طالبان ابزاری در دست اژدهای تروریسم
 : مهرالدین میشد

 در این روز ها از عمر نظامیان پاکستان به مثابهء کشوری خون آشام و اژدهای تروریسم حساب نیست و در این روزها سرگرم جشن گرفتن پیروزی های شان در افغانستان هستند. مقام های ملکی و نظامی آن سرگرم لابی گری های افتضاح بار و بی شرمانه برای طالبان هستند. نظامیان پاکستان در خفا سرگرم سر و سامان دهی طالبان هستند تا در یک چیدمان استخبار اتی مهره های گوناگون تروریستی را در منطقه های مختلف در افغانستان جابجا کنند تا هرچه بیشتر از سیطره ‌و حاکمیت شان در افغانستان مطمین شوند و یقین نمایند که دیگر پاکستان فرمان روای بدون تاج و تخت در افغانستان است و طالبان هم جز مزدوران گوش به فرمان آنان چیز دیگری نیست. از سوی دیگر نخست وزیر و وزیر خارجهء پاکستان تمامی تلاش های شان را برای برداشتن تعزیرات بر طالبان به خرج می دهند و در این راستا فراخوان بزرگی را آغاز کرده اند تا کشور های جهان و سازمان ملل طالبان را به رسمیت بشناسند.نظامیان پاکستان پس از نیم قرن تلاش های مذبوحانه و ضد انسانی و ضد اسلامی بویژه بعد از کودتای داوود و کودتای هفت ثور بالاخره توانست تا به اهداف راهبردی شان که همانا عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان است، به آن برسند. 

به همگان آشکار است که پاکستان پس از جدایی از نیم قاره همیشه یک کشور بی ثبات بوده و از نخستین روز های تشکیل آن با کودتا های پیهم رو به رو بوده است. با تاسف که این کشور کودتا زده همیشه ثبات خود را در بی ثباتی افغانستان دیده است. از نخستین روزی که پاکستان به مثابهء زخم سرطانی بررغم مخالفت های غفار خان و مودودی از بدنهء نیم قاره جدا شد. نظامیان آن پیهم در مخالفت با هند عمل کرده اند. پس از شکست افتضاح بار پاکستان در سال ۱۹۷۳ در جنگ رویارویی با هند؛ نظامیان این کشور با گزینش افغانستان به عنوان عمق استراتیژیک پاکستان در جنگ با هند، همیشه تلاش کرده اند تا با توجه به اهمیت جیوپولیتیک افغانستان حکومت دست نشانده در این کشور داشته باشند. بنابراین برای رسیدن به عمق استراتیژی خویش فغانستان را به میدان جنگ های نیابتی خود برضد هند برگزیده اند. تمامیت خواهی نظامیان پاکستان برضد هند سبب شده که نظامیان پاکستان هر از گاهی برضد دولت های ملکی این کشور  دست به کودتا بزنند.  از همین رو سرنوشت پاکستان از از ایوب خان تو ضیاالحق با حکومت های کودتایی و ترور رهبران آن گره خورده است

چنانکه علی خان شخصیت وفا دار به داعیه اقبال وجناح ، ونخست وزیر پا کستان ، درسا ل ۱۹۵۱ در را ولپندی ترورشد. با ترور لیا قت علی خان  در واقع جنازهء پاکستان مورد نظر اقبال وجناح بر دا شته شد. غلام محمد گورنرجنرا ل  یا فرمان دار پا کستان بعد از لیا قت علی خان تا سا ل 1956 موفق  به سا ختن قا نون اسا سی برای پا کستان نه شد. ازاین رو، گورنر ژنرا ل ها / فرمان روا یان پا کستان بعد ازجناح را تا سا ل 1956 ، لندن تعیین می کرد. به گوا هی تاریخ ، جنرا ل ایوب خان در سا ل 1958 دست به کود تا زد وبا اعلام حکومت نظا می هم اولین قا نون اسا سی هم سکندرمیرزا اولین رئیس جمهور را بر کنار کرد تا آنکه در سال ۱۹۶۹ با قیام مردم رو به رو شد. 

