عبور از “هفتاد خوان رستم” تا رسیدن به صلح : نویسنده مهرالدین مشید

امضای توافقنامۀ صلح به بهای غیابت حکومت و مردم افغانستان 

بدون تردید روز نهم حوت برای مردم افغانستان یک روز سرنوشت ساز بود و مردم افغانستان بی صبرانه منتظر امضای توافق نامۀ صلح میان امریکا و طالبان بودند تا آنکه توافقنامۀ صلح  شام شنبه ۲۷ فروری ۲۰۱۹ برابر به ۹حوت ۱۳۹۸ پس از هژده ماه گفت و گو های نفس گیر میان هیأت امریکایی به رهبری خلیل زاد نمایندۀ ویژه وزارت خارجۀ امریکا در امور صلح افغانستان و هیأت طالبان به رهبری ملابرادر در حضور بیش از ۳۰ کشور سازمان های جهانی در قطر امضا شد. در پای این توافقامه از سوی امریکا زلمی خلیل زاد و از سوی طالبان هم ملابرادرامضا کرد. هرچند قرار بود که وزیر خارجۀ امریکا این معاهده را امضا کند و اما بعدتر تصمیم امریکا تغییر کرد و کاخ سفید در یک اعلامیه گفت که پمپئو وزیر خارجۀ امریکا به حیثت شاهد در قطر حضور خواهد داشت. هرچند ۶ نفر نماینده از سوی کابل به قطر فرستاده شده، اما در این نشست حضور نخواهند داشت. اما طالبان گفته اند که این هیات را دعوت نکرده اند.  هرگاه این هیأت فراخ تر از دایرهء حکومت می بود و از سوی طالبان پذیرفته می شد. این می توانست به اعتبار حکومت و گروه ها و مردم افغانستان می افزود. شاید این تفاوت دیدگاه ها بود که ملابرادر در زمان امضای توافقنامه از تشکیل حکومت اسلامی گپ زد و مشاور امنیت ملی از ماده های این معاهده یادآور شد که حکومت افغانستان مخالف آن است و گفت، این موارد در جریان گفت و گو های بین الافغانی حل می شود.از این گفته ها معلوم می شود که هنوز برای رسیدن به صلح عبور از هفتاد خوان رستم نیاز است.

امضا کنندگان ملا برادر و خلیلزاد

هژده سال پیشتر از امروز ملاعمر رهبر پیشین طالبان گفته بود که جنگ را امریکا آغاز کرده و ما پایانش می دهیم. با امضای توافقنامهء صلح بوسیلهء امریکا و طالبان چقدر این سخن حقیقت پیدا کرده است. امریکا پس از آن حاضر به امضای معاهده با طالبان شد که در جنگ با این گروه شانس پیروزی خود را از دست داد. امضای این توافقنامه برحضور طولانی امریکا در افغانستان نقطۀ پایان می گذارد و نیرو های امریکایی مرحله به مرحله افغانستان را ترک خواهند کرد.

بر بنیاد این توافقنامه امریکا پس از ۱۴ ماه در دو مرحله، مرحلۀ نخست بیشتر از چهار هزارسرباز را بعد از ۱۳۵ روز  و در مرحلۀ  دوم بعد از نه ماه تمام سربازان خود را از افغانستان بیرون کند. بر بنیاد این توافقنامه پس از این خاک افغانستان برضد امریکا استفاده نمی شود، طالبان رابطۀ خود را با القاعده قطع می کنند، آتش بس در افغانستان برقرار و خروج نیرو های امریکایی از افغانستان را تضمین می کند. اما از نظر کارشناسان امضای این توافقنامه خروج نیرو های امریکایی از افغانستان، کاهش خشونت ها، مشارکت طالبان در قدرت و میراث امریکا در افغانستان را ضمانت می کند. هرچند جزییات توافق امریکا با طالبان رسانه ای نشده و جزییات آن افشا نشده است. این که این توافقنامه چگونه مشارکت طالبان در حکومت و میراث امریکا در افغانستان را تضمین می کند، هنوز روشن نیست، اما بر بنیاد این توافقنامه در حدود چهارهزار نیرو های امریکایی در مدت چهار ماه از افغانستان بیرون می شوند و سایر موارد هنوز آفتابی نشده است. هرچند طالبان امضای این توافقنامه را برای خود پیروزی بزرگ خوانده اند و اما مقام ها در امریکا و افغانستان از مشروط بودن  هر بند این توافقنامه سخن گفته اند. هرگاه چنین باشد، اجرای هر بند رابطه با اجرای بند پیشین دارد و در صورت عدم اجرای بند بالایی بند پایینی آن قابل اجرا نیست. 

