از سیاست های تروریست پرورانۀ پاکستان تا سیاست های آشتی جویانۀ این کشور
پاکستان درحالی یک گام پیش نهاده و دپلوماسی تازه را در پیوند به افغانستان به راه افگنده است که گفت و گو های دوحه بر رغم تلاش های خلیل زاد و کشور های کمک کننده به صلح افغانستان به بن بست رسیده است و در ضمن خشونت ها و ناامنی ها به گونۀ بی پیشینه ای در کشور افزایش یافته اند وامیدواری ها روز تا روز برای صلح کاهش می یابند. در همین حال پاکستان دپلوماسی فشرده و متمرکز را در پیوند به افغانستان آغاز کرده است.
ممکن دلیلش کوتاه نیامدن هایی بوده که پاکستان را از رسیدن به اهداف اصلی اش در افغانستان محروم می سازد یا این که پاکستان نتوانسته تا همزبانی برای حل مساسل کلی به شمول قضایای تاریخی خود با افغانستان پیدا نکرده است و گویا خلیل زاد کمتر زبان نظامیان پاکستان را فهمیده و اگر فهمده هم آن را نادیده گرفت است. از این رو تلاش های جدید سیاسی را زیر نام کمک به صلح افغانستان به راه افگنده است و برخلاف گذشته دعوت مقام های غیرحکومتی و رهبران گروه های سیاسی افغانستان را در دستور کار خود قرارداده است.
طبل این سفرها پس از آن شدیدتر نواخته شد که سفیر پاکستان برای رهبران سیاسی و جهادی پیشین افغانستان تحفه های پرلطفی اهدا کرد و خواست تا بدین وسیله تمنیات نیک حکومت اش را برای آنان ابراز نماید. وی تا کنون به کسانی که از این تحفه ها لطف کرده، بیشتر آنان را به پاکستان دعوت کرده است تا کنون آقای سفیر برای آقایان حکمتیار، کرزی و داوودزی تحفه های اهدا کرده ست. آقای حکمتیار پس از اخذ تحفه عازم اسلام آباد شد و از آقای داوودزی هم دعوت سفر به پاکستان نموده است. در این میان تنها کسی که بدون اخذ تحفه به دعوت مقام های پاکستانی به این کشور سفر کرده است، داکتر عبدالله است و اما از او استقبال گرم به عمل آمد. جالب این که این تحفه ها بیشتر به سیاستگران خارج از حلقۀ حکومت داده شده است و شاید دلیلش دلسردی مقام های پاکستان از رهبران دولت افغانستان باشد. آقای سفیر تحفه ای را که برای آقای کرزی داد، اما از وی نخواست که به پاکستان سفر کند و شاید درک کرده است که آقای کرزی از 22 بارسفر بدون نتیجه اش به اسلام آباد خاطرات خوبی ندارد و وعده های میان تهی اسلام آباد چنان او را جان به سر نمود که گفت:” صلح افغانستان از اسلام آباد و واشنگتن می گذرد.
معنای این سخنش این بود که امریکا و پاکستان مسؤول رخداد های کنونی افغانستان بوده و این دو کشور را مسؤول گسترش شورشگری در افغانستان خواند. ممکن از همین رو بوده که آقای کرزی تحفۀ سربسته آقای سفیر را باز کرد وآن را رسانه ای ساخت تا شک بعضی ها برطرف شود. مردم افغانستان که از بازی های خطرناک پاکستان و بویژه نظامیان این کشور و مصیبت هایی را که بر سر آنان آورده اند، خاطرات زشتی دارند که هیچ گاهی به صداقت مقام های پاکستان نمی توانند، باورمند باشند. از این رو به این تحفه ها به دیدۀ شک نگریسته و از آقایانی که تا کنون این تحفه ها را اخذ کرده اند، می خواهند که احتیاط کنند تا مبادا به تار خام سیاست های یک گام به پیش و دوگام به عقب اسلام آباد فریب نخورند. امید آنجه گفته آمدیم، شک ما در مورد این تحفه به یقین مبدل نشود و این بار شاهد چرخش سیاست های واقعی انسان دوستانه و حسن همجواری و برادرانۀ پاکستان در مورد افغانستان باشیم.
