توحش طالبان به روایتی دیگر« طالبان مردانی مرموز و هزار چهره» نویسنده : مهرالدین مشید

زمانی که بیانیۀ سازمان ملل در مورد افغانستان را شنیدم که گفت، افغانستان در پرتگاه افتاده است.

خواستم در مورد وحشت آفرینی و بربریت و زن ستیزی و آموزش ستیزی و زبان ستیزی و دانشگاه ستیزی و علم ستیزی و انسان ستیزی و کوچ های اجباری و ترفند های فریب آلود طالبان زیر نام اجنه ها و حمله های تفنگداران آنان بر زنان معترض چیزی بنویسم؛ واژه ای نیافتم که بتواند مصداق واقعی توحش جنگجویان و رهبران هزار چهرۀ طالبان و امارت آنان باشد و سیمای اصلی آنان را آشکار کند و در ضمن بیانگر این واقعیت باشد که مردم افغانستان در زیر سیطرۀ  آهنین طالبان چه می کشند. چنان غم مردم افغانستان بزرگ و ناتفسیر و پرحجم است که با نوشتن مثنوی هفت منی هم نمی توان، اندک ترین گوشه های دردبار و زاویه های تاریک و رنجبار آنان را بیان کرد.

لحظه ای در خود فرو رفتم و به حافظه پناه بردم تا واژه ای پیدا کنم که به گفتۀ معروف جامع افراد و مانع اغیار باشد. هر واژه ای مانند، وحشت و دهشت، انتحار، اختناق و ترور و دروغ و فریب و ریا و تظاهر و … که در دریچۀ حافظه ام تابیدند و در ذهنم خطور کردند؛ نتوانستند، تعریف درستی از طالبان ارایه کنند. به فرهنگ ها مراجعه کردم و چشمم به فرهنگ مرحوم دهخدا افتاد و کلمۀ ” توحش” را نظر انداز کردم و توحش را این چنین معنا کرده است؛ بربریت، وحشی شدن، ویران و بی اهل و خشک شدن خانه و جای، خشک شدن زمین، ویران شدن منزل و دور شدن مردم از آنجا، مکان متوحش ، خالی شدن جا و ویران و بی اهل شدن ، دژم شدن، پژمان گردیدن، رمیده شدن ، تهی شدن شکم ، تهی شکم گردیدن ، شکم تهی کردن ، وحشت و ترس و عدم انس و …زمانی که معنا های توحش را خواندم؛ هرچند  این واژه تعریف جامعی از طالبان ارایه نمی کند که مانع افراد و جامع اغیار باشد و در نتیجه بتواند، از عمق ستم و پهنای بدکاری و تجاوز و وحشت و بربریت و جفاکاری و دشمنی با زنان و آموزش دختران و کوچ های اجباری و بی تفاوتی و بی اعتنایی رهبران طالبان و هیزم های سوخت آنان نسبت به مردم افغانستان و آرزو های میلیون ها انسان مظلوم این کشور اندکی پرده بردارد و از وابستگی های دردناک و خطرناک آنان با شبکه های استخباراتی بویژه آی اس آی پاکستان و سپاۀ پاسداران ایران و پنهان کاری های آنان با شبکۀ سی آی ای و پنتاگون چیزی آشکار نمی کند.