 پس از این توافق شرایطی چون؛ چگونگی مشارکت طالبان درقدرت، ایده ئولوژی طالبان و جایگاۀ آن در آیندۀ افغانستان، حقوق زنان و حقوق بشر، قانون اساسی افغانستان و آیندۀ دموکراسی در افغانستان از مسایلی اند که باید در جریان گفت و گو های بین الافغانی حل شوند. حل این پنج اصل در حرف ساده و اما در عمل دشوارتر از عبور کردن از “هفت خوان رستم” است. موضوع بالا از جمله مسایل مورد اختلاف میان حکومت ومردم افغانستان و طالبان است که طالبان در اصول با این مسایل یاده شده مخالف هستند. طالبان خواهان امارت اسلامی، تعدیل قانون اساسی، تجدید نظر در مورد حقوق زنان و حقوق بشری اند وهنوز معلوم نیست که گفت و گو های بین الافغانی با توجه به دشواری های موجود چقدر می تواند، با عبور از کوه و کتل های گفت و گو های نفسگیر دیگر قادر به حل مسایل بالا خواهد بود. حال بر حکومت افغانستان است تا این خلا را با اتخاذ مواضع منطقی و روشن در هماهنگی با گروه های سیاسی درنشست های بین الافغانی مطرح و از آن پشتبیبانی کند. با آن که جزییات این توافقنامه رسانه ای نشده و حتا گفته می شود که امریکا توافقات پنهانی را نیز به امضا رسانده اند که این سبب نگرانی های شماری از مقام امریکایی و اعضا مجلس کانگرس امریکا نیز شده است.

هئوز پرسش های زیادی وجود دارد که آیا این توافقنامه گرۀ جنگ چهل سالۀ افغانستان را می گشاید. جنگی که تا کنون شش ملیون مهاجر، دو‌ونیم ملیون کشته، سه‌ونیم ملیون معلول، هفت ملیون معتاد، هشت‌صدهزار زن جوان بیوه، دو ونیم ملیون کودک یتیم و شش ملیون پدر و مادر داغدار به میراث گذاشته است. آیا این توافقنامه می تواند، صلحی را تضمین کند که به جای کشتن یکدیگر برای محو فقر شصت و پنج درصدی، بیکاری سی سه درصدی،  بی سوادی شصت درصدی و ده ها دشواری دیگر بپردازد. در کنار این به تبعیض،  تعصب، کهنه اندیش،  افراطیت و تبارگرایی نه بگوید و به حاکمیت قانون، عدالت اجتماعی و توسعۀ  متوازن سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آری بگوید و مدارا، گذشت، همدلی، همکاری، تحمل پذیری، همدیگر پذیری، کثرت گرایی و صمیمیت وصفا را در افغانستان جنگ زده بوجود آورد. این در حالی است که مردم ما هنوز تحربۀ  زشت و از محک تحربه نبرامدۀ ژنیو را بخاطر دارند که در سال ۱۹۸۶ برابر به  ۱۳۶۵ در ژنیو امضا شد و در آن زمان نیز پاکستان در پای معاهدۀ ژنیو امضا کرد که خروج نیروهای شوروی، عدم مداخله افغانستان در امور داخلی پاکستان، عدم مداخله پاکستان در امور داخلی افغانستان؛ و نظارت جامعۀ جهانی از تطبیق مفاد قرارداد را احتوا می کرد. با تاسف که تنها فقط ماده اول و دوم آن تطبیق شد.

