پارسی را دوست دار بالاتر از جان من است
ایــن زبـان مـهـد آریـا از نــیـاکـــان من است
تـاجـکـم در تاجیکستان تاجیکی میگویمش
پارسی تهران ، دری ، در کابـلستان من است
معدن لعل است در کوه پایه های علم و هنر
شیر داد ما را بزرگ کرد بهر امروز زاده کرد
واژه های انگبـین وار در خـراسان من است
این زبان را سه بگفتند قرن ها دانید یکیست
تاجیکستان و خراسان وصل ایران من است
مادرم یا آچـه ام یـا ایـنکه مـامـان من است
پیش من هرچه بگویید پارسی گویم دقیق
دگمه ی نقـش لـبـاسـم در گریبان من است
باغبان واژه بنـدی ام در این بوسـتان شـعـر
پارسی خوشبو ز گل در باغ و بوستان من است
درک کـردم ایــن زبـان کـهـنـه را از نـیـک نام
این چنین تأثیر نیک از هم نشینان من است
نـثـر و نـظـم را مـینـویسـم بـا تـوکل بر خدا
چـون زبان پـارسی هـمـکار آسـان من است
غوث الدین یاور