به سلسلۀ دعوت های مقام های پاکستانی از رهبران گروه های سیاسی و جهادی افغانستان، انجنیرحکمتیاردوشنبه ۲۸ میزان نظر به دعوت مقام های این کشور در یک سفر سه روزه وارد اسلام آباد شد. آقای حکمتیار پیش از سفرش به پاکستان، در میدان هوایی بینالمللی حامد کرزی در کابل گفت که او با پیام صلح به این کشور میرود و امید است که این سفرش تأثیر مثبت روی روند صلح افغانستان داشته باشد. روز یکشنبه، وزارت خارجه پاکستان در یک خبرنامه از دیدار آقای حکمتیار با عمران خان، نخست وزیر، عارف علوی، رییسجمهور این کشور و دیگر مقامهای پاکستانی، خبر داد که در این دیدار ها فرصتی را برای “تبادل نظر” دربارۀ روند صلح افغانستان و تقویت روابط دو جانبه پاکستان–افغانستان ونیز تعامل بین مردم، فراهم خواهد کرد. این خبرنامه افزوده است «پاکستان به روابط خود با افغانستان که ریشه در تاریخ، فرهنگ، ارزشها و سنتهای مشترک دارد، اهمیت زیادی میدهد. پاکستان بهگونۀ کامل از همه تلاشها برای صلح، ثبات و رفاه مردم افغانستان، به مالکیت افغان ها حمایت میکند.» پیش از این پاکستان از داکتر عبدالله دعوت به عمل آورد و از آن استقبال گرم نمود.
داکتر عبدالله پس از سفر به پاکستان و رساندن پیام صلح به این کشور، دوشنبه ۲۸ میزان وارد تهران شد و بامقام های ایرانی دیدار به عمل آورد. شورای عالی صلح در خبرنامه ای نوشت: «آقای ظریف با حمایت از تلاشهای صلح در افغانستان به رییس شورای عالی مصالحۀ ملی گفت که جمهوری اسلامی ایران از تلاشهای صلح در افغانستان حمایت میکند و ما موفقیت شما را در امر صلح موفقیت خود میدانیم و از تلاشهای شما برای دستیافتن به صلح دایمی در افغانستان به صورت همهجانبه حمایت میکنیم. آقای ظریف همچنان حمایت کشورش را از تلاشهای منطقهای برای دستیافتن به اجماع برای حمایت از صلح ابراز داشت.»
افغانستان نمی تواند، کشوری را که با او ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارد، از کنار آن نادیده بگذرد. جمهوری اسلامی ایران از یکسو خواهان خروج هر چه زودتر نیروهای ایالات متحده از افغانستان است، اما از جانب دیگر از احیای امارت اسلامی در افغانستان شدیداً نگرانی دارد. پالیسیسازان این کشور با برقراری رابطه با طالبان نخست سخن از «کنترل اطلاعاتی» به میان آوردند و رابطهشان با طالبان را نوعی «رابطه تاکتیکی» گفتند. این رویکرد بر دو واقعیت استوار بود: چهار سال پیش نشانههای از فعالیتهای عربستان در مناطق جنوب غرب افغانستان زیر نام داعش دیده شدند که موجب نگرانی ایران گردیدند و دوم، نزدیکی طالبان و ایالات متحده امریکا در افغانستان موجب نگرانی ایران از ظهور یک پایگاه تهدید علیه این کشور است. از این رو ایران از یکسو از حضور گسترده ایالات متحده و همکاری این کشور با طالبان نگران و از جانب دیگر از حضور احتمالی جریانهای تکفیری مانند داعش. صرف نظر از این که اتهام های همکاری ایران با گروه های تروریستی فعال در جنوب غربی افغانستان وارد است، اما واقعیت این است که حضور نظامی امریکا در افغانستان، برای ایرانیها یک مسئله امنیت ملی است و این امر، با توجه به ابعاد فرامرزی این حضور و پیامدهای ژئوپلیتیکی آن، کاملاً طبیعی میباشد. بر این اساس، ایرانیها حق دارند در قبال آنچه در افغانستان میگذرد، دغدغه داشته باشند و این دغدغه زمانی که امریکاییها به طور یکجانبه تلاش میکنند یکی از مهمترین همسایگان افغانستان را از معادله صلح کشور حذف کنند، دوچندان میشود؛ زیرا به باور بسیاری از آگاهان، بدون همکاری مؤثر قدرتهای همسایه و منطقه، صلح افغانستان به سرانجام نمیرسد و این چیزی است که عملاً شاهد آن هستیم.