در انتخابات سال ۱۹۷۰ در پاکستان حزب عوا می لیگ به رهبریی شیخ مجیب الرحمن در پا کستان شرقی وحزب مردم به رهبریی ذوالفقارعلی بوتو در پا کستان غربی بیشتر رای بد ست آورد. از این که پا کستان شرقی دارای ۷۱ میلیون وپا کستان غربی دارای ۵۹ میلیون نفوس بود وشیخ مجیب الرحمن از پا کستان شرقی برندهء انتخا بات شده بود ، با ید نخست وزیر پا کستان متحد وبزرگ می شد. بر خلاف آرای مردم ، نظامیان پاکستان قدرت را به شیخ مجیب الرحمن انتقال ندادند تا آنکه در سال ۱۹۷۳ بربنیاد قرار داد سمله شیخ مجیب رئیس جمهور بنگله دیش گردید. شیخ محیب در نتیجهء حملهء هند به قدرت رسید که در حدود صدهزار سرباز پاکستان به اسارت هند درآمدند. این شکست چنان برجنرالان پاکستانی اثر کرد که پاکستان به مثابهء کشوری خون آشام و اژدهای تروریسم هر روز در پی انتقام جویی از هند است. پاکستان دیروز تحت حاکمیت جنرال ضیاالحق و طرح عمق استراتیژی بوسیلهء جنرالانی چون اختر عبدالرحمان، حمید گل و دیگران از رهبران مجاهدین برای رسیدن به عمق استراتیژی خود سود برد و جهاد و ارزش های جهاد افغانستان را به بازی گرفت. بعد از آن طالبان را به کمک عربستان و آمریکا ساخت تا از آنان برضد هند به عنوان جنگ نیابتی در افغانستان سود ببرد.

پاکستان توانست تا پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۳ دوباره آنان را احیا کند. احیای دوبارهء طالبان پروژهء مرموزی است که دستان کرزی و مقام های حکومت او از اتمر تا ِغنی در آن دخیل اند و زمانی که موضوع انتقال آن بوسیله طیاره ها از جنوب به شمال مطرح شد. در این صورت پای آمریکا هم در میان می آید؛ زیرا فضای افغانستان در کنترل آمریکایی ها قرار داشت. اظهارات گیتس در کتاب ” وظیفه” از زبان کرزی که برای او گفته بود” گروه شمال خطرناک تر ا. طالبان است و یا سخنان غنی برای احمد ولی مبنی براینکه به قدرت برسد، آنان را گم می کند؛ نمایانگر آشکار دست کرزی و غنی در دست طالبان است. با توجه به اظهارات مقام های ارشد آمریکایی که هر از گاهی شبکهء حقانی را بازوی ارتش پاکستان خطاب می کردند و اما سکوت معنا دار کاخ سفید در برابر این گونه اظهارات مقام های ارشد پنتاگون بازهم دستان نامریی آمریکا را در پشت طالبان نشان می دهد. از سویی هم نقش خلیل زاد در رابطه به صلح با طالبان و امضای معاهده به سود طالبان و چشم پوشی خلیل زاد از لانه های تروریستی باز هم دستان نوازش آمریکا را در پشت پاکستان نشان می دهد. در این شکی نیست که از آغاز حملهء امریکا تا پایان آن خلیل زاد نقش لابی پاکستان را داشته و این ماموریت خود را در توافقنامهء دوحه خیلی واضح نشان داد. بربنیاد اعتراف مقامات وزارت دفاع آمریکا خلیل زاد مسوءول شکست آمریکا در افغانستان است. چنانکه

مقامات وزارت دفاع امریکا هم‌زمان با تأیید شکست آن کشور در افغانستان، می‌گویند که امضای توافق‌نامه صلح دوحه و رهایی پنج هزار زندانی طالبان، سبب فروپاشی دولت و ارتش افغانستان شده است.

پاکستان در این گونه بازی هت دست دراز دارد. پیش از این عین ماموریت را خانم رافایل معاون وزارت خارجهء پیشین آمریکا در مذاکرات با مسعود داشت. بعد از برکناری وی افشا شد که او لابی پاکستان بود.

