مصاحبه با نعمت الله گردش هنرمند معروف تیاتر افغانستان : ماریا دارو

به سلسله گرامی داشت ویاد ازگنجینه های هنری وفرهنگی کشوردراین شماره گفت وشنود ما را با آقای محترم نعمت الله گردش هنرمند محبوب تیاترکشورمطالعه میفرمائید. تیاتردرکشورهای مختلف دشواری ها، فراز ونشیب های فراوان داشته است.

ایثاروفدا کاری هنرمندان دررشد وارتقاع تیاتردرهرکشورقابل قدردانی میباشد.

هنرمندان درجهان جهت آگاهی مردم دررابطه مناسبات فرهنگ سنتی و جا گذین ساختن فرهنگ جدید، مظالم اجتماعی وسیاسی را با ایثار وفدا کاری، هنرمندانه انگشت انتقاد گذاشتند وموفقیت های فراوان کمایی کردند. رایج ساختن فرهنگ جدید، افشای سیستم غیرعادالانه جوامع بشری، تغیر فرهنگ کهنه وعقب مانده درجهان، بدون فداکاری هنرمندان تیاتر در زمان پیشن ناممکین بود.

هنرمندان با قبول رنج ها جامعه را برروشنایی کشاندند، کسانیکه خود ازسنتی بودن جامعه رنج درسینه داشتند، رنج مردم رااز چهره های افسرده شان زدودند.

درآن زمانها که رسانه های جمعی خیلی محدود بود وبا اصلا وجودنداشت، تیاتر یگانه راه حل پرابلم های جامعه بود. تغیرذهنیت عامه بدون قبول فداکارهنرمندان ن ممکن نبود.

هنرمندان درهرجامعه مشکلات، رنجها وپرابلم های بخصوص خویش را داشتند.

عموماٌ درکشورهای جنگ زده، زمینه فعالیت برای تیاترمحدود میگردد. مگرقلم بدستان بخاطر تنبه جنگ آفروزان وبرای روشنکردن ذهن مردم بخاطر ویرانگری های جنگی، مظالم اجتماعی واقعیت هارا مینویسند. واقعیت هایکه ازتراوش قلم نویسنده حاصل میگردید، وجود هنرمندان را ضرورت و حتمی میسازد، تا ترواش قلم نویسندگان را با ظرافت هنری درتیاتر بازگو بدارند.

متاسفانه درکشورما برای احیای واعمارمجدد تیاتیر وتربیت هنرمندان، بعداز یک وقفه طولانی جنگ توجه جدی صورت نگرفته است.

تیاترافغانستان درطول تاریخ خود را به سینه کش کرده است. هرگاه فرد هنردوست ووطن پرست برای زنده نگهداشتن این گنج پربها اقدام نموده است، با سیلی نا امیدی ازطرف مقامات حاکم نوازش گردیده است.

اکنون که زمانهای تیره وتارک ازجهان رخت سفر برتن کرده است، اما با تاسف دوران ظلمت هنوزهم فضای این آیینه تمام نمای کشور را غبار آلود نگهداشته است.

هیچ گونه توجه برای پرورش هنرمندان واعمارمجدد تیاتر درسرتا سرکشور صورت نگرفته است. درحالیکه کشورما درگذشته هنرمندان با استعداد وخوب داشت، تیاترکشورما به سطح ملی وسطح منطقه ازافتخارات وموفقیت های بینظیر برخورداربود.

اکنون با گفت وشنودکوتاه با آقای نعمت الله گردش هنرمند تیاترکشور یاد آن روزگار را تازه میسازیم.

س) آقای گردش بفرمائید خودرا معرفی کند.

ج) نعمت الله فرزند خیرالله میباشم وگردش تخلص مینمایم.

س) آقای گردش آیا پرسیدن سال تولد برای تان آزار دهنده است؟

ج) نخیر…. اگر خود را چهارده ساله ویا نود ساله معرفی کنم، کدام تاثیر درحالت فعلی من نخواهد داشت. درسال 1947 میلادی درشهر کابل تولد شدم.

