شهيدغلام شاه سرشار روشنی فرزند مرحوم ملا بابه صاحب درسال 1309 خ در يكی از خانه های شهر كهنه چاريكارمركز ولايت پروان چشم به دنيای شگفت ما گشود پدراش نظر به ارادت عميقی كه به شاه ولايت مآب (حضرت علی مرتضی) داشت نامش راغلام شاه گذاشت .هنوز كودك سه چارساله بود كه خانواده اش هوش وذكاوت واستعداداش را دريافت وازهمان آوان نخست قرآن ،بعد ترجمه وتفسير آن را نزد پدرش ملا بابه صاحب آموخت . با دنيای شعر به كمك مادرش كه همواره ديوان حافظ را درخانه ميخواند ووی را ازهمان دوران كودكی به خواندن اشعار حافظ وگلستان وغيره تشويق و ترغيب مينمود آشنا گرديد . درس و تعليم ابتدايی ومتوسطه را درليسه نعمان رح شهر چاريكار تمام كرد و سپس شامل دارالمعليمن كابل گرديد . باری شامل پوهنځی ادبيات پوهنتون كابل گرديدكه باهمه استعداد و اهليتی كه داشت نسبت مشكلات اقتصادی وشخصی نتوانست ادامه دهد.
غلام شاه سرشار روشنی كه اززمان حاكميت داوودبه بعد (روشنی ) تخلص كرده اين مردانديشه وقلم ،اين شاعر آزاده واين ژورناليست ونويسنده ای كه قلمش بانام مردم وميهن پيوند ناگسستنی داشت ودرد والام مردم را ازواژه ،واژه شعرش ميتوان يافت .
نوسال اول عمر خود را درخدمت اولاد وطن وقف كرد وبه صفت معلم رياضی درمكاتب مختلف پروان ،كابل وقطغن ايفای وظیفه نمود.ازفحوای نامه سفارشی كه يكی ازوالای شعرا به نام آقا گل به وزير معارف وقت دررابطه به تبديلی وی به قطغن در نوشته بود و جواب نامه از جانب وزير بر می آيد كه تبديلی سرشاربه قطغن جبری وجزای بوده است . در بخشی ازنامه جوابيه وزير به وكيل شورای متذكره ميخوانيم :متاسفانه اين خواهش شمابرآورده نه ميشود .غلام شاه را درچاريكار بلكه درپروان مانده نميتوانيم اويكی ازخراب ترين معلمان ماست وازهمن سبب از پروان تبديل شده درصورتی كه به قطغن رفته نميتواند استعفا كند بازهرچه ميكند بكند ، درين مسايل خود را قطعاً داخل نه كنيد،جبراًنميشود .ممكن شما دق شويد.من جزيی ترين عرض وسفارش را در باره غلام شاه خان شنيده نميتوانم 12ر1ر1336 خ به اين ترتيب ازهمان آغاز كاربرخورد مقامات با ايشان چنين بود . صراحت لهجه وتسليم نا پذری اش برای مقامات چندان مطبوع نبود وبا همه تلاش و پشتكار و احساس وطن دوستی وعشق به وطن ومردم اش همواره با جورو جفای مقامات روبرو بود .درجريان اين نه سال همواره بامطبوعات همكاری داشت ونوشته ها ،اشعارومقالاتش ازورای راديو ،روز نامه ها ،جرايد ،مجلات مركزوولايات مختلف به نشر ميرسيد .سرشارروشنی از سال 1338 خ رسماء به وزارت اطلاعات وكلتوروقت بكارآغازكرد كه به حيث عضوتبليغات گرځندوی وبعداًعضواداره جوايز ونشرات بكار پرداخت .اما پس ازمدتی كوتاه سمت مديريت مسئول روزنامه پروان راعهده دارشد وازين روزنامه بود كه كارهای جدی و جالبی را درعرصه مطبوعات آغاز كرد ودرزمان مديريت اوبه اثر سعي تلاش وی روزنامه پروان باكيفيت بهتر به خوانندگان عرضه ميگرديد .ونويسندگان ورزيده يی به گرد اين روز نامه جمع بودند. چنانچه درنامه يی كه استاد خليل الله خليلی شاعرناموركشوربه مديرمسئول روزنامه نوشته ودرشماره سه شنبه 6 حمل سال 1339 خ روزنامه پروان به چاپ رسيده است . سر شاررا شاعر شيوا بيان خوانده ازكارنشريه تمجيد نموده ووعده همكاري های مداوم رابه مديرروز نامه داده بود.كه اين خود گواه براينست كه در آن زمان روزنامه پروان توانسته بودتوجه شاعرو نويسنده يي چون استاد خليلی رابخودجلب نمايند.سپس به اثرهمان صراحتی كه اززبان وقلمش ميتراويد مشكلاتی با حاكم اعلای پروان پيداكرد ،از روزنامه تبديل گرديد وبه حيث مديرمامورين وزارت مطبوعات وقت مقرر شد.