درهمینحال اتهام هایی بر زلمیخلیلزاد، فرستاده امریکا در امور صلح افغانستان، وارد است که او تابع سیاستهای ضد ایرانی واشنگتن، بوده و به جای آنکه از سیاست ایران در راستای حمایت از روند صلح افغانستان، بهره ببرد، با دامن زدن به خصومتهای دیرینه امریکا علیه ایران و کشاندن آن به افغانستان، سعی میکند مانع از این امر شود. آشکار است که در این صورت صلح افغانستان نیز آسیب پذیرتر میشود و بدون حمایت سازنده همسایهگان به نتیجه نخواهد رسید. با توجه به این مسایل، سفر جاری آقای عبدالله به تهران که به دنبال دیدارهای مشابه او از اسلام آباد و دهلی نو صورت گرفت، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است و میتواند این فرصت ارزنده را بار دیگر در اختیار دو کشور قرار دهد که روابط دوجانبه خود را مستقل از دولت امریکا و فرستادهگان منطقهیی آن، بر بنیاد اهداف، منافع و اصول مشترک، سر و سامان دهند و در این زمینه، یک ظرفیت بزرگ برای حل صلح آمیز مسأله افغانستان نیز به وجود آورند. با این حال و علیرغم این امیدواری، مسألهیی که عمیقا بر این آرزو سایه میافکند و ممکن است آن را تحت تأثیر قرار دهد، این است که دولت افغانستان، خود قربانی سیاستهای یکجانبه گرایانه نسبت به صلح این کشور است. درعین زمان گفته میشود در حال حاضر، فاصلهیی عمیق میان کابل و واشنگتن در رابطه با صلح به وجود آمده که در این میان، نقش عنصر خطرناکی به نام زلمی خلیلزاد را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
از سویی هم دعوت های رسمی کشور های ایران و پاکستان از مقام های حکومتی و غیر حکومتی افغانستان زیر نام کمک به صلح گواۀ رقابت های هر دو کشور است که هرکدام به نحوی درگیر جنگ نیابتی افغانستان بوده و دنبال اهداف راهبردی شان در این کشور هستند. چنانکه پیشتر از آن رئیس جمهور غنی سفری به کویت و قطر داشت که پس از اشتراک در مراسم فاتحۀ امیر کویت به دوحه پایتخت قطر رفت. وی در سفر به قطر با شیخ تمیم حمد بن آل ثانی امیر قطر، شیخ خالد بن خلیفه بن عبدالعزیز آل ثانی صدراعظم قطر، زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان و جنرال اسکات میلر، فرمانده عمومی نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان، اعضای هیأت مذاکرهکننده جمهوری اسلامی افغانستان با گروه طالبان دیدار کرد. این سفر درحالی صورت گرفت که با گذشت بیست و سه روز از گشایش مذاکرات میان افغانان در دوحه، سرنوشت مذاکرات اصلی صلح افغانستان ناروشن و تماس ها میان گروه های تماس ها متوقف شده بود. زمامداران و سیاستگران افغانستان می توانند، از رقابتهای هر دو کشور بحیث فرصت به سود افغانستان استفاده کنند. دراین روز ها که پاکستان بیشتر از ایران وارد قضیۀ افغانستان شده و قرار است، به دنبال سفر حکمتیار رئیس مجلس نماینده گان افغانستان و سیاست گران دیگری نیز به دعوت مقام های پاکستانی به این کشور سفر کنند و با مقام های ارشد ملکی و نظامی پاکستان دیدار هایی داشته باشند.
