشاور ویژه حقوقی برای تحقیق در خصوص مداخله روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ و پیوندهای احتمالی بین نزدیکان ترامپ و روسیه و هر مسئله مرتبط منصوب شد.
پدربزرگ و مادر بزرگ پدری ترامپ از مهاجرین آلمانی به آمریکا بودند؛[۱۳] پدر بزرگ او، فریدریش درومپف، رستوران داری موفق در دوره تب طلای کلوندایک بود که نام خود را انگلیسی سازی کرده بود.[۱۴] ترامپ در کتاب ترامپ: هنر معامله خود که در ۱۹۸۷ منتشر شده، به اشتباه ادعا کرد فریدریش درومپف از تبار سوئدی بوده،[۱۵][۱۶] حرفی که فرد ترامپ پیشتر سالها زده بود.[۱۷] ترامپ بعداً پذیرفت که تبار آلمانی دارد و در رژه آلمانی آمریکایی اشتویبن در ۱۹۹۹ در نیویورک به عنوان گرند مارشال فعالیت کرد.[۱۸] ترامپ به گفته خودش پس از تحصیل و فراغت از دانشگاه ثروتی برابر ۲۰۰٬۰۰۰ دلار آمریکا داشت.[۴۹] او حرفهٔ خود را در شرکت املاک پدرش،[۵۰] الیزابت ترامپ و پسر،[۵۱] که بر مسکن اجاری طبقهٔ متوسط در بخشهای بروکلین، نیویورک، کویینز و استیتن آیلند نیویورک متمرکز بود آغاز کرد.
استورمی دنیلز بازیگر فیلمهای پورنوگرافیک میگوید که او و ترامپ در سال ۲۰۰۶، چند ماه پس از تولد کوچکترین فرزند ترامپ رابطهٔ جنسی داشتهاند.[۶۹] در پی درز اظهارات سال ۲۰۰۵ ترامپ چند زن مطالب جدیدی از سو رفتار جنسی را طرح کردند که منابعی چون نیویورک تایمز و پیپل به پوشش آنها پرداختند.
برج ترامپ -یک آسمان خراش با کاربری مختلط ۵۸ طبقه در شماره ۷۲۵ خیابان پنجم (منهتن) در میدتاون منهتن، نیویورک– توسط ترامپ و شرکت اطمینان زندگی منصفانه ساخته شد و توسط در اسکات معمار شرکت سوئنکی هیدن کانل طراحی شد.[۷۵] امروزه ترامپ تنها مالک آن است. خانهٔ وی پنتهاوس و همچنین دفاتر نظارت او در این برج قرار دارند.[۷۶] همچنین برجهایی که در باکو، آذربایجان و استانبول ترکیه به دست سازمان ترامپ ساخته شده نیز برج ترامپ نام دارد.
از آنچه گفته آمد، از مرد تاجر زاده و تجارت پیشه ای چون ترامپ که اکنون به سیاست روی آورده است و با بازی های شتاب آلودش می خواهد، حکومت و سیاست و بالاخره مردم امریکا را قربانی تجارت و منافع شخصی خود نماید. وی از همان آغاز حکومتش دست به یک سلسله تصمیم های شتاب زده زد و خلاف رهبران پیشین امریکا از پیمان توافق پاریس و توافق هسته یی با ایران بیرون و بیشتر وقت حکومت اش صرف اختلاف ها با حزب دموکرات شد. حالا که به اتهام خلاف کاری و توطیه گری برضد رقیب اش از سوی مجلس نماینده گان این کشور استیضاح شده است. آقای ترامپ متهم شده است که اوکراین را برای تحقیق درباره جو بایدن، رقیب احتمالی اش در انتخابات ۲۰۲۰ تحت فشار گذاشته است اما او این مساله را رد کرده است. حالا که او از یک سو با استیضاح مجلس و از سوی دیگر کمپاین انتخاباتی در پیش رو دارد. حالا برای کاستن این فشار ها دست به ماجراجویی زده و می خواهد افکار مردم امریکا را به حوادث بیرون از این کشور بکشاند. دستور او برای کشته شدن سلیمانی فرماندۀ سپاۀ ایران سرآغازی از یک ماجراجویی تازه است که اوضاع متشنج و ناقوس های خطر در منطقه به صدا درآمده اند.
