بخش چهارم وپایانی ؛ عایشه درانی؛ شاعری فراموش شده : استاد پرتو نادری

سیمای شوهر و دختران در شعرهای او دیده نمی‌شود. شاید اندوه از دست دادن پسر او را چنان در خود فرو برده است که جز او، دیگر همه‌ را از یاد برده است؛ اما جایی از فراق دختر خود سخن می‌گوید:

هجر پسر و فراق دختر

دارند مرا خراب و ابتر

بر آتش هجر چون سپندم

در نار فراق چون سمندر

(همان، ص ۳۳۳)

افزون بر شکایت‌هایی که از ستم روزگار دارد، افزون بر سوگ‌سرودهایی که برای فززند دارد، در شعرهای این دوره او گرایشی به سوی عرفان و تصوف دیده می‌شود.

او که از همان آغاز کودکی با گونه خلوص مذهبی بزرگ شده است، در این دوره بیشتر از گذشته در راه معرفت خداوند گام بر‌می‌دارد. از همه‌ می‌برد و در خلوت‌نشینی‌هایی که دارد، تنها همین سرچشمه است که درد سوزان او را به آرامش می‌رساند:

‌غیر از تو کسی نیست که گیرد دستم

دل در طلب فضل تو بستم بستم

عذرم بپذیر و عفو کن تقصیرم

هرچند که من توبه‌ی خود بشکستم

هر جا که روم براندم از در خویش

باز آمدم و پیش‌ درت بنشستم

از دوستی خلق ندیدم اثری

از جمله بریدم و به تو پیوستم

از باده‌ی معرفت به کامم ریز

از وحدت خویش کن تو مست مستم

(همان، ص ۳۵۳)

بریدن از خلق و از خود در راه معرفت خدا، همان چیزی‌ است که سالکان راه خدا باید به آن برسند. چنین است که از باده عرفان مست می‌شود و به آرامش می‌رسد.

چو بزم عیش رندان هست کردند

مرا از خَمر عرفان مست کردند

چو نخل دوستی سر زد به عالم

مرا با دل‌ربا پیوست کردند

(همان، ص ۳۲۷)

عایشه درانی در غزل‌سرایی خود به‌گونه گسترده متاثر از غزل‌سرایی حافظ است. گاهی غزل‌های او را آگاهانه اقتفا کرده است و گاهی هم تاثر فضای غزل‌های حافظ و مضمون‌سازی‌های او را در غزل عایشه درانی می‌بینیم.

مستشار‌نیا، چنین غزل‌های او را در مقدمه دیوان، فهرست کرده است. با شمارشی که داشتم، شمار آنان به ۹۰ غزل می‌رسد که تاثیر چشم‌گیر حافظ را بر عایشه درانی نشان می‌دهد.

این هم چند نمونه‌ای که در مقدمه مستشارنیا آمده است.

حافظ

دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

عایشه

ای ساقی پری‌رخ یک جرعه بخش ما را
دل برده‌ای و دینم پنهان و آشکارا

حافظ

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند

عایشه

سرو چمان من به چمن گریه می‌کند
مینای دل به سینه‌ی من گریه می‌کند

گونه‌ای از ساقی‌نامه‌سرایی نیز در شعر عایشه درانی دیده می‌شود؛ با این تفاوت که او در قالب غزل، ساقی‌نامه‌سرایی کرده است. او در ساقی‌نامه‌های خود نیز متاثر از ساقی‌نامه‌سرایی حافظ است:

الا یا ایهاالساقی! کجایی؟

مرا با توست چندین آشنایی

دمی بنشین که با هم راز گویم

ندارم طاقت روز جدایی

بیا وز لطف جامم پر ز می کن

که هستی را نمی‌بینم بقایی

ز روی دختر رز پرده بردار

که رندان را نزیبد پارسایی

مریض عشق را غیر از می و جز

لب ساغر نمی‌بینم دوایی

دریدم جامه‌ی زهد و ریا را

ز رندی کرده‌ام در بر قبایی

به وقت اعتدال اندر گلستان

به دست آور نگار دلربایی

نفیر عشق چون بنیاد کردند

به گوش عایشه آمد صدایی

(همان، ص ۲۷۶)

این هم دو بیت نخستین از یک ساقی‌نامه حافظ:

الا ای آهوی وحشی کجایی

مرا با توست چندین آشنایی

دو تنها و دو سرگردان دو بی‌کس

دد و دامت کمین از پیش و از پس

(دیوان حافظ، ص ۳۱۵)

ساقی‌نامه در شعر کلاسیک پارسی دری بیشتر در قالب مثنوی و در وزن «فعولن فعولن فعولن فعول» سروده شده و یکی از انواع شعر غنایی است؛ اما عایشه درانی چند ساقی‌نامه در قالب غزل دارد.

عایشه درانی در کلیت شاعری است که در چارچوب معیارها و موازین مکتب عراقی شعر می‌سراید. شعر او، از پیچیده‌گی‌های لفظی و ابهام مخل به دور است. زبان روان و دل‌نشینی دارد.

اندوه و دردی که در شعرهای او بیان می‌شود، اندوه و درد تجربه شده شاعر است؛ اندوه و دردی که شاعر با آن زیسته است.

او در سال ۱۱۵۷ قمری در اونچی باغبانان که حالا مربوط ناحیه سیزدهم شهر کابل است، چشم به جهان کشود. زمانی که فرزندش در جنگ کشمیر کشته شد، ۷۰ سال سن داشت.

این غم همراه با ناسازگاری روزگار و تنهایی، او را از پای افگند و هشت سال بعد در سال ۱۲۳۵ قمری از جهان چشم پوشید. او را در همان اونچی باغبانان به خاک سپردند.

او پیش از مرگ، سرگرم تدوین دیوان خود بوده و این کار را به سال ۱۲۳۲ تمام کرده است.