ممکن باز هم واژۀ توحش از بسیاری اوصاف زشت و نهایت پلشت رهبران طالبان در افغانستان سخن بگوید تا حدودی تشت رسوایی و فریبکاری و دروغ گویی طالبان را در پیوند به مردم افغانستان آشکار کند و اما از یاد فراموشی و حمله های وحشت ناک انتحاری و کشتار صدها انسان بیگناۀ در حمله های انتحاری آنان به شفاخانۀ سردار محمد داوود و هوتل انترکانتیننتال و چهار راهی زنبق و چهارراهی شفاخانۀ جمهوریت کابل و و مکتب سیدالشهدا در دشت برچی کابل که جان بیش از صد دانشجو را گرفت و حمله های انتحاری آنان نه تنها به مکتب ها؛ بلکه هدف قرار دادن آنان دهها مسجد را به مسجدها و دهها حملۀ کور انتحاری آنان که در نتیجه صدها انسان بیگناۀ را طعمۀ آتش اهداف شوم و ضد انسانی خود و شبکه های استخباراتی پاکستان و ایران گردانیدند؛ سخنی نمی گوید. با تاسف که طالبان امروز این همه چنایت های خود را نسبت به مردم عام افغانستان به باد فراموشی نهاده و کوس پیروزی بر امریکا و غلبه بر ناتو را شب و روز می کوبند. این در حالی است که در مدت بیست سال جنگ با نیرو های امریکایی تلفات ارتش امریکا به بیش از 2500 نفر نمی رسد و اما طالبان در این مدت هزاران انسان بیگناۀ افغانستان را قربانی حمله های انتحاری خود نمودند. 

اما بازهم در توحش معنا هایی را یافتم که بیشتر مصداق حال طالبان است. طالبان یعنی آنانی که با سپاس پشت داده اند و از پندار نیک و کردار نیک و رفتار نیک به گونۀ کامل تهی هستند و بامردی ها و رادمردیها کاملا بیگانه و با ناسپاسی ها و نامردی ها هم آویز اند. طالبان یعنی آنانی که با چماق ها و تفنگ ها بر دست، بر زنان بیدفاع معترض حمله ور می شوند، مانع رفتن میلیون ها دختر به آموزشگاهها می شوند، هزاران زن را از وظیفه برکنار و دهها زن و دختر را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند؛ طالبان یعنی آنانی که تا کنون 29 فرمان محدودیت در مورد لباس و سرخی و سفیده و آرایش زنان صادر کرده اند؛ طالبان یعنی آنانی که در ستمگری و جفاکاری بر زنان یگانه مرد میدان و سرخیل سیاه کاران تاریخ اند؛ طالبان یعنی آنانی که مزدوران گوش به فرمان نظامیان پاکستان اند و ادارۀ شان را منصور احمد خان به مثابۀ وایسرای اسلام به پیش می برد؛ طالبان یعنی آنانی که در مدارا با شبکه های استخباراتی و اما برعکس در دشمنی با مردم افغانستان دست بالا دارند؛ طالبان یعنی آنانی که افغانستان را به حراج گرفته اند و در خدمت پاکستان قرار داده و این کشور را به عمق استراتیژی پاکستان بدل کرده اند؛ طالبانی یعنی آنانی که حتا برای رفتن به تشناب از نظامیان پاکستان دستور می گیرند و اما در برابر مردم افغانستان چنان مغرور و خودسند، ظاهر می شوند که گویا همه را برده واسیر گرفته اند؛ طالبان یعنی آنانیکه وظیفۀ شان نفرت پراگنی های قومی و زبانی زیر نام شریعت است؛ طالبان یعنی آنانی که از دشمنی آشکار با زبان فارسی دری هراس ندارند و چنان بدستور بیگانه ها بی باکانه عمل می کنند که لوحه های ” دانشگاه” را با دست کم گرفتن  واژههایی چون، آرایشگاه و زایشگاه و … غیر قانونی خوانده و به زمین فرو می آورند؛ طالبان یعنی مشتی اجیر و فروخته شده و مزدور که برای ویرانی و تباهی افغانستان توظیف شده  اند؛ طالبان یعنی آنانی که زنان و دختران افغانستان حق دارند تا تن به هر نوع ذلت و بی عزتی بدهند و اما درس نخوانند؛ طالبانی بعنی نماد جهل و خرافات و عقب گرد و دشمن آشتی ناپذیر آموزش دختران؛ طالبان یعنی طوطی های استخباراتی و سخنگویان آی اس آی پاکستان که از خود هرگز اراده و استقلال ندارند و با معنای خودارادیت و استقلال بیگانه اند و چه رسد به این که به مفهوم خودارادیت سیاسی و استقلال ملی آگاهی داشته باشند؛ طالبان یعنی آنانیکه به گونۀ بیرحمانه ای سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته اند و با تمام صفا و صمیمیت  در طبق اخلاص نظامیان پاکستان نهاده و تمامی دروازههای صفا و صمیمیت را بر روی مردم افغانستان بسته اند؛ طالبان یعنی آنانی که از اعماق رنج مردم بی خبر و از بیکاری و بدروزگاری های آنان خبری ندارند و اگر خبر هم می شوند