س) بد نیست اگر از دوره های مکتب وتعلیمات هنری ومسلکی تان تذکر بدهید.

ج) مکتب ابتدایه را درمکتب نمبر اول ذکور بی بی مهرو تمام کردم، برای آموزش مسلکی بمکتب میخانیکی کابل شامل گردیدم. با پایان رسانیدن صنف نهم مکتب میخانیکی کابل، شامل تخنیکم جنگلک شدم.

س) آیا در بخش های تخنیکی رسانه های جمعی افغانستان اشغال وظیفه داشتید.

ج) نخیر با دوازده سال تحصیل مسلکی تخنیکی هیچگاه سعادت ایفای وظیفه را دربخش های تخنیکی رسانه های جمعی کشورم، نداشتم. زمانیکه ازصنف دوازدهم تخنیکم جنگلک فارغ شدم، هوای مسلک دیگری در سرم زد.

درآن زمان درچوکات وزارت اطلاعات وکلتوروقت موسسه هنرهای زیبا تشکیل گردید.

که با اخذ امتحان کاکنور فارغان صنف دوازده را برای پرورش در بخشهای مخالف هنری مانند، تیاتر، موسیقی، دیکور، خطاطی و درمجموع برای سینما توگرافی می پذیرفت.

س) آیا برای فعالیت فیلم سیمنا هنرمندان را تربیه میکردند.

ج) اصلاٌ هنرمندان سینما، زاده دامان تیاترمیباشند. برای تربیه بخش های مختلف، موسسه هنر های زیبا فارغان صنوف دوازدهم را می پذیرفتند.

باید یا آوری نمایم، شش ماه قبل ازفعال شدن موسسه هنرهای زیبا، وزارت اطلاعات کلتور یک فیلم را بنام عقاب تهیه وبنمایش گذاشته بود.

آقای ظاهرهویدا نقش مرکزی آن فیلم را داشت وآقای فیض محمد خیرزاده آنرا دایرکت نموده بود. انگیزه ایجاد موسسه هنرهای زیبا بعد از نمایش فیلم عقاب بوجود آمد. ازطرف دیگر آقای فیض محمد خیر زاده بعد ازاخذ دیپلوم ماستری دررشته هنرهای زیبا از ایالات متحده امریکا برگشته بود، باید از دانش او درتربیه هنرمندان استفاده میشد.

س) شما برای آموزش هنر تیاتر شامل کورسهای هنری موسیسه هنرهای زیبا شدید ویا …..

ج) بلی همیشه آرزو داشتنم، منحیث هنرمند درساحه مطبوعات کشورکارکنم. روی همین علاقه مندی بخاطرهنرمند شدن، درامتحان سهم گرفتم و شامل موسسه هنرهای زیبا شدم.

س) چه کسانی آن کورسها را فرا گرفتند و تحت چه نوع شرایط شمولت کورس امکان پذیزبود.

ج) شرایط قسمی بود که فارغان صنف دوازدهم بعد از امتحان بصفت مامورین مقرر و درعین زمان شامل کورس هنرهای زیبا میشدند و دربخش های مختلف تحت تربیه وپرورش قرارمیگرفتند.

من بخش تیاتر را انتخاب کردم. بعد ازکارهای مقدماتی مراحل تقررکه دو ماه را دربرمیگرفت، با دیگرهنرمندان شامل کورس شدم.

درآن کورس البته دربخش تیاتر، آقای آصف وردک، شادروان وهاب صعنتگر، آقای ولی ساحل، آقای نعیم کریمی، آقای فیض محمد احراری، آقای احسان اتیل، آقای دیپ لعل، آقای ستار جفایی وآقای خان آقا سرور و از جمله خانم ها خانم رزغونه آرام، خانم زلیخا نگاه، خانم مزیده سرور، خانم نیلوفر، خانم شمیم بودند. اگرکسی را فراموش کرده باشم، ازایشان صمیمانه معذرت میخواهم.

