نشست قندهار و انبوهی از دشواری های دست و پاگیر طالبان : نوشتهء مهرالدین مشید


رمز آلودی نشست قندهار در نتیجهءاختلاف میان طالبان و نفوذ پاکستان

طالبان هفتهء گذشته نشست بزرگی را با حضور ملاهیبت الله رهبر این گروه در قندهار برگزار کردند که بیشتر سران طالبان در آن حضور داشتند. این نخستین نشست است که طالبان پس از به قدرت رسیدن شان در افغانستان در مرکز سنتی خود برگزار نمودند. در این نشست در کنار سایر رهبران طالبان ملابرادر، سراج الدین حقانی و ملا یعقوب نیز حضور داشتند. حضور این سه نفر که نماینده گی از جناح های مهم طالبان در کنار سایر جناح های کوچک آنان  می نماید. این گمانه زنی ها را تقویت کرده است که هدف اصلی این نشست رفع اختلاف داخلی طالبان و رایزنی های جدید در مورد مسایل کشوری بویژه صدور فرمان زبان ستیزی طالبان و مسدود شدن دروازه های مکتب های دخترانه و ایجاد تغییرات در حکومت طالبان ذکر شده است. این اختلاف سبب شده تا طالبان نتوانند در رابطه به سیاست های شان در داخل و خارج از افغانستان خط مشی معین و آشکاری داشته باشند.


نشست قندهار در حالی برگزار شد که طالبان نه تنها با انبوهی از دشواری های سیاسی و اقتصادی و اختلاف های داخلی و خیزش های مردمی با فرارسیدن بهار رو برو اند؛ بلکه تنش های خاموش طالبان با پاکستان برسر مرز دیورند و با ایران برسر مرز سیستان ادامه دارد. از سویی هم طالبان هنوز نتوانسته اند سیاست روشنی در قبال طالبان پاکستان اتخاذ نمایند‌ تا به خواست حامی بزرگ و ولی نعمت خود پاسخ قانع کننده ارایه کنند. بنابر این باور ها براین بود که‌ نشست قندهار بیشتر بر پایان اختلاف های داخلی طالبان، ارزیابی کارکرد های حکومت هشت ماههء آنان، جستو جوی راهء حل ها و چگونگی پاسخ دهی طالبان به مردم افغانستان و جهانیان، تصمیم گیری های مهم در مورد سرنوشت افغانستان، سهمدهی سایر گروه ها و اقوام کشور در قدرت برای تشکیل حکومت همه شمول، اتخاذ مواضع طالبان در رابطه به طالبان پاکستان و تعیین خطوط سیاست خارجی طالبان با پاکستان، ایران، کشور های همسایه و غرب بویژه امریکا تمرکز خواهد داشت؛ اما طالبان از این نشست پشت در های بسته چیزی نگفتند و رسانه ها هم در این رابطه خبری نداشتند.

