۷ و ۸ ثور دو حادثهء خونین و دو آرزوی بربادرفته
۷ و ۷ ثور دو حادثهء بزرگ تاریخی در افغانستان است که بر تمامی رخداد های ۴۴ سال اخیر کشور سایه افگنده است. نخستین در سال ۱۲۵۷ با کودتای ۷ ثور آغاز شد و با تهاجم شوروی در ۶ جدی ۱۳۵۸ ادامه یافت و تا آنکه رژیم نجیب پس از گذشت ۳ سال از خروج نیرو های شوروی در سال ۱۳۷۱ خورشیدی بوسیلهء مجاهدین سرنگون شد و صفحهء جدیدی در افغانستان باز شد. کودتای ثور که با پشتیبانی حزب دموکراتیک خلق در افغانستان بوقوع پیوست و مردم افغانستان از این روز به عنوان سیاه ترین روز در تاریخ کشور یاد می کنند و بدین باور اند که تمامی رنج ها و مصیبت های ۴۴ سال اخیر نتبجهء نامیمون کوتای ۷ ثور است؛ اما حامیان حزب دموکراتیک خلق از این روز به عنوان انقلاب شکوهمند ۷ ثور یاد می کنند.
حادثهء دومی که از آن به عنوان انقلاب اسلامی و پیروزی مجاهدین و روز آزادی افغانستان یاد می کنند، ۸ ثور درسال ۱۳۷۱ درست زمانی رخ داد که نجیب با مخالفت شماری جنرالان ارتش به شمول دوستم در شمال کشور قرار گرفت و دوستم با جمعیت اسلامی پیوست و رابطهء شمال با جنوب کشور قطع شد و رژیم نجیب سقوط کرد. مردم افغانستان با اتفاق تمام پیروزی مجاهدین را با جوش و خروش جشن گرفتند و از آنان به بهترین صورت استقبال نمودند. همزمان با پیروزی مجاهدین حوادث بزرگ و تحولات شگفت آوری چون؛ فروریزی دیوار برلین و فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و یک قطبی شدن قدرت در سطح جهانی بوقوع پیوست. این تحولات آرزوی امیدواری به زنده گی آرام و شکوفا را در قلب های مردم ما زنده کرد؛ اما دیری نگذشت که پس از مخالفت حکمتیار با مسعود کابل به خونین ترین جنگ خانمانسوز میان جناح های مجاهدین به رهبری جمعیت اسلامی و حزب اسلامی بدل شد. جنایت و خیانتی که با کشتارهای های بیرحمانه و دسته جمعی در پولیگون پلچرخی کابل و به زندان بردن هزاران انسان به جرم مخالفت با رژیم کودتایی در حق مردم افغانستان پس از ۷ ثور آغاز شد؛ با تاسف که پس از افتادن کابل بدست تنظیم های جهادی، با کشتار هزاران شهروند بیگناهء کابلی و ویرانی و راکت بارانی شهر کابل، در موجی از فساد و تاراج و غصب زمین های شخصی و دولتی به گونهء دیگری ادامه یافت تا آنکه پاکستان از حکمتیار مایوس شد و او را در برابر مسعود ناتوان یافت و به کمک عربستان و آمریکا گروهء طالبان را ساخت. طالبان به کمک آی اس آی توانستند تا استاد ربانی و حتا مسعود را تا رسیدن به چهار آسیاب و فرار حکمتیار از آنجا به فریب بکشانند و حرف اصلی را که همانا تحویلی قدرت بود، پس از رسیدن به چهارآسیاب برای استاد ربانی و احمدشاه مسعود گفتند و با سناریوی خود با آنان پایان دادند.
در این شکی نیست که گروه های چپ زیر پوشش ایده ئولوژی مارکسیسم و راست زیر چتر اسلام سیاسی آرزوی یک افغانستان آباد و پیشرفته و شکوفا را در سر می پروریدند؛ اما با تاسف که برعکس و حتا برضد ایده آل ها و خواست های فکری خود عمل کردند و بجای خدمتگذاری به مردم افغانستان برعکس عمل کردند و آرمان های انسانی و آرزو های هزاران جوان چپ اندیش و راست اندیش مظلوم را قربانی رقابت های شخصی و سیاسی و گروهی خود نمودند. جفا ها و خیانت ها و قدرت خواهی ها و تحمل ناپذیری ها و همدیگر ناپذیری های گروه های چپی و راستی میان هم و در برابر یکدیگر، نه تنها افغانستان را به حمام خون بدل کردند؛ بلکه بدتر از آن افغانستان را بدست طالبان سپردند و پس از رخداد یازدهم سپتمبر آمریکا به بهانهء مبارزه با تروریزم به افغانستان یورش برد. هرچند حملهء امریکا به سرنگونی طالبان انجامید؛ اما فاسد ترین حکومت ها به رهبری کرزی و غنی در افغانستان شکل گرفت و هر دو برای خیرمقدم گفتن طالبان تلاش های جدی کردند تا آنکه غنی در ۱۵ آگست با تسلیمی ارگ به طالبان به وعدهء خود برای آی اس آی وفا نمود. هدف از اشارهء فوق این است که مسوءول حوادث بعدی هم رهبران حزب دموکراتیک خلق و گرو های جهادی است و حوادث ۷ و ۸ ثور بر آنان سنگینی دارد.
