سمنگان چه معنی دارد؟ – : بهرالدین شارق

سمنگان یکی از مناطق کهن با تاریخ دیرینه آن یکی از ولایات تورکستان جنوبی می باشد. در اکثر تواریخ و لغات نامه های گذشته و معاصر فارسی ذکر آن نیز بنام یکی از ایلات تورکستان قید و ثبت  گریده است . 

مردمان آن به سوار کاری مشهور بوده در بزکشی ( اوغلاق در اصل آلاق می باشد ) و شکار به ویژه آهو علاقه فراوان دارند ، همچنان در  رشد فرهنگ،  زراعت وصنعت نیز سطح بالایی دارند که از جمله بادام آن شهرت جهانی دارد. 

در گذشته های دور قبل از اسلام در این سر زمین دین زرتشتی و بودایی حاکم و ساکنین آن پیرو  این دو آئین بوده اند که نماد های باقی مانده آن گواه این حقیقت است .

در سمنگان ساکنین بومی آن اقوام تورک با قدمت چندین  هزار ساله داشته عبارت از اوزبیک ها مشتمل بر اقوام  قونغرات، لقی، بیک،سرای، اویماق، تاتار، تورکمن،چغتای،قپچاق وغیره می باشند  زندگی دارند و هم اقوام تورک فارسی زبانان  عبارت از ( تاجیک و هزاره ) می باشند که  در حدود ٪۵۰ آنها به زبان مادری( اوزبیکی) صحبت می کنند . اکثریت جمعیت این ولایت  حدودا ٪ ۹۰  تورک می باشند. 

سایه اقلیت نواقلین( پشتون ها) نیز از این ولایت به دور نیست که توسط حاکمان فاشیست  وقت با غصب زمین وعلفچر های تورکان  در این ولایت  جابجا شده زندگی می کنند که پشتون ها ٪ ۸ و دو در صد را هم قوم عرب جمعیت این ولایت را تشکیل میدهند.

سمنگان اسم تورکی است   مرکب از ( سمن +گان یا غان) می باشد. که ریشه آن از سریغ ( سرغیشین به معنی زرد گونه )  گرفته شده است.  سمن در تورکی  زرد پر رنگ، زرد گونه ، حنایی رنگ یا قهویی روشن ، اسب کرند، اسب زرد گونه( سمن آت = اسب زرد گونه) می باشد. ” غان یا گان”  از پسوند های  مکانی است که به کلمات و نام ها چسبیده، معمولا صفت فاعلی را می سازد که وافر بودن چیزی را می رساند،  مانند سمنگان، نمنگان،چمگان،یومگان و هم چنان بارغان،  کیل غان وغیره می باشد به عبارت دیگر سمن همان گل های زرد گونه مایل به سرخی قهوه ای خوشبو و معطر می باشد  که آهو آنرا زیاد دوست دارد، این گل در دشت ها و مراتع سمنگان زیاد می روید.

سمنگان با معنای مملو از گل ها یعنی گلزار و دارای اسب سمن یا اسب های زرد گونه می باشد  ، کلمه سمن به صورت سمند وارد زبان فارسی دری شده است. 

اگر به تاریخ گذشته ی این خطه نگاه کنیم به سه اسم تاریخی دیگر بر می خوریم  که عبارت  رستم ، تهمینه و سهراب می باشد،  فارسی زبانان ایران بخاطر فرهنگ سازی خودشان و خاک پاشیدن به روی فرهنگ دیگران به ویژه تورکان، در فرهنگ های قطور شان خیلی ها کوشیده اند تا این سه اسم را فارسی ایرانی جلوه دهند که دور از منطق اتمولوژی یا ریشه شناسی لغات  می باشد که با معنی واستدلال  که در زیر  کرده  اند ، مغایر این  معنا و گزینش این واژه ها است ، شاید هم تحت تاثیر سیاست های دگم گرایانه پان ایرانیسم قرار گرفته،  دست به چنین  ریشه یابی های غلط زده باشند بعید نیست. توجه کنید :