س) بعد ازختم کورس کدام سند فراغت برای تان داه میشد.

ج) بلی این کورسها بالاترازصنف دوازده بود، بعد از یکسال تدریس هنری برای هنرمندان شهادت نامه فوق بکلوریا داده میشد و همچنان جهت آموزش بیشتربورس های اسکالرشیپ نیز برای هنرمندان در نظرگرفته شده بود. طورمثال یکتعداد هنرمندان مانند، آقای خان آقا سرور و آقای ستارجفایی به کشورهند در رشته تیاتر و آقای حیات الله خروش و آقای رحیم جهانی وببرک وسا” دررشته موسیقی به روسیه سفرکردند.

این هنرمندان ازجمله فارغان دوره اول کورس “موسسه هنرهای زیبا ” بودند. نا گفته نباید گذاشت که آن موسسه هنرمندان را بشکل اکادمیک در رشته های مختلف تربیه مینمود.

س) کورسهای موسسه هنرهای زیبا چند سال فعالیت داشت وچه تعداد هنرمندان را به جامعه تقدیم کرد.

ج) فارغان دوره اول آن هنرمندانی بودند که تذکر دادم. فارغان دوره دوم هنرمندان ذیل بودند . محترم احسان اتیل، شاد روان وهاب صعنتگر، خانم پروین صعنتگر، خانم مزیده سرور، محترم خان آقا سرور، محترم میا احمدی، محترم ولی ساحل، محترم فیض محمد احراری، محترم نعیم کریمی، محترم سیلمان، شاد روان سید مقدس نگاه، خانم زلیخا نگاه، شادروان داود فارانی، وخانم رزغونه آرام و خودم بودم.

س) موسس هنرهای زیبا تنها دو دوره فارغان را به جامعه تقدیم کرد، دلیل توقف آن موسسه هنری چه بود.

ج) تاریخ هنر وهنرمندان درکشور ما خیلی تلخ بوده وفکرمیکنم تا امروز هم تلخ کامی گلوی هنر تیاترکشور ما را می فشارد.

آقای فیض محمد خیر زاده درشهر نیوریاک ایالات متحده امریکا در رشته سینما توگرافی ماستری خویش رااخذ کرده بود، بوطن برگشت. نامبرده میخواست هنرمندان مسلکی دربخش های مختلف هنرتربیه کند. اما با تاسف درکشورما هرکی کارکرد، بمشکلات مواجع میشود.

برعلاوه که تشویق وتقویه نگردید، موسسه هنرهای زیبا را لغو کردند.

هنرمندان هرطرف پراگنده شدند، یکتعداد به پوهنی ننداری جذب گردیدند، یک تعداد کاملاً با هنرقطع رابطه کردند. ازجمله آقای احسان اتیل، آقای آصف وردک، آقای وهاب صعنتگر وخانم پروین صعنتگر و خود بنده در پوهنی ننداری جذب شدیم.

س) فکرمیکنم کورسهای هنری دیگری هم در وزارت اطلاعات فعالیت داشت. در آن مورد کمی روشنی بیاندازید.

ج) گپ شما کاملاٌ دقیق است. دیپارمنت آرت درامانتک وزارت اطلاعات کلتور، با کورسهای هنرهای موسسه هنری زیبا فرق داشت. زمانیکه هنرمندان هرطرف پراگنده شدند، یک تعداد محدود درپوهنی ننداری فعالیت میکردند، ضرورت هنرمندان بیشتر محسوس شد. بعداٌ وزارت اطلاعات و کلتور کورس های تربیوی مسلکی را بنام “کورسهای آرت دراماتیک” درچوکات وزارت اطلاعات وکلتور ایجاد نمود که نسبتاٌ عمر بیشترداشت.

س) درباره مدت فعالیت کورس های “آرت دراماتیک” و تعداد هنرمند را تربیه شده آن کمی تذکر بدهید.

ج) این کورس برای مدت سه سال تدریس میشد.