هرچند همزمان به نشست قندهار “بوابه الاهرام” یک رسانه‌ مصری۴ حمل  ادعا کرد که نشست قندهار منجر به تغییرات کلیدی در حکومت سرپرست شده است. این تغییرات را شامل انتصاب ملا عبدالغنی برادر به‌عنوان رییس‌الوزرا، به‌جای ملا حسن آخوند و تعیین سراج‌الدین حقانی به‌عنوان معاون ملا برادر، افزون بر پست جدید سرپرستی وزارت امور داخله عنوان کرد؛ اما طالبان در پایان این نشست سه روزه هرگونه تغییر در حکومت خود را رد کردند و صرف گفتند، نشست های سه روز اخیر کابینه در شهر قندهار به ریاست هبت‌الله آخوندزاده، رهبر گروه برگزار شد. طالبان در اعلامیهء دیگری بدون اشاره به موضوع مکتب های دخترانه گفتند که رهبر طالبان “برای عملی‌شدن خوب‌تر شریعت اسلامی در کشور، رهنمودهای مشخصی به ارگان‌های مربوطه” داده ‌است. گمانه زنی ها بر این است که در این نشست فیصله هایی به شمول ایجاد تغییرات در حکومت صورت گرفته و اما بنا بر مخالفت شبکهء حقانی مسکوت گذاشته شده است. سکوت طالبان در مورد نتایج نشست قندهار پرده از اختلاف شدید میان آنان برمی دارد و به این حقیقت مهر تایید می گذارد که طالبان بنا بر اختلاف های داخلی صلاحیت تصمیم گیری های مهم را در سطح داخل و بیرون از کشور ندارند. با توجه به پیشینهء روابط طالبان و پاکستان در این گونه نشست ها تصمیم گیرندهء اصلی نظامیان پنجابی حرف نخست و آخر را می گویند. چنانکه نشئت های دوحه را آی اس آی نظارت و مدیریت کرد تا مبادا تیری خلاف پاکستان حواله نشود. حضور نظامیان پاکستان در این گونه نشست ها آنقدر مسلط است که حتا مخالفان آنان در این گونه نشست ها جرأت اعتراض را ندارند. چنانکه اینترنشنال اعلان کرد، مقام‌های ارشد طالبان مانند ملا برادر، معاون رییس‌الوزرا و امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه، در میان کسانی هستند که می‌خواهند مکتب‌های دخترانه، طبق وعده باز شود. این افراد از جمله رهبران طالبان اند که دارای افکار واقعی تر بوده و تا حدودی با منطق تعامل با جهان آگاهی دارند؛ اما بنا بر سیطرهء شبکه حقانی و حمایت آن از سوی پاکستان نقش تعیین کننده در تصمیم گیری های مهم را ندارند. چنانکه در درگیری در ارگ میان حقانی و ملابرادر، حقانی برنده شد. این نشاندهندهء وابستگی طالبان به پاکستان و نفوذ مسلط آن از طریق شبکهء حقانی است و حتا فرصت از آنانی را گرفته است که در حد حرف و ظاهر، خواهان حل دشواری افغانستان از راه مدارا در داخل و تعامل با مردم افغانستان و با خارجی ها هستند. اينان ناگزیر شده اند تا سر تسلیم در برابر فرمان کسی فرود آورند که حتی توانایی اثبات زنده بودن او را هم ندارند. چنانکه یکی از وزیران طالبان اعتراف کرد که تا حال ملا هبت الله را ندیده است. در حالی که تا کنون تنها یک تصویر از ملا هبت‌الله

آخندزاده، به نشر رسیده و گفته می شود که او چند سال پیش در 

انفجاری در کویته کشته شده است. پاکستان در گذشته هم

 مرگ ملاعمر را چندین سال مخفی حفظ کرد و زنده بودن او را با نشر اعلامیه ها به نام او تمثیل کرد. بنا براین بعید به نظر می رسد که طالبان با عبور از این همه انبوهی از دشواری ها و مقابله با غرب و اتخاذ سیاست های مستقل جان به سلامت ببرند. این سبب شده که پاکستان دست باز مداخله در تصمیم گیری های طالبان داشته باشد.

ممکن حالا پاکستان با همان سناریوی گذشته مرگ ملاهبت را پنهان کرده و از آن به مثابهء ابزار فشار بر طالبان و امتیازگیری از آنان می خواهد استفاده کند.

دلیل بهره گیری پاکستان از طالبان ضعف های تشکیلاتی و وابستگی های ننگین آنان است که با به قدرت رسیدن هم نتوانسته اند، از طومار و زنجیر آی اس آی خود را رها کنند. گروهء طالبان بیشتر یک گروهء استخباراتی و ملیشیا است. یک گروهء استخباراتی بیشتر متشکل از گروپ های مسلح است که به هدف جنگ های نیابتی از سوی شبکه های استخباراتی ساخته می شوند ‌و ملیشیا به نیروی مسلحی گفته می‌شود که از «شهروندان عادی» تشکیل شده و جنگ‌سالار است. این گروه ها در شرایط مختلف، ممکن است کارآمدی دیگری نیز از خود بروز دهند؛ زیرا تشکیل این‌گونه نیروها در شرایط مختلف، متفاوت است.

طالبان یک گروه استخباراتی و دست پروردهء آی اس آی پاکستان است و این کشور دیروز چندین گروهء مسلح را به رهبری سراج الدین حقانی ها، ملا ذاکرها، ملا برادرها، ملایعقوب فرزند ملاعمر، عبدالحلیم حقانی ها، شیر محمد ستانکزی ها و غیره زیر چتر ملاعمر و ملا اختر منصور و امروز هم تحت چتر ملاهبت الله نه تنها گروه های گوناگون طالبان؛ بلکه گروه های تروریستی مانند القاعده و داعش و ديگران را دورهم جمع کرده است. طالبان اکنون میزبان ده ها گروهء تروریستی به شمول طالبان پاکستان اند که بر تصمیم های جمعی طالبان تاثیر گذار اند. چنانکه یکی از رهبران طالبان پاکستان خود را شریک پیروزی طالبان خواند. آی اس آی کوشیده تا این گروه را با افکار سلفی مسلح بسازد تا قاطر های خوبی برای سواری نظامیان پاکستان باشند. طبیعی است، زمانی که چنین

