بینوایان میهن وسرنوشت نامعین شان در«امارت سیاه طالبی» : حنیف حریف

عزیزان ، وقتی با  نگاره این کودک معصوم برخوردم ، خیلی ناراحت گردیده وجگرم آب شد.خواستم این دردرابانوشتن چند سطرزیرکاهش دهم :

 این کودک بینوای میهن که بایستی دریک صنف آموزشی ویا آغوش گرم خانواده ویا دریک پارک بازی کودکانه  قرارمیداشت ،

بادریغ ودردچون ملیونها کودک دیگر ازپول ناچیز فروش چند دانه تخم مرغ ، به یقین که خانواده جنگ زده وفقیر اش منتظر اند تا نان بخور و نمیر چاشت ویاشب شانرا آماده سازند.

این کودک بینوا ودرمانده به چه می اندیشد؟

به کودکان مرفه جنایتکاران، قاتلان، غاصبان، غارتگران، جنگ سالاران ، مافیای موادمخدر، مفسدین اداری و…که تمام نعمات مادی زندگی را در اختیار داشته وهر گز در روی جاده ها به خاطر لقمه نانی ازبام تا شام سرگردان نیستند!!

به آن هم سن و سالهایش که لباس مفشن و راحت برتن داشته وباموتر های شیشه دودی وگاردهای امنیتی به مکتب های شخصی مشغول آموزش اند، 

ویا به آنهای که در انبوه خوردنی های لذیذو وسایل بازی شان غرق ناز ونعمت اند،

ویا به تمام این بی عدالتی ها، نابرابری ها که از آدرس خدا بر زمین مستولی گشته،

ویا با آن دکاندار دین که برای این فقر جانکاه تحمیل شده ازجانب انسانهای ستمگر وظالم،  مزدوران غارتگر وجهانخوران متجاوز بر مردم ، توجیه های خدایی ودینی خلق می نمایند، 

ویا به این امر که چراتنها اوبایستی نان آور خانواده اش باشد، چرا جنایتکاران جنگ افروز وجنگ نحمیلی پدر مادر ویا برادر اشرا از اوگرفتند.

وشایدهم فکر میکند که مبادا ولگردهای روی جاده به تخم مرغ هایش آسیب رسانیده ، دستبرد زده ویا بالای خودش دست درازی نمایند؟؟

ویا چنین درفکر فرو رفته که مبادا تروریستان تاریک اندیش در زیر چتر «امارت سیاه طالبی» که هیچ برنامه ی بخاطر تغییر زندگی او وامثال او نداشته ، برمبنای«شریعت کورومتحجر»بخاطر زن بودن اش، سد راه فروشنده گی اش شوند!؟

ویا به آن آینده مبهم ونامعلومی که درنهایت اورا به کجاخواهدکشانید؟

اوبه یقین به این هم می اندیشدکه آیاتمام این تخم مرغ را ها به صورت سالم خواهدفروخت تا از عتاب پدر ویا مادر مریض ومعلول اش رهایی یابد؟؟

و….

ننگ و نفرین ابدی بر حاکمیت های تحمیلی ، مزدور، بی کفایت ، سراپافاسد ومافیایی دو دهه اخیر و حامیان غارتگر جهانی شان !

دستان ناپاک امارت تحجرگرا وسیاه اندیش اسلامی و بی برنامه گی شان درموردزندگی وشرنوشت مبهم کودکان ما کوتاه!

    ح ” حریف “