آقای گل احمد فرید منحیث ریس آن دیپارمنت ایفای وظیفه مینمود. من نیز زمنیه تحصیلات عالی مسلکی راکه بورس های اسالرشیپ موسسه هنرهای زیبا بود، نسبت از بین رفتن موسسه هنرهای زیبا ازدست نداده بودم، از پوهنی ننداری دو باره بکورس آرت دراماتیک وزارت اطلاعات وکلتور شامل شدم.

دراین کورس حدود بیست وچهار نفرجذب گردید. بعضی آنها را بخاطر دارم، جناب سرور زمان، جناب زلمی رحمانی، جناب عظیم رباطی، جناب کریم جاوید، جناب سلیم خنجی، جناب نسیم خوشگوار، جناب فیض محمد احراری، جناب مجید غیاثی واز جمع خانم ها خانم زرغونه ارام، خانم مکی “فتانه” وغیره بودند. بعد ازسه سال که اولین دوره کورس فارغ گردید، با تاسف دکتور محمد انس بحیث وزیر اطلاعات وکلتورمقرر شد.

جناب محمد انس علاقه با هنرو هنرمند در آن جامعه که با فرهنگ سنتی مشت وگریبان بود، نداشت. جناب وزیر وقت، تمام هنرمندان را بصف معلم بولایات تبدیل و کورس آرت دراماتیک را بسته نمود. من هم بحیث معلم بولایت کاپیسا تبدیل شدم. چون در رشته معلمی تربیه نشده بودم، از معلمی استفاه دادم.

س) آیا بیکاری تان ایام طولانی داشت ویا کاردیگرخلاف علاقه تان سرشته کردید.

ج) مدتی بیکاربودم، با تبدیلی داکترانس ازسمت وزارت اطلاعات وکلتور، آقای فیض محمد خیر زاده دوباره درافغان ننداری هنرمندان مسلکی را جذب وبه نمایشات درامها پرداخت. من وآقای احسان اتیل، خانم زرغونه آرام دوباره درافغان ننداری جذب شدیم.

س) با این همه سرگردانی ها وتحصیل هنری بالا آخره اولین درامی را که در تیاتر بازی کردید، چه نام داشت.

ج) نقش های خورد وکوچک در درام های زیاد کارکردم، اما اولین درام که نقش اول را درآن بازی کردم، بنام پلازا نام داشت.

س) در درام های که نقش اول را داشتید نام بگیرید.

ج) درام کور خود بینای مردم به دایرکت استاد حمید جلیا، خشم خلق نوشته اسدالله حبیب وبه دایرکت استاد حمید جلیا، درام پر جیره به دایرکت استاد عبدالقیوم بیسد، درام عاطفه به دایرکت مرحوم سردارمحمد ایمن و آقای عزیرز الله هدف بود، البته درام عاطفه در ولایات کشور و ممالک آسیای میانه مانند ازبکستان وترکمنستان نیز نمایش داده شد.

درام میرزا قلم نوشته و دایرکت محترم استاد عبدالقیوم بیسد بود که نقش مرکزی داشتم.

س) گفتید میرزا قلم ؟

ج) بلی کاملاٌ درست شیندید، استاد بیسد درام های کمیدی را اول بنام بوقلمون وبعد بنام میرزا قلم که جنبه انتقادی، در رابطه به اموراجراات اداری وفساد اداری دولت وقت بود، بشکل طنز نوشت و دایرکت نمود. درافغان ننداری واقع چمن منطقه جشن بنمایش گذاشته شد.

بعداٌ پرودیسران رادیو، ازقلم نویسنده های مختلف بشکل رادیویی میرزا قلم را تهیه و ازطریق رادیو نشرکردند. اندیشه برنامه های میرزا قلم هماناٌ خمیرمایه هنری تیاتر، نوشته وابتکار استاد محترم بیسد میباشد.

س) آقای گردش اجازه بدهید که درباره زندگی شخصی تان سوال نمایم.

ج) بنده درخدمت هستم بفرمائید.