در این شکی نیست که امریکا به دنبال خود و طالبان هم به دنبال  اهداف خود اند  و اما نگرانی های جدی وجود دارد که دولت افغانستان  و مردم آن در این نشست غایب هستند. نه تنها اکنون که از هژده ماه بدین حکومت و مردم افغانستان در روند این مذاکرات غایب بوده اند. در این شکی نیست که در شماری موارد افغانستان و امریکا باهم همسو اند و اما این همسویی نمی تواند، غیابت دولت و مردم افغانستان را جبران کند. دولت پاکستان از این غیابت استفادۀ فوق العاده کرد و این کشور بر طالبان اشراف و نفوذ کافی دارند و جنگ و صلح آنان را مدیریت می کنند و چنانکه نخست وزیر و وزیر خارجۀ پاکستان چند روز پیش از امضای توافقنامه در دوحه حضور داشتند و تا آخرین نکته توافقنامه را بررسی کردند و آخرین خواست های شان را از طریق طالبان بر امریکایی ها قبولاندند. معلوم است که عمق استراتیژیک یکی از اهداف مهم پاکستان در افغانستان است که از چهل سال بدین سو به دنبال آن هستند. آنان برای رسیدن به این هدف از چهل سال بدین سو افغانستان در آتش می سوزانند. 

این نگرانی ها بود که رئیس جمهور غنی با توجه به تغییرات روان در منطقه گفت، ما به هیچ کسی اجازه نمی دهیم که افغانستان را به عمق استراتیژیک خود بدل کند. وی بحث صلح را بحث ملی خواند و افزود که به گونۀ مشترک در راستای دستیابی به صلح پایدار تلاش می کند. وی به ادامه تصریح کرد که دولت افغانستان با داعش و سایر گروه های تروریستی هیچ گونه آتش بس ندارد و طالبان باید خود را از آنان جدا سازند و به مردم از رابطه خود با پاکستان، گروه های تروریستی، پناهگاه های امن شان و اقتصاد جرمی وضاحت دهند.  وی گفت، او در مرحله جدید پروسۀ صلح هیچگاهی اجازه نمی دهد که روند صلح، قومی، سمتی و گروهی شود، زیرا صلح یک پروسۀ ملی است و تمام مردم افغانستان به آن اجماع دارند. در همین حال جرت بلنگ سرپرست پیشین نمایندۀ گی ویژۀ امریکا برای افغانستان و پاکستان نیز توافق نامۀ  صلح میان واشتنگتن و طالبان را مشکل لانه های امن تروریستی در پاکستان خواند. 

آقای غنی در حالی این سخنان را گفت که پاکستان اکنون هم در جنگ و صلح افغانستان حضور پررنگ دارد و همین اکنون در دوحه حضور چشمگیر دارند. چندی پیش رسانه ها  از دیدار آقای غنی در بگرام با باجوه رئیس ارتش پاکستان در ماۀ فبروری خبر دادند. از سخنان آقای غنی طوری تعبیر می شود که باجوه روی این موضوع با رئیس جمهور غنی نیز تمرکز کرده بود. پیش از این نیز مقام های ارشد نظامی پاکستان مانند، حمیدگل، ضیاالحق، عبدالرحمان، اسلم بیگ و دیگران به افغانستان بحیث عمق استراتیژیک نگاه کرده اند. چنانکه پرویز اشتق کیانی فرماندۀ ارتش پاکستان در اول فبروری ۲۰۱۰ در یک دیدار کم سابقه با خبرنگاران گفت که کشورش خواهان آن است که افغانستان تبدیل به کشوری “امن و باثبات” شود و افزود که این امر می تواند “عمق استراتژیکی” را تضمین کند که پاکستان از طریق حمایت از رژیم سابق طالبان به دنبال دست یافتن به آن بود. وی افزود که پاکستان هیچ قصدی برای کنترل افغانستان ندارد و تصریح کرد که “هیچ کس در طول تاریخ قادر نشده که افغانستان را به زیر سلطه خود درآورد”. فرمانده ارتش پاکستان گفت: “ما می خواهیم در افغانستان عمق استراتژیک داشته باشیم، اما این به معنای کنترل افغانستان نیست. اگر ما یک افغانستان آرام، با ثبات و با روابطی دوستانه در کنار خود داشته باشیم، این امر خود بخود عمق استراتژیک ما را تامین می کند چرا که مرزهای غربی ما امن خواهد بود و ما ناچار نخواهیم بود که مراقب دو جبهه باشیم.”