پس حالا که ترامپ با حادثه آفرینی ها می خواهد، سرنوشت کشور های منطقه را به بازی بگیرد؛ اما حالا که سیاست های امریکا در منطقه افشا و روحیۀ ضد امریکایی در منطقه در حال شکل گیری است. ترامپ با رویکردی تازه در پاسخ به فیصلۀ مجلس نماینده گان آن مبنی بر خروچ نیرو های امریکایی، سخن از تحریم و وضع تعزیرات بر عراق زد و پارلمان ایران در پاسخ به این واکنش ترامپ وکشته شدن سلیمانی تمامی نیرو های امریکایی را تروریست خواند. این نشانگر این است که موجی از روحیۀ امریکایی ستیزی در منطقه در حال ظهور است. پیش از آن که آشوب بزرگ در منطقه روی بدهد. بر رهبران آزاده و وطن دوست و سیاستگران واقعی و مردم گرای کشور های منطقه است تا برای رهایی از وضع موجود دست به کار شوند و تلاش های مشترک و هماهنگ را برای رهایی منطقه از حالت تاسف بار و متشتنج کنونی آغاز نمایند. هنوز هم فرصت های اندکی موجود است و از این فرصت ها باید استفادۀ اعظمی شود. این بار تنها بلای تروریزم نیست که دارد تیغ از دمار ملت های منطقه بیرون می کند؛ بلکه خطر بزرگ تر از تروریزم است و هر لحظه خطر آن بزرگتر از آن می شود. بر رهبران و سیاستگران کشور های منطقه است تا یک گام پیش گذاشته و با تن دادن به سیاست های خویشتن دارانه و فراخواندن سایر رهبران و سیاستگران کشور های منطقه بویژه کشور های ایران و امریکا را به خویشتن داری و سیاست های انسانی فضای متشنج کنونی را بشکنند. بیشتر از این به نیرو های جنگ طلب و تمامیت خواه فرصت به آتش کشیدن کشورهای منطقه را ندهند. نخست رهبران و سیاستگران کشور های منطقه گره های اصلی دشواری در منطقه را شناسایی کنند و بیماری های واقعی در کشور های منطقه را که سبب تشنج کنونی شده، با دقت بررسی و شناسایی کنند و تلاش کنند تا راه حل های منطقه یی را بدور ازمداخلۀ کشور های جهان جستجو نمایند. چندین دهۀ گذشته ثابت کرده است که حضور نیرو های خارجی چه امریکایی و روسی و غیره در کشور های منطقه به سود ملت های منطقه نبوده؛ بلکه برعکس به سود تروریزم بوده و افراطیت در منطقه را تقویت کرده است. چنانکه تهاجم امریکا به عراق به بهانۀ نابودی سلاح هسته یی عراق و کشتن بیرحمانۀ صدام نه تنها کمک به نابودی تروریزم کرد؛ بلکه ده ها گروۀ تروریستی زیر نام داعش و القاعده و غیره در منطقه بوجود آمدند و حالا کشور های منطقه از لیبیا تا سوریه و عراق و یمن و افغانستان در آتشد تروریزم و آتش آنانی می سوزند که داعیۀ مبارزه با تروریزم را سر داده اند. پس بر رهبران و سیاستگران دلسور و مستقل کشور های منطقه است تا دست به کار شوند و برای رهایی کشور های شان متحدانه دست به کار شوند.
رهبران و سیاستگران کشور های منطقه بدانند که هر نوع جنگ در هر سطحی که باشد خطرناک است و حتا اگرضربه زدن امریکا بوسیلۀ نیرو های نیابتی ایران در منطقه در دستور کار رهبران ایران بوده باشد و اما اینهم می تواند، زمینه ساز جنگ شود و برای ترامپ بهانۀ آش افروزی های بیشتر فراهم شود که به سود کشور های منطقه نیست. زیرا کشور های منطقه خیلی آسیب پذیر اند و از کوچک ترین حادثه بیشترین ضرر را متحمل خواهند شد. جنگی های نیابتی تیغ از دمار کشور های منطقه بیرون کرده است و هر کدام در گرو میلیون ها دالر جنگ های نیابتی امریکا و روسیه و از سویی هم کشور های منطقه مانند ایران و عربستان هستند. هزینه های جنگ های نبابتی طوق وابستگی را در گردن کشور های در حال جنگ افگنده است و حتا توان بیرون راندن نیرو های خارجی را از آنان گرفته است. چنانکه امریکای در پاسخ به تصمیم پارلمان عراق خواهان هزینه های جنگی اش شده است.
حال که با فیر راکت های ایران به پایگاۀ عین الاسد از مراکز مهم نیرو های چهار هزار نفری امریکا آغاز شده و این راکت زنی ها ناقوس خطر در منطقه را بیشتر تشدید کرده است. امریکا به دنبال تشنج سه هزار نیروی تازه به شرف میان گسیل کرده است. گزارش های از شلیک های دوم با پایگاۀ التاجی مربوط به امریکایی ها در عراق سخن می گوید. هرچند امریکا هنوز پاسخ نداده و ترامپ با مشاوران خود در این باره رای زنی می کند و اما از وضعیت فهمیده می شود که دو طرف در حال از دست دادن خویشتن داری اند و هرگاه امریکا به ایران پاسخ بدهد و ایران هم ممکن پایگاۀ های امریکایی در منطقه را مورد حمله قرار بدهد. اوضاغ چنان خراب و از کنترول بیرون خوهد شد که اکنون نمی توان پیش بینی کرد؛ اما گفته می توان که کابوسی از وحشت منطقه را فراگرفته است. هرچند اوضاع در منطقه پیش از این هم در زیر چکمه های تروریزم و سناریوی مبارزه با تروریزم پیچیده بود و هر روز در انبان فولادین بازیگران باتروریزم چالش آفرین تر می شد. با تاسف کشته شدن قاسم سلیمانی پیش از آن که از پیچیدگی اوضاع منطقه اندکی بکاهد و برعکس به پیچیده گی آن افزود. اوضاع منطقه طوری شکننده شده که هر روز در زیر چکمه های حادثه آفرینان پیچیده تر می شود و حادثه آفرینان با حادثه آفرینی های جدید اوضاع کشور های منطقه را دچار بحران های جدید می کنند. این در حالی است که اوضاع در کشور های منطقه از لیبیا تا سوریه، عراق، یمن، افغانستان، ایران و پاکستان طوری بهم گره خورده که دست بازی گران منطقه یی و جهانی به نحوی حوادث کشور های یادشده را بصورت مشترک یدک می کشند. در این کشور ها رخداد ها چنان بهم بسته و گره خورده اند که حادثه یی در یک کشور اثرات جدی بر کشور های دیگر نیز بر جا می گذارد. بدون تردید کشته شدن قاسم سلیمانی بر اوضاع کشور های یادشده تاثیر همسانی دارد. دیده شود که چه وقایع دست خواهد داد و به قول معروف کشته شدن سلیمانی بوسیلۀ امریکا در واقع عواقبی کمتر از رخداد یازدهم سپتمبر را به دنبال نخواهد داشت؟