 گروهی به اریکهء قدرت تکیه بزند، جز مصیبت و سیاه روزی چیز دیگری را بر مردم افغانستان نمی آورد و انتظار بهروزی در رکاب طالبان خواب است و خیال است و جنون. احزاب قدرتمندی پس از پیروزی در زمان استقرار نتوانسته اند، ادارهء کشور خود را سر وسامان بدهند و طالبان هرکز چنین توانایی را ندارند. از این رو وابستگی و دست بیتی آنان به پاکستان هر روز بیشتر می شود. از سویی هم برسمیت شناخته نشدن طالبان فرصت بهره برداری پاکستان را از این طالبان افزایش داده است.. با تاسف که گروهء طالبان نه از حقایق دین آگاهی دارند و نه از واقعیت های دنیا؛ برداشت های شان از اسلام کوچک تر از سطح قبیله و در سطح قریه است و جهان را با این بزرگی اش از دریچهء تنگ مسجد نگاه می کنند؛ افق دید شان از اسلام برابر به افق شام قریه های آنان است. با این حال نمی توان به نشست های طالبان امیدوار بود. این نشست ها بیشتر شکل نمایشی را داشته و بیشتر ‌رهنمود های استخباراتی را در پی داشته و به رفع اختلاف های درونی طالبان پرداخته است؛ به یقین که به مسائل کلان ملی مثل نحوهء حکومت و مشارکت اقوام و گروه ها و نهاد های فرهنگی و مدنی و حقوقی چندان نپرداخته است. هرگاه به این موارد هم پرداخته باسد، به دلیل اختلاف های داخلی و نفوذ پاکستان رمزآلود باقی مانده است.

حال پرسش این است که طالبان چقدر صلاحیت های تصمیم گیری مستقل را پیرامون مسائل مهم کشوری و جهانی دارند و نشست قندهار توانسته که بدون تاثیر گذاری پاکستان تصمیم های مستقلی در مورد افغانستان گرفته باشد. زیرا طالبان وابسته به پاکستان است و جغرافیای سیاسی را برای طالبان در سطح داخل و بیرون نظامیان این کشور تعیین می کنند. ممکن طالبان با رویکرد های ترفند آلود و راه اندازی جنگ های زرگری با اسلام آباد خواسته اند خود را مستقل و غیروابسته به اسلام آباد نشان بدهند؛ اما

زمانی که تلاش های زیرکانه و لابی گری های نخست وزیر و وزیر خارجه و سایر مقام های پاکستانی رسانه ای می شود، فهمیده می شود که مقام های پاکستانی به کابل بحیث ایالت پنجم نگاه می کنند و چنان‌که نخست وزیر پاکستان گفت، او افغانستانی می خواهد که برای پاکستان دهلیز انتقال کالابه کشور های آسیای میانه باشد. از همین‌رو است که موضع عمران خان در پیوند به افغانستان مبهم و مرموز است. چنانکه وی از کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی خواست که با حکومت موجوده در افغانستان مشارکت فعال داشته باشند و در ضمن اشاره‌ای مبهم نیز به حکومت فراگیر کرد. اشارهء اخیر او چیزی بیشتر از عقب نماندن از قافله نباشد؛  زیرا خواست مشترک کشور های منطقه تشکیل حکومت همه شمول در افغانستان است. هرچند حکومت همه شمول تعریف مشخصی نشده و اما

 کشور های منطقه تنها راهء عبور از وضعیت پرآشوب کنونی را تشکیل حکومت همه شمول می دانند. باتوجه به مداخلهء طولانی پاکستان در افغانستان، هیچ گاهی به نیات نیک زمامداران نظامی و ملکی پاکستان در پیوند به افغانستان نمی توان خوش بین بود. در سال های گذشته اسلام آباد یگانه مانع در راهء صلح افغانستان بوده و به بهانه های گوناگون مانع استقرار صلح واقعی در افغانستان شده است. هرچند اسلام آباد نیات واقعی خود را در پیوند به صلح همیشه پنهان کرده و اما از پنهان کاری های اسلام آباد از گذشته ها بدین سو ثابت شده که زیر نام صلح در صدد تطبیق فورمول خود است. پاکستان در اصل خواهان وضعیت کنونی است و هدف آن از صلح حفظ حالت کنونی و ایجاد تغییرات نمادین در سطح چند وزارت و معینبت باشد. هدف از اين تلاش های پاکستان به رسمیت شناخته شدن حکومت طالبان است؛ زیرا پاکستان می داند که مردم افغانستان هرگز به پاکستان باور ندارند و تنها طالبان اند که وفادار به منافع پاکستان در افغانستان هستند. سیاست خصمانهء پاکستان در برابر افغانستان از آغاز تشکیل این کشور این چنین خصمانه بوده است. اشتباهء داوود سیاست احتیاط پاکستان در برابر افغانستان را به سیاست تهاجمی بدل کرد. پس هرگونه امید از پاکستان برای تشکیل حکومت با قاعدهء وسیع انتظاری بیهوده است.