ازآن پس بالترتيب اين وظايف راعهده دار گرديد . معاون اداره شئوون اجتماعی ،عضو بورد تبليغات ،معاون روزنامه اصلاح،معاون طبع كتب ،مدير عمومی اطلاعات راديو، باردوم معاون روزنامه اصلاح ،مديرارتباط خارجه راديو،مديرعمومی هنر وادبيات راديو،مديرمسئول روزنامه بيدار مزارشريف ،باردوم مديرعمومی هنر وادبيات راديو ،مدير عمومي پروگرامهای راديو، معاون روزنامه اصلاح انيس ، نگارنده مسئول روزنامه جمهوريت ، معاون ونگارنده مسئول روزنامه انيس كه درهمه كاركردهای خويش همواره به خاطربلند بردن كيفيت كارسعی و تلاش خسته گی ناپذيرمينمودودرانعكاس خواست هاوآرزوهای مردم بيشترينه كوشش را به خرچ ميداد. سرشارروشنی ازمحضراستادان بزرگواری چون غلام جيلانی جلالی ،استادملك الشعرابيتاب ،شايق جمال ومولاناقربت فيض فراوان برده است .وي به منظورتحصيلات مسلكی دررشته ژورناليزم به سال 1342 خ به كشورانگلستان سفرنمود وكورس عملي راديوژورناليزم رادربی بی سی(BBC ) لندن با موفقيت تمام كرد.باری باسپری نمودن امتحان سويه شامل صنف سوم پوهنځی حقوق وعلوم سياسی گرديد.اماگويامقامات به تحصيلات عالیتروی موافق نبودنداين بارنيزتحصيلاتش ناتمام ماند. سرشارروشنی ازلحاظه سياسی اجتماعی از پوشيافته گان مكتب فكری دوره هفتم شورای ملی بود درآن زمان جلسات اتحاديه محصلان شعرهای برخی از شاعران نيزخوانده ميشد كه شعرسرشارازآن جمله بودپس ازفاجعه 7 ثور1357 خ سرشارروشنی به تقاعد سوق داده شدوپس ازرفع تقاعد در سال 1358 هه ش به حيث عضو بورد مفسرين اخبار بين المللي آژانس باخترمقررگردد .در12 جدی 1360 خ زمانی كه جنايات ومظالم رژيم كمونيستی كابل به اوج خود رسيده بود به زندان افگنده شد.رژيم كمونيستی از هيچ گونه ظلم وناروا درحق وی دريغ نورزيد زيراء هرواژه شعرونوشته هايش همچوپتكی برفرق كمونيزم بودوانزجارونفرت وی رانسبت به سردمداران كمونيست رژيم به خوبی انعكاس ميداد به گونه مثال :
يارب تو سر نگون کنی از قهر بی امان هر جا كه گشته پرچم غدرو جفا بلند
يارب روامدار كه الحاد و دهريت گردد به جاي مذهب صدق و صفا بلند
به همن جهت بتاريخ 29 جدی 1360 خ درزندان صدارت به مقام رفيع شهادت نايل گرديد و اين شعر كه نمايان گرآرزوهای بی سرانجامش به خاطر ترقی واعتلای وطن ميتواند با شد برسنگ مزارش حك گرديده :
زندگانی آرزوی بی سرانجام است وبس آنچه ماراميرسد از زندگی نام است و بس
نخستين دفترشعری سرشاردرسال 1338 خ كه مجموعه دوبيتی هاست بنام (كاروان) درمطبعه قطغن چاپ شده است
(ناله )دفترديگرشعری وی است كه درسال 1345 خ چاپ شده است .
(دزړه خبري)مجموعه ازپارچه های ادبی به زبان پشتواست كه چاپ نشده است .
(غريو نيلاب) مجموعه ازدوبیتی های ديگروی است كه چاپ نشده . علاوه براين هاتعدادبيشماری ازاشعارپراگنده ايشان به زبان های دری،پشتوواردوجمع آوری وآماده چاپ است . علاوه براين هامقالاتی درزمينه هایاجتماعی جامعه افغانستان تحت عنوان (عينك سياه) درحدود150 مقاله به صورت دوامداردرروزنامه اصلاح چاپ شده (بی عنوان) سلسله ديگرازمقالات وی است .( دزړه خواله) مقالات پشتووی است كه درروز نامه اصلاح وقت چاپ شده . وهم تعدادی ازاشعاروی دركشورايران چاپ شه است . ازسرشارروشنی داستان های كوتاه بنام های منحرف ،ماجرای يك هوس ،عشق خانمانسوز،ايثار،خيانت كه درروزنامه های كشورچاپ شده . سرشارروشنی به زبان های پشتو،اردو،عربی، انگليسی تسلط كامل داشت وآثاری ازين زبانهابه دري وپشتو ترجمه كرده است . سرشارروشنی به كشورهای انگلستان ،عراق ،ايران ،هند،جمهوريت های آسيای ميانه وجاپان سفركرده بود .ازوی بنام هاي مستعارجهانگير، خپك،كمپلس درروزنامه ها و مجلات كشور چاپ شده است .