پیوست بگذشته ، علاقه مندان تیاتر مطالعه فرماند
تهیه کننده ماریا دارو
ویلیام شکسپیر:
بزرگترین نابغه تیاتر درعصرخود ودر طول زمانه ، در شهرکوچکی بدنیا آمد وبرعکس معاصرین خود بی تعلیم ماند ولی آنقدر به نوشتن نمایشنامه ها برای همکاران خود و تماشاچیان کوشید که سرآمد همه گردید.
آثار او مملو از ظرافت، بشردوستی، حساسیت ، تواضع وانتقام است. باوصف آن خودش به عظمت خود وقوف نداشت ودر گرد اوری و چاپ آثارش نکوشید. حتا در وصیت نامه خود از بسترش یاد کرده ولی از درام هایش نه.
شکسپیر مانند اکثری از درامه نویسان بزرگ به تیاتر عشق داشت ودرباره آن اطلاع حاصل کرده بود. وی حتا زندگی شبا روزی خودرا در تیاتر میگذارنید و در نتیجه اثارش آنقدر که در تیاتر چذاب ثابت میشود در مطالعه آن لذت نمیدهد. خصوصیات دیگر ان اینست که بیک طبقه خاص لذت نمیدهد، چنانچه شاگردان مکتب حین تماشای انها کف میزدنند و پا می کوبند درحالیکه در برابر نمایشنامه های امروزی خیلی جوش و خروش از خود نشان نمیدهند. حتا دو اثر او یکی “هملت” ودیگری ” هنر پنجم” که فلم ساخته شده و درآن لارنس اولیو به کارکرده، ازتمام فلم های معاصرخود درآمد؛ بیشتر داشته است. شکسپیر داستان تمثیلی خویش رابا تاثیر زیادی اظهار نموده درعمق کرکتر های خود داخل میشود. حتا وقتیکه ازنظر ذهنی با یکی از کرکترها همدردی نداشته باشد بازهم میتواند، حیات رااز دریچه چشم اوببیند و اورا یک انسان زنده تراژیدی ویا کمید جلوه بدهد چنانچه دردرام “تاجروینس ” درمورد شایلاک این کار را کرده است.چون مهارت زیاد در تجسیم کرکترها داشت “لیدی مکبت” در نظر اشخاص بالغ ومتوسط از ملکه الیزابت اول که درعصر او میزیست، حقیقی تر معلوم میشد. کسانیکه تاریخ را مطالعه کرده اند وبعد آثار شکسپیر را می بینند تمام شاهان ، ملکه ها و سرداران لشکربه نظرشان جان میگیرد وبا وضاحت وروشنی به وجود آنها عقیده پیدا میکنند.کسانیکه آثار شکسپیر را تمثیل میکنند دانش وتجربه می اندوزند گویی هرکدام چندین بار در دنیا زیسته اند و چندین بحران را به همراهی چندین فرد بزرگ گذارنده اند.نبوغ شکسپیر در تجسم د ادن کترکتر های کوچک است. در یکی از آثار او بنام ” کنگ لیر” کپتانی احضار وبه او امر داده میشود تا لیروکوردیلیا را بقتل برساند. این کترکترکوچک میگوید ” نه جوخورده میتوانم ونه میتوانم عرابه راکش کنم، لاکن این کار، کار یک مرد باشد آنرااجرا میکنم” تجسم یک کرکتر کارگریست که تنها شکسپیر ازعهده آن کاملا بدرمیشد. ویلیام شکسپیراز نظر شعرآنقدر مطالب زیاد را به چنان خوبی افاده کرده که موسیقی آن بگوشها طنین میافگند. مثلا به این جملات دقت کنبد:” یعضی اوقات ابری را می بینید که اژدها مانند است”.
یا بااین جمله ” من میمیرم بااین خواهش میکنم مرا تمسخرنکنی. من یک پیرمرد احمق ولی مشتاقم….”در این جمله مخلوطی ازخستگی واوقات تلخی را ملاحظه میکنید.
” فردا ..فردا قدم بقدم ازاین روز به آن روز میخزد…” نا گفته نباید گذاشت که نواقی هم در آثار او دیده میشود چنانچه اکثر اوقات به جزئیات دقت نمیکرد. بعصی اوقات وقایع را که خارج صحنه صورت میگرفت با طمطراق مبالغه آمیزی بیان مینمود. داستانهای کوچکی را به داستانهای اصلی می چسپانید وبجای اینکه به تماشا چیان کمک کند، ایشان را گم راه میساخت.
بعضی منقدان میگویند شکسپیر فاقد انتقاد اجتماعی وهیجاست لاکن وقتی درنظر بگیریم که او از عظمت خود اطلاع نداشت، محبت ما برایش زاید مییابد. زیرا شکسپیر وکترکترهایش در دنیای ناقص که مار بسر میبریم بوجود آمده و جزئی از مردم مارا تشکیل میدهند.
اگرچه شکسپیر درساحات محتلف ید طولانی داشت بازهم اگر شخصی درتمام تراژیدی نویسان روی زمین بهترین آنها را انتخاب نمایم شکسپیر، سوفو کل ، گویته را بر خواهد گذید. اگر بهترین کمیدی نویسان راانتخاب کنید بازهم انگشتش روی نام شکسپیر، مولیرو ارستوفان قرار خواهد گرفت.
بین بزرگترین نویسندگان که داستانهای تاریخی را روی صحنه کشیدند بازه شکسپیر ، ودر چهلوی او شیلر و سترندبرگ خواهد بود.حتا در بین کسانیکه تراژی وکمید را در داستانهای عشقی تمثیل کرده اند، اول شکسپیر وبعدازآن بومان، فلچرخواهد بود.
آثار شکسپیر تقربیاٌ درتمام زبانها جهان ترجمه شده ودرهمه جا تمثیل گردیده است.
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.