از نظر نظامی، عمق استراتژیک منطقه ایست که محل مناسبی برای عقب نشینی یک ارتش و انسجام دوباره آن باشد و در عین حال در تهدید پیشروی بیشتر نیروی دشمن نباشد و این عقب نشینی از نظر زمانی بتواند فرصت کافی جهت انسجام و پلان گذاری نظامی برای ارتش فراهم کند. با توجه به نظریات و تحلیلها کاملا متفاوت و بعضا متضادی که از “عمق استراتژیک پاکستان در افغانستان” ارائه شده، به نظر نمی رسد که سیاستمداران پاکستانی بر روی یک تعریف واحد از “عمق استراتژیک” توافق داشته باشند. برخی جنرالهای پاکستانی در ظاهر تعریف نظامی فوق را از این امر دارند و گویا معتقدند که قلمرو افغانستان می تواند یک عمق استراتژیک برای ارتش پاکستان در حمله هند به این کشور باشد. آنان نگران اند که چون از نظر جغرافیایی پاکستان یک کشور باریک است، تاکتیک ارتش هند این خواهد بود که با یک حمله سریع و ضربتی پاکستان از میان به دو قسمت تقسیم کند. به نظر این دسته از نظامیان پاکستان در آن صورت ارتش پاکستان می تواند به داخل افغانستان عقب نشینی کند و در آنجا ضد حمله خود برای عقب راندن نیروی هند را برنامه ریزی کند.

هرچه باشد، حالا شخصیت ها و شماری رهبران گروه های  جهادی و سیاسی افغانستان از امضای این توافقنامه استقبال کرده اند و کشور های جهان هم امضای این معاهده را گامی مهم در راهء تامین صلح و پایان جنگ در افغانستان خوانده اند. این در حالی است که بیشتر از بیست سناتور امریکایی نامه ای به کاخ سفید فرستاده و در آن بی باوری خود را به قول و قرار طالبان و روابط طالبان با القاعده و سایر گروه های تروریستی ابراز کرده اند. این توافقنامه شرایط خروج نیرو های امریکایی از افغانستان و گفت و گو های بین الافغانی را فراهم می سازد. اما اختلاف تظر ها هنوز در کابل میان رهبران حکومت و حکومت و گروه های سیاسی باقی و سرنوشت حکومت پس از اعلام نتایج انتخابات نامعلوم است. حال پرسش این است که این وضعیت کنونی پس از امضای توافقنامه عمدی است یا تصادفی، اگر عمدی است، امریکا خواسته تا با ساختن چنین فضایی هرنوع ملامتی شکست و پیروزی خود را به دوش حکومت و گروه های سیاسی افغانستان بیندازد و به این بهانه تمامی امتیازات را از خود کند. در حالی که جهان از امضای این توافقنامه ابراز رضایت دارند و اما هنوز روی تشکیل هیات گفت و گو کننده با طالبان موافقهء همگانی نشده است و طالبان هم با هیات دولتی حاضر به مذاکره نیست. با این حال سرنوشت مذاکرات در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند. در آن صورت امریکایی ها چه خواهند کرد و یا شاید هم سناریوی جدیدی را اعلان خواهد کند. در صورتی که طالبان بر خواست شان مبنی بر خودداری کردن از دیدار با هیأت حکومت افغانستان ادامه بدهندو و در صورت عدم توافق میان حکومت و گروه ها در کابل، اگر گروه های سیاسی هیآت جداگانه برای مذاکره با طالبان تشکیل دهند و این هیات بدون موافقهء دولت با طالبان ببینند، چه نتایجی در پیش خواهد داشت. شاید از همین رو باشد که گروه ها خواهان تشکیل حکومت موقت اند تا این معضل حل شود.                            این هم در صورتی ممکن است که حکومت یک گام پیش بگذارد و با ارجحیت دادن به صلح با نفی انتخاب دست به چنین ابتکاری بزند. هنوز چنین تشانه ای در حکومت وجود ندارد. آیا امریکا باز هم ابتکاری در آستین دارد و دست به عمل خواهد زد تا کابل را متقاعد به تشکیل حکومت همه شمول نماید. به هر حال هرچه باشد امضای این توافقنامه می تواند، گامی بزرگ در راه صلح و ثبات در کشور باشد. 