حال اندکی پی آمد های حوادث ۷ و ۸ ثور را سبک و سنگین می کنم تا راز شکوهمندی های انقلاب ۷ ثور و عظمت انقلاب اسلامی عریان و از پردهء ابهام بیرون شود. از آنجا که هدف هر انقلابی ایجاد دگرگونی های بنیادی در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در یک جامعه است. از این رو بیشتر مردم افغانستان بی توجه به ماهیت اصلی انقلاب ثور از این تحول استقبال کردند و چشم به راهء تحولات سودمند در افغانستان بودند و اما برعکس رهبران حزب دموکراتیک خلق از یک سو درگیر اختلاف درون گروهی شدند و از سوی دیگر به خشونت های خطرناک روی آوردند که سبب کشتار و زنده به گور کردن هزاران انسان در پولیگون پلچرخی شدند و هزاران نفر را به زندان ها کشاندند. این رویکرد رهبران حزب خلق میلیون ها افغانستانی را به کشور های پاکستان و ایران مهاجر گردانید و هر روز بیشتر از روز دیگر قیام و حرکت مردم در برابر رژیم سازمان یافته تر و نیرومندتر گردید. رژیم توان دفاع از خود را در برابر حمله های مجاهدین از دست داد و زمینه را برای تجاوز و هجوم شوروی در افغانستان فراهم کرد. ده سال ارتش شوروی برضد مردم افغانستان جنگید و خسارت های سنگین جانی و مالی بر مردم افغانستان وارد کرد. این جنگ تباهی و بربادی های زیادی را به مردم افغانستان به بار آورد و هر روز بیشتر از روز دیگر برخلاف شعار های رهبران حزب خلق از شکوهمندی این انقلاب کاسته شد و بالاخره تقرب به صفر کرد و حمایت های مردمی خود را به گونهء کامل از دست داد.
پس از سرنگونی حکومت نجیب، مردم افغانستان پیروزی مجاهدین را صادقانه و صمیمانه جشن گرفتند و از آن استقبال کردند؛ اما پیش از آنکه مردم لحظات نخستین پیروزی را جشن بگیرند، خورشید پیروزی غروب کرد و کابل به کربلای تاریخ و کشتارگاه گروه های جهادی بدل گردید و قرار گزارشها در حدود ۶۰ هزار شهروندان کابل قربانی خودخواهی ها و قدرت طلبی های آنان شد. رهبران جهادی نه تنها به آرمان های هزاران مجاهد آزادی خواه و غیور و سنگرداران شرف و عزت مردم افغانستان خیانت کردند و حماسه ها و شهکاری های صادقانه و اسلامی آنان را به هیچ گرفتند؛ بلکه آرزو های مردم افغانستان نیز خیانت آشکار و آفتابی نمودند. این جنگ ها در کنار فساد و غارت شماری تفنگداران جهادی خشم و نفرت مردم را برضد رهبران و گروه های جهادی فراهم کرد و زمینه را برای غلبهء طالبان برجهادی ها میسر گردانید تا آنکه با وقوع حادثهء یازدهم سپتمبر زمینه برای حملهء امریکا به افغانستان فراهم گردید. به این ترتیب با تهاجم آمریکا به افغانستان تاریخ ناتمام تهاجم شوروی به افغانستان دوباره تکرار گردید و بسیاری گروه های جهادی هجوم آمریکا به افغانستان را تایید کردند و حتا رفاقت شماری از آنان با مهاجمان آمریکایی و اروپایی تا گرمابه و گلستان صعود نمود. بااخره آمریکا با هم سرنوشت شدن با شوروی افتضاح بارتر از شوروی از افغانستان فرار کرد.
از آنچه گفته آمد، جدا از ماهیت اصلی هر دو رخداد که اولی ماهیت کمونیستی و دومی ماهیت اسلامی داشت و دو شعار متفاوت را یدک می کردند؛ اما هر دو حادثه بدبختی ها و شقاوت های بی شمار و یکسان را به مردم افغانستان تحمیل کرد که حکایت از دو رخ یک سکه دارد. البته با توجه به تفاوت اینکه رهبران انقلاب ثور دست کم تقوای سیاسی داستند و اما صدها دریغ و درد که بیشترین رهبران و فرماندهان جهادی حتا از داشتن چنین تقوا محروم بودند و هستند. هر دو حادثه رویا های شاد زیستی و آرزو های بهروزی را بیرحمانه از مردم افغانستان گرفتند و به آرمان های میلیون ها انسان مظلوم این سرزمین جفا نمودند. به گواهی تاریخ حادثه سازان ۷ و ۸ ثور مسوءول درجه یک و جاده صافکن پیروزی طالبان در دور اول و دوم در افغانستان هستند. تمامی جنایت ها و خیانت هایی که در این مدت در افغانستان صورت گرفته، مسوولیت آن به حادثه سازان ۷ و ۸ ثور برمیگردد. شلاق هایی که حالا ،طالبان بر پشت و پهلوی مردم افغانستان وارد می کنند؛ در عقب دستان خون آلود طالبان شلاق بدست دستان خون آلود رهبران و فرماندهان جهادی قرار دارد. پس قصهء ۷ و ۸ جز داستان ناتمام سیاه روزی ها و بدبختی های بی شمار مردم افغانستان چیز دیگری نیست که اکنون با حاکمیت استبدادی و مطلقه و زن ستیز و آموزش ستیز طالبان کیبل بدست به شدت ادامه دارد. یاهو
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.