این در حالی است که حملات وحشیانه و ضد انسانی طالبان بیش از هر زمانی افزایش یافته و ناامنی های هدفمندانه سراسر کشور و بویژه شهر کابل را بیشتر تهدید می کند. در همین حال با توجه به نفوذ فوق العادهء پاکستان بر طالبان چشم ها به سوی اسلام آباد دوخته شده تا با اشارهء چشمی زنجیر های انعطاف ناپذیر طالبان در دوحه را بشکند تا زمینه برای صلح در افغانستان میسر شود؛ اما هرچند با توجه به پیچیده شدن جنگ افغانستان و دخالت شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و وابستگی گروه های تروریستی به شبکه های گوناگون استخباراتی از نفوذ پاکستان بر این گروه ها اندکی کاسته و اما هنوز هم نظامیان پاکستان دست بالایی در مهار این گروه ها دارند.
این در حالی است که کنون افزون بر تاکید طالبان برپذیرش توافقنامهء دوحه بحیث مادر و حل و فصل مسایل بربنیاد فقه حنفی، دو موضوع مهم چون حکومت موقت و آتش بس از جمله موضع هایی اند که تا کنون روی آنان اختلاف وجود دارد. اختلافی که جز وارد شدن به آن با استفاده از گزینۀ سوم که متضمن آشتی جمهوریت و امارت باشد، راۀ دیگری وجود ندارد. حال پرسش این است که هدف از دیپلوماسی فشرده که مبتکر آن پاکستان است، چه خواهد بود. آیا پاکستان می خواهد، آخرین خواست های خود را با حکمتیار و سایر مقام های افغانستان در میان خواهد گذاشت. این بدان معنا است که گویا حکمتیار نمی داند که پاکستان از افغانستان چه می خواهد. در حالیکه این پرسش نه تنها به آقای حکمتیار؛ بلکه به تمام رهبران جهادی واضح است. آنان با توجه با دوران جهاد از تمامی خواست های پاکستان نسبت به افغانستان آگاهی کامل دارند و می دانند که پاکستان یک حکومت ضعیف و دست نشانده در کابل می خواهد که پل عمق استراتیژی پاکستان به بهای تقلیل دادن رابطهء کابل با دهلی باشد.
در این میان موضوع شناسایی دیورند که تا کنون پاکستان بیش از ۱۲ کیلو مترآن را سیم خاردار کشیده از جمله اصلی ترین خواست پاکستان در افغانستان است. چنانکه آقای اندیشمند در مصاحبه ای با استاد ربانی این موضوع را یادآور شده است. از سویی هم این دعوت ها در حالی انجام می شود که رئیسان پیشین آی اس آی و جنرالان باز نشستهء پاکستان در این روز ها هدف اصلی پاکستان را برای حمایت از جهاد افغانستان افشا میکنند و می گویند آنان چگونه رهبران جهادی را برای این ماموریت تربیه کرده بودند. آنچه مایه نگرانی است این که رمامداران و سیاستگران افغانستان از طرح مشکل اصلی با پاکستان نا کنون طفره رفته اند. این در حالی است که می دانند پاکستان چه انتظار و چشم داستی از افغانستان دارد. آیا پاکستان با چنین چشم داشتی خواسته یک بار دیگر بخت خود را در مذاکرات با رهبران جهادی و سیاستگران افغانستان تازه بیازماید. یا این که پاکستان با بلند برداشتن رهبران جهادی طرحی دارد که تا کنون افشا نشده است و می خواهد با ارایهء آن به رهبران جهادی و سیاسی افغانستان، البته با تقلیل خواست هایش در افغانستان، پس از خروج آمریکایی ها در میان بگذارد که این می تواند، چرخشی در سیاست های پاکستان در مورد افغانستان تلقی شود. هرچه باشد، این می تواند نشانۀ عقب گرد پاکستان از سیاست های تمامیت خواهانه اش در افغانستان باشد؛ اما هنوز زود است.