بویژه حالا که پاکستان با به قدرت رسیدن طالبان به اهداف شیطانی خود در افغانستان نزدیک شده و هیچ گاه این فرصت را از دست نمی دهد. از سویی هم پاکستان هر از گاهی تلاش کرده تا زیر نام افغانستان با بازی های دوگانه از کشور های اسلامی و اروپایی امتیاز بگیرد تا اقتصاد ورشکسته و در حال رکود خود را که به دلیل موجودیت در فهرست خاکستری ام آی اف قرار داد، بهبود ببخشد. FATF، ناظر جهانی پولشویی و تامین مالی تروریسم، است که پاکستان را در فهرست خاکستری تامین مالی تروریسم قرار داده و از اسلام آباد خواسته است تا در اولین فرصت به نقص های باقی مانده در سیستم مالی خود رسیدگی کند.

پاکستان از جون 2018 در فهرست خاکستری گروه ویژه اقدام مالی مستقر در پاریس (FATF) به دلیل عدم کنترل پولشویی که منجر به تامین مالی تروریسم شد، قرار داشت و برنامه اقدامی برای تکمیل آن تا اکتبر 2019 به او داده شد. از آن زمان، این کشور به دلیل عدم رعایت دستورات FATF همچنان در آن فهرست قرار دارد. این سازمان در ۴ مارچ ۲۰۲۲ پاکستان را ۴ ماه دیگر وقت داد تا در راستای عدم حمایت از تروریزم و پول شویی اقدام های جدی کند یک. FATF 

 نهاد بین دولتی است که در سال 1989 برای مبارزه با پولشویی، تامین مالی تروریسم و سایر تهدیدات مرتبط با یکپارچگی سیستم مالی بین المللی تاسیس شد.

بنابراین پاکستان پروای بحران بشری را در افغانستان ندارد هنوز زود است که شاخه هایی از طالبان توانایی بازی سیاسی با ترفند های پاکستان را داشته باشند.

این در حالی است که پاکستان وسوسهء رنگین تر شدن سفرهء خود را دارد و می خواهد با پیراهن عثمان ساختن بحران بشری در افغانستان، به اهداف راهبردی خویش در عرصه سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی برسد. هرگاه پاکستان دغدغهء انسانی در افغانستان می داشت. در چهل سال گذشته ناامنی و بی ثباتی را در این کشور دامن نمی‌زد و ده‌ها گروه تروریستی را به این کشور صادر نمی‌کرد؛ پس هدف پاکستانی‌ها نه بحران بشری در افغانستان؛ بلکه به کرسی نشستن راهبردهای نظامیان پنجابی در باره افغانستان است. پاکستان در واقع خواسته تا با راه اندازی جنگ مذهب برضد مذهب به اهداف ضد انسانی خود در این کشور برسد.

جنرالان پاکستانی از حکومت همه شمول با قاعدهء وسیع در افغانستان هراس دارند؛ زیرا چنین حکومت فراگیر در افغانستان، منافع راهبردی پاکستان را آن طوری که جنرالان این کشور انتظار دارند بر آورده نمی‌ سازد. پاکستان از تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان به دلیل رابطه اش با هند و دیگر کشورهای همسایه هراس دارد و آن را مخالف منافع خود تلقی می‌کند؛ اما پاکستان فراموش کرده که نوش جان کردن و هضم نمودن کشوری مثل افغانستان که در طول تاریخ لقمهء زهرآلود و کشنده برای ابرقدرتها و مهاجمان بوده، هرکز ممکن نیست. به یقین که این بار حلقوم جنرالان پاکستان را نیز خواهد درید. حال پاکستان دو گزینه دارد، یا اینکه برای تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان تلاش واقعی کند و به بحران کنونی در افغانستان و منطقه پایان بدهد و یا اینکه مانع آن شده و بحران را برای دهه‌های دیگر در افغانستان حفظ گسترش می‌دهد. آشکار است که در این بازی پاکستان هم بازنده خواهد بود و از خطر آن درامان نخواهد بود. یاهو