رستم :  اسم رستم را در اکثر فرهنگ های فارسی با ریشه ی از رستن یا روییدن معنی کرده اند درحالیکه هیچ اسمی با ریشه ی رستن یا روییدن که عبارت از اسم شخص باشد در فارسی وجود ندارد،  اسم رستم کلمه تورکی بوده ، از ریشه اوستین یا اوستیم به معنای مافوق ،قدرتمند وتوانا می باشد.  رستم خود از اقوام سکا های تورک بوده که در قندوز تولد یافته است و پسر زال پهلوان می باشد ، همین اکنون قلعه مشهور بنام قلعه زال در قندوز وجود دارد ، گواه این حقیقت می باشد  که مربوط به  پدر رستم پهلوان نامدار می باشد، پس این نام اوستیم بوده نه رستم ، که از اوستیم یا اوستین گرفته شده است به معنی پهلوان نامدار و مافوق و شکست ناپذیر  می با شد که چنین اسم های قشنگ و پر معنی را تورکان به پسران خود انتخاب می کردند  ، تهمتن نیز کلمه تورکی بوده اسم صفت است ، اصل  آن ”  توم تن ”  لقب رستم زال است به معنی پهلوان کامل و  قوی تن معنی می دهد. 

تهمینه : تهمینه را هم در فرهنگ های فارسی آنرا از ترکیب کلمات فارسی ایران دانسته و از تهم = نیرومند و قوی و ینه = نیرومند و دلیر معنی کرده اند که از لحاظ  اتمولوژی کاملا اشتباه است وبه اصل کلمه وریشه ی آن دقت نکرده با آن هم مجازا چنین معنا کرده اند قابل ذکر است که چنین اسمی هیچگاه بنام دختر در تاریخ فارس ها به این اسم مسما نبوده است. 

تهمینه : تهمینه  در اصل واژه تورکی بوده از ترکیب توم + آنا یا آنه می باشد به معنای مادر کامل، دختر شایسته وبدون عیب یا دختر نیک وشایسته می باشد که چنین اسم ها مانند:  آری آنا ( آریانا ) ، تومریس آنه، آی انه،جان انه، گل آنه، توم انه وغیره در تورکی زیاد می باشد حقیقت دیگر اینکه پدر ، مادر و قوم تهمینه تورک بوده اند و گزینش چنین  نام نیز در دیار تورک ها غیر ممکن است. 

سهراب: سهراب را هم بد بختانه در دیوان های لغات  فارسی،  دارنده آب زرد رنگ یا سرخ آب معنی کرده اند ، واقعا توان وریشه یابی استادان کلام فارسی جای سوال وخنده دار است. سهراب یک پهلوان زاده است بر گزیدن چنین نام ها در شان تورکان نیست وتطابق هم ندارد.

سهراب:  سهراب کلمه تورکی است ، متشکل از دو کلمه سیر یا سوی + آلپ  می باشد که ریشه آن در سیر آق(سرای ) دارد، آن یکی از اقوام مشهور قبایل تورک است که فعلا هم به همین نام در اکثر نقاط تورکستان جنوبی وجود دارند و آلپ ، قهرمان و سرلشکر معنی میدهد

 که سهراب در اصل  سیر آلپ یا سوی آلپ می باشد به معنی قهرمان و بزرگ قوم سیراق (سرای ها) و فرزند زاده پهلوان می باشد تحریف شده این اسم از سیر آلپ به سیراب وبعد ها به سهراب نگارش یافته است که

 ایرانیان قصدا یا نفهمیده ویا هم بنابر ملحوظات سیاسی به چنین اشتباهات دست میزنند.

جهت معلومات بیشتر مراجعه کنید به فرهنگ شارق،  اوزبیکی به فارسی و کتاب تاریخ مختصر تورکستان جنوبی اثر این نگارنده  (شارق)