س) آیا عاشق شدید.

ج) زندگی خودش سراپا عشق است. من همیشه عاشق زندگی بودم وهستم. به نیروی همین عشق است که نفس میکشم ، زندگی میکنم.

س) آقای گردش سوال عشق را تجاهل کردید، پس اجازه بدهید که بپرسم چند بار ازدواج کردید.

ج) این سوال شما مرا به سفر دور و دراز و به زمان کودکیم میبرد.

واقعیت این است که من دوبار ازدواج کردم ویکبارهم عاشق شدم، که قبلاٌ خدمت تان تذکردادم. قصه ازدواج من مانند هنرمندن شدم، فراز ونشیب زیاد داشته است.

بار اول صنف دوم مکتب بودم که ازدواج کردم.

س) شوخی هنرمندانه تان را پذیرفتم، از واقعیت کمی دور بود…….

ج) باخنده گفت، میدانم باور نمیکنید، مگر دقیق در صنف دوم مکتب اولین بار ازدواج کردم. چون پدرم یک پسر داشت. خیلی آرزو داشت، خوشبختی فرزندش را در زندگی تماشاه کند.

یک دختر هم سن سالم رااز اقارب مادرم، برایم خواستگاری نمود. یکروز درصنف مصروف گذاشتاندن امتحان بود. پدرم بمکتب ما آمد، از دستم گرفت ومرا باخود برد.

معلم وسرمعلم مکتب مخالفت کردند، در روز امتحان برای شاگر اجازه داده نمیشود.

اما پدرم مرا به زور از صنف کشید وبرای معلم گفت{ امروز” طویش است” عروسی پسرم است}. واقعاٌ همان روزعروسیم بود.

س) واه … همسر تان با شما یکجا بزرگ شد.

ج) بلی …ما با هم یکجاه بزرگ شدیم. وقتیکه بسن بلوغ رسیدم، متوجه زندگی شدم. واقعت زندگی را درک کردم. همان بود که پدرم جای خوشبتی فرزندش، سردردی وسرگردانی فرزندش دید. با مخالفت های پدرمواجه شدم، ازخانه قطع علاقه کردم.

این بود نتیجه فرهنگ سنتی وهوس وارمان پدرم که حیات هردوی ما را فدا کرد.

بعد ازتولد دخترم ایفا جان ازهم جدا شدیم. مدت برای عشق اصلی منتظربودم. بعد ازجدایی ما اول مادرایفا جان ازدواج نمود. بعد مادر ودخترم گرفته از پدرم جدا شدیم.

زندگی جداگانه اختیارکردیم. چون خودم قربانی فرهنگ عقب مانده سنتی شده بودم، با عشق در تیاتر بخاطر روشنگری اذهان عامه کار میکردم. تا دیگران مانند ما فدای هوس بیجاه وفرهنگ های عقب مانده جامعه نگردند.

س) بلاآخره عشق اصلی را پیدا کردید.

ج) بلی عشق اصلی را پیدا کردم، باردوم سی سال قبل از امروزکه با شما مصاحبه دارم، با زرغونه جان” رفاه ” ازدواج کردم. راستی زندگی با عشق اصلی درکمال خوشبختی پسری میشود.

س) آقای گردش با دو ازدواج جمعاٌ چند فرزند دارید.

ج) سه فرزند دارم. یک دختر بنام ایفا جان از ازدواج اولم میباشد، دو فرزند دیگر بنام های مریم جان و حامد جان از ازدواج دومم با زرغونه جان میباشد.

س) فرزندان تان هم به هنر تیاترعلاقه دارند.

ج) علاقه دارند، مگرراه هنر را تعقیب نکردند. دختر بزرگم عروسی کرده و دو فرزند دارد، مصروف تربیه فرزندانش میباشد. مریم جان وحامد جان در رشته طب در ایالت نیوریاک مصروف تحصیل هستند. امید وارم آنها بعد از ختم تحصیل مصدر خدمات بزرگ برای انسان نیازمند شوند.

