مقاومت ؛شعر از : مسعود زراب

ای یار و همدیار دلم بسته با شماست

امشب در آتشید، مرا سوختن دواست

بارانِ آتش است که باریده می رود

ای ابر روزگار بگو آفت از کجاست

در سنگرِ مقاومت آزادگانِ خاک ! 

بی باک رزم و عزم شما افتخار ماست

در سرزمینِ خویش شما منزوی شدید

از هر کنار و گوشه زن و مرد با شماست

ثبت کتاب سنگر تاریخ می شوید

این‌ مکتب شهامت تان درس نسل هاست

همدرد من تو یی و منم غمشریک تو

اینجا کجا به درد تو بیگانه آشناست

نا پاک سرزمین که تو هم می شناسی اش

بد فطرت و منافق و شیاد و بی حیاست

استادگیست مایه ی مسعود زیستن

اینجا تهاجم است و از ان ملتم به پاست

مادر وطن ندا زند از دره ها زراب

شیران پنجشیر نگهبان تان خداست 

 ۵ – ۹ – ۲۰۲۱

هالند