در این میان گمانه زنی هایی وجود دارد که پاکستان می خواهد، با فعال تر ساختن حکمتیار از نفوذ آن سود ببرد و شاید به مشورۀ امریکا از او برای فروکش کردن احساسات باشنده گان ولایت های کنر، ننگرهار و لغمان استفاده کند تا مبادا آنان مانع عبور سلاح و تجهیزات امریکایی از راۀ کابل – تورخم شوند. این سخنان قریشی که برای حکمتیار هشدار داد که مانع روند صلح نشود، شگفت زده گی را به بار آورده که در پشت این سخنان قریشی چه رازی نهفته است. این در حالی است که حکمتیار بررغم مخالفت با طرح کابل برای صلح از کل روند حمایت می کند و حتا دولت افغانستان را متهم به مخالفت با صلح می کند. شاید به این دلیل که او متمایل به ایجاد حکومت موقت یا انتقالی است و حکومت مخالف آن است. از سویی هم این سفر آزمونی می تواند به معنای کوبیدن آخرین میخ بر رابطۀ حکمتیارو پاکستان باشد. شاید پاکستان دریافته باشد که حکمتیار در پیوند به سیاست های خصمانۀ این کشور نسبت به افغانستان بی باور بوده و دیگر نمی خواهد قربانی سیاست های استخباراتی پاکستان شود. شاید به این دلیل که او می خواهد، در پایان عمر کاری کند که نه تنها کاستی های گذشتۀ خود را جبران کند؛ بلکه دین انسانی و اسلامی خود را در برابر مادر وطن به حسن صورت نیز انجام بدهد.
تجارب گذشته نشان داده است که این گونه سفر ها بجای آن که گرۀ مشکل افغانستان را بگشاید، برعکس بر آن گرهی تازه افزوده است. از این رو این گونه سفر ها و سرگوشی ها با مقام های کشور های همسایه بادور زدن دستگاۀ رسمی دولت افغانستان حلال مشکل افغانستان نبوده و نخواهد بود. به همین دلیل به این سفر ها از نظر رقابتی نگاه می کنند که دلالان سیاسی افغانستان از آن بحیث سکویی برای پرش سیاست های تازۀ خود استفاده کرده اند و می کنند. شاید دلیل دعوت اسلام آباد از حلقه های خارج از دولت، رویکردی مخالف نوازانۀ اسلام آباد باشد که از چهل سال بدین سو به این سیاست ادامه داده است. بنا بر این مردم افغانستان به این گونه دعوت های اسلام آباد به دیدۀ شک نگریسته و هدف آن را تضعیف دولت افغانستان می دانند. معلوم است که این سیاست دشمنی آشکار با دولت و مردم افغانستان است. در این شکی نیست که مشکلات زیادی در دولت افغانستان وجود دارد و اما این به معنای تایید توطیه های پنهان پاکستان برضد افغانستان شده نمی تواند. بهتر خواهد بود تا اسلام آباد بخاطر استقرار صلح پایدار در افغانستان بجای دور زدن ساختار های رسمی، در چهارچوب اصل روابط دولت – دولت عمل کند. ممکن اسلام آباد با چنین رویکردی با استفاده از مناسبات و روابط آشکار و پنهان با افراد و جناحهای سیاسی، با تضعیف اقتدار دولت، چیدمان پروسۀ صلح را با حداکثر نفوذ و تسلط خود مهندسی کند.
ممکن پاکستان خواسته تا توجه به کمبودی ها و کند کاری ها در حکومت افغانستان که در نتیجۀ آن دیوار اعتماد میان این حکومت و بخش مهمی از نخبگان سیاسی و مردم کشور فروربخته است؛ البته با احترام به آنانی که به دلیل ارزشی و حرکتهای ضد ارزشی در درون حکومت با این اقتدار اختلاف دارند و آنانی که در تلاش کسب قدرت و مقاماند و به دلیل دور ماندن از مقام و منزلت دولتی با حکومت کنونی ستیز دارند، تفاوت قایل شد. در حقیقت فروریزی دبوار اعتماد میان حکومت و مردم است که در کنار خطر ترورزیم فاجعه های دردناک کشور را تهدید می کند. از همین رو است که آنتونی گیدنز در کتاب پیامدهای مدرنیته شرح میدهد که در دهه ۱۹۸۰ نقش افراد در جامعه براساس مفهوم زن و مرد تعریف میشد.
اما اکنون این نقشها دچار دگردیسی شده و مبنای آن عنصر ارتباط است. او میگوید برای برقراری ارتباط باید «اعتماد» ایجاد کرد و برای ایجاد اعتماد عمومی، باید شرایطی فراهم شود تا مردم یک کشور بتوانند در کنار یکدیگر احساس آرامش و امنیت کنند. برای رفع تضادها و مشکلات در برقرای نظم و ثبات باید در صورتبندیهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی جامعه تلاش کرد.