بصورت کل گفته می توان که در پشت این روایت ها یک راز مهم قرار داسته که طالب مهرهء چندین طرفه بوده و به قول زندانیان ” پنجل” هستند که در تبانی آمریکا و پاکستان بوجود آمدند. ورنه چگونه می توان باور کرد که آمریکا در برابر موجودیت ده ها لانهء تروریستی در پاکستان بی خبر بوده باشد. چیزی که در این بازی بارز است، همانا دستان نظامیان پاکستان نیرومندتر در پشت طالبان حرکت می کند. البته این دلایلی دارد؛ نخست اینکه پاکستان دریافته بود که طالبان متشکل از دسته های نادان وتروریست منطقهء دو سوی دیورند اند؛ دو این که اندیشهء  تباری بر آنان غلبه دارد. سه اینکه بازسازی و ادامهء حکومت تروریستی- طا لبانی ما نند گذشته حتا به کمک پا کستان، عملی نمی با شند؛ چهار اینکه طا لبان شا خهء نظامی ارتش پا کستان می با شند؛ پنج اینکه افغانستان ویران شده به بازسازی نیاز مبرم دارد و بازسازی آن از طرف یک حکومت خوب و قابل قبول به تمام مردم افغانستان ممکن است؛ شش این که ، طالبان وابسته به پاکستان هستند و این کشور توان مالی برای بازسازی افغانستان را ندارد. زیرا پاکستان با بحران شدید مالی رو به رو است و در فهرست خاکستری صندق بین المللی پول شامل است و اظهارات مقام های پاکستان مبنی بر گزینه‌های کمک به اقتصاد افغانستان ار طریق چاپ پول افغانی جز کمپاینی بیش نیست و به گزارش روزنامه «اکسپرس تریبون»، این کمپاین پیش‌گامانه برای حمایت سیاسی و اقتصادی از طالبان است.

واقعیت این است که پاکستان نگاهء ابزاری به طالبان دارد و آنان را بحیث شریک استراتیژیک روی منافع مشترک‌ ملی فبول ندارد؛ بلکه آنان را یک شبکهء استخباراتی می شناسد و از وجههء اسلامی آنان استفادهء سیاسی می کند. حملهء طالبان به پنجشیر نشان داد که این گروه از اسلام استفادهء ابزاری می کند و اعمال آنان غیراسلامی و استخباراتی است. از سویی هم پاکستان می داند که طالبان توان حکومت داری را ندارند. پاکستان برد خود را در همین نقطهء ضعف طالبان می داند و از همین نقطه بیشترین استفاده را از آنان می کند. افزون بر این گفته ها طالبان یک گروهء منظم سیاسی نه؛ بلکه یک گروهء استخباراتی پراگنده و متشتت هستند که از چندین شاخهء تروریستی تشکیل شده اند و از ساختن حکومت نیرومند عاجز اند. اعلام کابینه از سوی طالبان نشان داد که آنان نه تنها جرات ساختن حکومت واقعی را ندارند؛ بلکه آنقدر دست بین جنرالان پاکستان اند که حتا بدون مشورت آنان قادر به گزینش وزیران هم نیستند. چنانکه دیدیم وزیران شان به مشورهء رئیس استخبارات پاکستان انتخاب شد. پس این گروه آنقدر وابسته به پاکستان و نظامیان آن هستند که هیچ کاری از دست شان پوره نیست و در جمیع موارد دست بین پاکستانی ها هستند. نظامیان پاکستان آنقدر در درون طالبان نفوذ نیرومند دارند که در رابطه به طالبان به گونهء مستقل عمل می کنند. هرچند تا کنون طالبان را به رسمیت نشناخته اند. چنانکه در دور

نخست حکومت طالبان نواز شریف اعتراف کرد که خبر به رسمیت شناختن طالبان از سوی پاکستان را از رادیو شنیده بود. حالا در افغانستان هم عزل و نصب فرماندهان طالبان در دست نظامیان پاکستان  است و طالبان نظاره گری بیش در برابر تصمیم های آنان نیستند. چنانکه گزارش هایی وجود دارد که نظامیان پاکستان فرماندهان کهدامن را خلع سلاح و خانه نشین کرده اند. طالبان حتا توانایی کنترل سربازان خود را ندارند. اظهارات رئیس امنیت طالبان در پنجشیر مبنی بر ظلم و ستم طالبان بر مردم عادی گواهء روشن آن است.