س) کدام سال افغانستان را ترک کردید.

ج) درسال 1983 میلادی کشور را ترک وبه پاکستان رفتم، بعداز پنج ماه طرف امریکا سفر کردم. ازهمان زمان تا حال، درایالت نیوریارک زندگی دارم.

س) زندگی را در هجرت چگونه یافتید.

ج) زندگی درهرکجا یکه باشد، زحمت وتلاش کاردارد. درکشور خود هم اگر انسان برای بهبود زندگی تلاش نکند، مشکلات میداشته باشد. درکشورهای پیشرفته اقتصادی، اگر اندک تلاش بخرچ داده شود، امکانات بیشتر برای زندگی راحت وجود دارد.

من درنیوریاک مدت یکسال وهشت ماه کارخیلی شاقه انجام دادم. تا زندگی اندک رنگ و روغن گرفت. بعد درفکر تجارت شخصی افتادم.

اکنون به یاری خداوند و به همکاری همسرعزیزم الحمدالله زندگی خوش دارم.

س) درامریکا و بخصوص ایالت نیوریارک تجارت سینما، تیاتر وسایر بخش های هنری طوفان کرده است، شما کدام فعالیت هنری داشتید.

ج) نخیر…چون هنر تیاتر بیک یونت هنری ضرورت دارد. هنرمندان ما هرطرف پراکنده شدند. کدام فعالیت هنری نداشتم وندارم.

س) پیام تان برای مردم تان وهنرمندان دیگر چیست.

ج) پیام من برای همه هنرمندان عزیز ومردم افغانستان انیست: با خود صادق باشیم.

ازحسادت های بی مورد، سخنان بی مسوولیت در باره همدیگرصرف نظرنمایم، بعوض همکاری، صمیمیت، خوشبنی و وحدت را در بین هموطنان رایج سازم. هرکی که هستم، با گذشته وشغل فعلی خود افتخار نمایم. از ادعای های بیجا وبیمورد و از نسبت دادن القاب بلند وبالا بخویشتن اجتناب بداریم.

هنرمند واقعی بنظر بنده آنکس خواهد بود، که احساسات نویسنده وشاعر را تبارز بدهد. هنرمندان مسوولیت بزرگ دارند، هرنقش را که تمثیل مینماید، باید آنقدر درعمیق نقش خود غرق شوند که صحنه را بواقعیت درذهن تماشا چی ایجاد نمایند.

ضرور نیست که هر هنرمند لقب هنری داشته باشد، البته القاب هنری را بدست آوردند، کاریست بس دشوار وبزرگانیکه به گرفتن لقب هنری نایل گردیدند، یک عمر برای بدست آوردن آن زحمت کشیده اند، از مراجع با صلاحیت برای شان آن افتخار داده شده است.

انسان باید همیشه درتلاش وتحقق باشد. آنچه ازاثر تلاش بدست میآورد، بدان قناعت داشته باشد. ازکارشریفانه که بخاطر پیش برد زندگی انجام میدهند، خود را تحقیر شده حس نکنند. کارشریفانه و صادق بودن به خویش، شخصیت انسان را برجسته میسازد.

بعضا با هموطنان را برخورده ام که ازانجام وظیفه شریفانه شان درکشورهای میزبان، خود را سرافگنده میشمارند. بجای حقیقت، به لاف وگذاف خود را کسی که نیستند، معرفی میکنند.

در پایان برای همه عزیزان وهموطنان گرامی سعادت آرزو میدارم، درهرجایکه زندگی دارند، با فامیلهای شان شاد باشند. هم چنان ازشما خانم ارجمند” ماریا جان” که وقت گرانه بهای تان را برای معرفی هنرمندان صرف میدارید وهنرمندان راازهرگوشه دنیا پیدامیکنید، یک جهان سپاس گذارم و موفقیت بیشتر برای تان آرزو دارم. پایان

ارسال شده در

فوریه 14, 2010

نویسنده – ماریا دارو

فرهنگ و ادبیات و هنر ویرایش