آقای نور هنوزم به خطای دور رفته و‌ هرگز به مارشال دوستم برابر نه می شوند: محمد عثمان نجیب

پس از سال ها پس ایستادن ‌و پیش افتادنِ آقای نور، امروز بانکی از ایشان بلند شد اما همان خَم خَم رفتن با سکوت تسلیمی شان به ارگ بهتر بود. آقای نور فکر می کنند همه‌کی را خواب برده و مانند خود شان به بیماری آلزایمر دچار اند. نه چنان نیست، ملت همه چیز را به یاد دارد از روزی که عَلَمِ مقاومت علیه ارگ را بلند کردی در همان اولین روز های ایستایی تو بود که همین شبکه های اجتماعی ترا به امپراطور شمال تبدیل کردند و در اولین روز میلیون ها کاربر شبکه های اجتماعی ترا همراهی ‌و پشتیبانی کردند و ملت هم در حمایت تو از چهار سوی کشور به سلام تو آمدند. وقتی غنی در برابر تو به زانو در آمد، پاس همه انسانیت های مردم و شبکه های اجتماعی را نه دانستی و به همه پشت کردی و‌ این جمله‌ی شرمگین را گفتی: «… بعضی ها جنگه به زور می خرند…»،

مگر وقتی ترا امپراطور شمال می گفتند باری گفتی که از این گفتار بوی ملوک الطوایفی میاید؟ نه تنها نه گفتی بلکه با غرور گفتی که مستحق آن استی.

دوستم همه چیز را از غنی به زور بازو و نیروی قدرت خود گرفت و تو در رکاب غنی پابوس غنی شدی و‌ برای حفظ منافع خودت مجری اهداف قبیله در شمال شدی باز هم دوستم بود و‌ حالا هم دوستم است.

به دید من تو در پابوسی ارگ باقی بمانی بهتر است. مکر نه گفتی که اگر طالبان بیاید والی شان را قبول داری؟

من این نوشته را در سال ۱۳۹۹ نشر کرده بودم:

و لزوم نشر آن مجدداً برای آن است که دوستم همین حالا یک تنه ‌‌و تنها با تمام امپریالیسم می جنگد و‌ آقای نور از زیر دوشِ آب و شیر در شبکه های اجتماعی پیام می دهد و همان شبکه ها را هم نقد بی بنیاد می‌کند.

(۱۳۹۹ تیر ۲۹, یکشنبه

عطا نور هرگز با مارشال دوستم برابر نیست:

نوشتۀ محمد عثمان نجیب

مارشال دوستم به قول شادروان دکترنجیب، ستون فقرات دولت ها خواهد بود. 

برخی ها به هر نوعی می خواهند استاد عطامحمد نور و مارشال دوستم را هم وزن بتراشند و یا بر عکس.

من برای شان می گویم فرق آشکار میان این دو این است که 

۱- 

جهان و آمریکا و از گذشته های دور تا امروز دروازه‌بان درب منزل دوستم بوده اند و بیشترین دولت ها و دولت مداران ما هم با صف های طولانی و انتظار های توأم به بیم و امید، خواهان اشاره ی گوشه ی چشم باز از سوی مارشال دوستم اند. 

۲ – 

جهان هرگز بالای استاد عطامحمد باور نه دارد. 

استاد عطا بر عکس دوستم؛ خود شان دروازه های اربابان قدرت و سیاست را دق الباب می کنند و تا سرحدی گیر می افتند که ناگزیر به تحریر استعفا می شوند.

همه ی ما حد اقل از ورای نشرات گونه گون شاهدان عینی این امر بوده ایم.

۳- 

دوستم در سفر و حضر و در تبعید و حضور مردم خود را دوست دارد و پشتیبانی میلیونی همراه شان است.

۴ – استاد عطامحمد نور بر عکس، هر زمانی که در منجلاب گیر ماند به مردم مراجعه می کند و دروازه های خود را گشوده می گذارد. و تمام امتیازات مادی و معنوی را تنها برای خود و خانوادۀ محترم شان می خواهد و زباله ها را برای افرادی چون آقای عظیمی روا می بینند.

پشتیبانی مردمی اش در حد پروپاگند است.

در فصل ملتهب اوضاع که غنی استاد را کنار زد، همه ای ما مطابق توان و حرفه ی خود او را یاری کردیم. 

وقتی کارت سبز غنی را دید همه گی دوستان خود را متهم به جنگ افروزی کرد. آرشیو ها پر است از این خطاب شان.

۵ – مارشال دوستم برخلاف عادت های استاد عطا است.

حق خود را با روش های دفاع و تعرض به دست می آورد و یاران روز های دشوار را فراموش نه می کند. و برای غنی هم استعفای اجباری نه می دهد.

مارشال شدن دوستم، روا داری غنی و عبدالله نه، بل که حق مسلم وی بود و غنی با دل ناخواسته مجبور به امضای فرمان شد. ورنه او به استشاره مشاوران داخلی و خارجی خود، فرمانی به نام مارشال اعزازی صادر می کرد.

پس بیایید هر کی را حد و شخصیت و اثر گذاری های او بشناسیم.

دکتر نجیب الله شهید، دوستم را ستون فقرات دولت ها خوانده بود. 

استاد عطا تنها به حمایت مارشال فهیم فقید در بلخ باقی ماند.)