از گفته های بالا فهمیده می شود که طالبان مهره هایی در دست پاکستان هستند و از خود اراده ای ندارند. انتخاب سرپرستان در وزارت ها هم به فرمایش پاکستان صورت گرفته است؛ زیرا بازی در دست پاکستان است و طالبان را وارد فصل تازه نموده و مصروف سر و سامان دهی فصل تازه است. از دیدار  رئیس ارتش پاکستان با محب معلوم است که بازی های دیگری در پیش است و هنوز ” اول وقت است و سفر دنباله دار‌د” محب که در هماهنگی با پاکستان در سقوط کابل به پاکستان نقش تعیین کننده داشت. نظامیان پاکستان به وی وعدهء ریاست دوران عبوری را داده بود؛ اما با فرار غنی و یورش طالبان به کابل تیر محب به هدف نخورد و از دیدار رئیس ارتش پاکستان با محب فراری و شریک جنایت غنی فهمیده می شود که نظامیان پاکستان در حال انجام وعده های شان به غنی و شرکای جنایت کارش است. دیده شود که نظامیان پاکستان برای بسر رساندن وعده های ناتمام شان پس از سیطرهء طالبان در افغانستان چه سناریو های تازه را در پیش دارند و آن را چگونه اجرایی خواهند کرد؛ زیرا در کنار آنکه طالبان متحد استراتیژیک پاکستان هستند و با این کشور مشکلات هم دارند. مشکل آنان بر سر رابطه با طالبان پاکیتان است. طالبان پاکستان خواهان خودمختاری وزیرستان و برپایی شریعت اسلامی در آنجا هستند و در ضمن القاعده را برادران دینی خود می خوانند. این در حالی است که طالبان افغانستان به قطع رابطه با القاعده متعهد شده اند. در همین حال پاکستان تلاش دارد تا با استفاده از طالبان افغانستان با تی تی پی به توافق برسد. چنانکه در این رابطه مذاکرات در کابل جریان دارد و سفر رئیس استخبارات پاکستان به کابل هم بی رابطه به این موضوع نبود. بزرگ ترین خواست پاکستان قطع رابطهء طالبان افغانستان با طالبان پاکستان و بستن پایگاه ها و اجازه ندادن عملیات برآنان برضد پاکستان است. محور اصلی گفت و گو ها هم همین است. حال بر طالبان است که وارد بده و بستان با پاکستان شوند و این تعامل دور از خطر نبست و در این میان یک احتمال وجود دارد که طرف ها به توافق مقطعی یا تکتیکی برسند و طالبان بتوانند، حمایت جامعهء جهانی را جلب کنند؛ اما بازهم بعید به نظر می رسد که تی تی پی از خواست های خود در پاکستان منصرف شود؛ زیرا این انصراف بازی با شریعت است که تی تی پی هنوز حاضر نیست با آن معامله کند. 

با این حال بر پاکستان است تا بخت خود را با طالبان از سر بیازماید؛ زیرا در بازی های استخباراتی ضریب اعتماد و یقین همیشه به صفر تقرب می کند. حال دیده شود، پاکستان که از سال ها بدین سو برای تروریستان لانه داده، رهبران آنان را حمایت کرده و آنان را تجهیز و تمویل کرده و آموزش داده و بوسیلهء انتحاری های طالب هزاران انسان بی گناه را کشته است و بالاخره نصیه را به کف خواهد آورد یا خیر. بازی های اسلام آباد با طالبان این حقیقت را آشکارا می سازد که  ” رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت –  حقا که با عقوبت دوزخ برابر است. یاهو

.