اما یاید متذکر شد که با تاسف خلای حضور حکومت و مردم افغانستان در محفل امضای توافقنامه بنا بر رد دعوت هیات کابل از سوی طالبان محسوس است. از سویی هم در این دور تصمیم کاخ سفید در پیوند به امضای این معاهده تغییر کرد. چنانکه قرار بود در دور گذشته ترامپ آقای غنی و رهبر طالبان را در کمبدیوید دعوت کند و توافقنامه در آنجا امضا شود که در پای آن ترامپ، رئیس جمهور غنی و رهبر طالبان باید امضا می کردند. اما با تاسف  که این بار خلیل زاد از سوی امریکا در پای توافقنامه امضا می کند و نماینده ایی از حکومت در قطر حضور ندارد و حضور سفیر افغانستان در این محفل هم نمادین بود. این عدم حضور مشروعیت خود را از موجودیت اختلاف در کایل می گیردکه از نظر مردم افغانشتان نابخشودنی است. زیرا این معنای دست کم گرفتن قربانی های مردم افغانستان در مبارزه با تروریزم را دارد که هیچ گاهی سفر وزیر دفاع امریکا و سرمنشی ناتو به کابل و اعلام بیانیۀ مشترک هر سه مبنی بر تجدید تعهد سه حانبه برای ادامۀ همکاری ها با حکومت افغانستان آن را حل نمی کند و اظهارات صدیقی مبنی بر فرستادن هبات به دعوت همکاران بین المللی افغانستان هم بسنده نیست. 

با تاسف که حکومت افغانستان نتوانست به نحوی ابتکار صلح را در دست بگیرد و حتا در توانایی شراکت در  ابتکار صلح امریکا هم کوتاه آمد. این سبب شد تا تمامی ابتکار در دست امریکا باقی بماند و نه تنها حکومت افغانستان، بلکه گروه های سیاسی و مردم افغانستان هم در حاشیۀ گفت و گو های دوحه باقی بمانند و در نتیجه حکومت و مردم افغانستان در این محفل غایب باشند و حتا در سطح مهمان هم از آن پذیرایی نشد. از نظر مردم افغانستان این غیابت دست ساخت امریکا و پاکستان است و آن را محکوم می کنند. چنان که ما شاهد هستیم که در جریان امضای توافقنامۀ امریکا با طالبان در دوحه نه نمایندۀ حکومت، نه نمایندۀ گروه ها و نه نماینده ای از مردم افغانستان حضور داشتند. افغانستان چنان به حاشیه رانده شد که حتا نماینده گانی از مجلس نماینده گان و مجلس سنا هم در آن به گونۀ نمادین حضور نداشتند. یاهو

اما بازهم نمی توان امید را از دست داد و به تعبیری ” تا ریشه در آب است، امید ثمر است”. این در صورتی ممکن است که طالبان ارادهء واقعی به صلح داشته و انعطاف پذیری داشته و از تمامیت خواهی های گذشته دست بکشند، اما از یک سلسله اظهارات مقام های طالبان فهمیده می شود که آنان آنچنان انعطاف پذیر نشده اند که با پذیرش جمهوریت، انتخابات، حقوق زنان، آزادی بیان و رسانه ها و سایر ارکان یک نظام مردم سالار تن بدهند. از سویی هم حکومتی که موفق نشد تا در مدت 18 ماه موفق به تشکیل یک هیآت اجماعی شود، هنوز هم سرنوشت آن ناروشن است و دو طرف بر سر قدرت در دعوا اند. با این حال چقدر ممکن است که به این ساده گی مسایل یادشده میان حکومت و گروه ها و طالبان حل شود. این در صورتی ممکن است که حکومت، گروه های سیاسی و طالبان با یک تعهد و تجدید تعهد و بازگشتی تازه ارادهء صادقانه برای صلح پیدا کنند و با قبول انعطاف پذیری سه طرفه به خواست مردم افغانستان که از تمامی جریان ها به حاشیه کشانده شده اند، صادقانه و صمیمانه لبیک بگویند. این در صورتی ممکن است که هر کدام هوای پنج چهاریک را از سر دور کنند. اما این در حالی است که هنوز هر کدام “پنج چهار یک” اند و هیچ یک ” یک چهار یک” نیستند و پس با این پنج چهار یک ها نمی توان به منزلی از منزل صلح رسید. از عفو عمومی ملا هیبت الله و گپ های تند و پررویانهء شیرمحمد ستانکزی مبنی بر این که آنان برای رهایی زندانیان با امربکایی ها گپ زده اند و نه با حکومت، معلوم است که اگر صدای او انعکاس دهندۀ نیت گروه طالبان باشد. در این حال صلح را در شاخ آهوی ختن جستجو کرد، اما در این میان نباید خدا را فراموش کرد که او لطفی کند و تمامی گره ها را بگشاید و در دل های سخت و سنگین طرف ها عواطف انسانی زبانه بکشد و همه را به سوی صلح و رضای الهی هدایت کند.