و آن را به خدا محول می کنند که گویا رازق اصلی خداوند است و حالا او خواسته تا مردم افغانستان گرسنه و بیکار بمانند؛ طالبان یعنی دشمنان دانش و فرهنگ و تمدن بشری و دشمنان رفاه و آسایش مردم افغانستان؛ طالبان یعنی آنانی که از اذیت و آزار مردم افغانستان لذت می برند و احساس خوشی می کنند؛ طالبان یعنی آنانی که فکر می کنند، افغانستان را به غنیمت گرفته اند و حالا زنان و مردانش ملکیت آنان اند و هرچه بخواهند، در شریعت طالبانی جواز دارد؛ طالبان یعنی آنانی که با چوب و چماق از بام تا شام بر فرق مردم افغانستان می کوبند و آنان را حامیان حکومت فاسد غنی و امریکا می خوانند و اما از پشت دست تگدی به سوی امریکا دراز کرده و باب دوستی با آن را می گشایند؛ طالبانی یعنی آنانی که هر روز یک دروغ تازه می گویند و بر دیگران طامات می بندند و خود مرتک صدها جنایت می شوند؛ طالبان یعنی آنانی که بدری اش یعنی وزیر مالیه هشت صدهزار پول دزدی یافت می شود و دههای دیگر آنان این گونه پول ها را به پاکستان منتقل کرده اند؛ طالبان یعنی آنانی که رشوت ها را بحساب خود در پاکستان حواله می  کنند؛ هرگاه رهبران طالبان و چوب های سوخت آنان اندکی هم  از اوصاف مردیها و جوانمردی ها بهره مند می بودند؛ بصورت قطع این قدر در حق مردم افغانستان ستم روا نمی داشتند و در حق زنان و مردان این سرزمین غرقه در خون به این اندازه نامردی و بی مروتی نمی کردند؛ طالبان یعنی مردان هزار چهره و مرموز که گاهی در نماد شیر و زمانی هم در نماد روباه رخ  می نمایند؛ طالبان یعنی آن تفنگداران غیر مسؤول که زیر نقاب داعش دست به نسل کشی می زنند و دهها کودک دانش آموز را مورد حملۀ انتحاری قرار می دهند. طالبان یعنی آنانی که سردسته ها و رهبران گروههای انتحاری خود را خلیفه و پیش قراولان مرگ را بدری می خوانند؛ طالبان یعنی داراکولا های خون آشام که از کشتار دانش آموزان و از دیدن نعش های آغشته به خون دختران لذت می برند.

با تاسف که هنوز هم شماری کوردلان و سیاه اندیشان تبار گرا و قبیله گرای چک چکی طالبان، این همه جنایت ها و خیانت ها و وحشت آفرینی های طالبان را فراموش کرده اند و این همه کارنامه های سیاه و ضد انسانی آنان را خیلی بی شرمانه و رذیلانه در زیر نام “لندغر” خلاصه می کنند. این خودفروخته شده های از خود بی خبر چنانه به گونۀ شتر مهار شده اند که با دیدن نام طالبان چه که با دیدن نام طالبان در کنار آی اس آی چنان عصبی می شوند و رگ خودفروشی و وطن فروشی آنان تحریک می شود که با گفتن نام لندغر بر پاسداران اصلی و حامیان واقعی این سرزمین، خیلی ساده و بدون دغدغه رد می شوند.  این کور دلان بی فرهنگ و خودفروخته به اجنبی ها لحظه ای هم با خود نمی اندیشند تا اندکی کارنامه های زشت گذشتۀ خود را به یاد آورند که چه جفا های آشکاری بر مردم افغانستان روا داشته اند. صدها دریغ و درد که امروز نه تنها چک چکی ها و لابی های طالبان؛ بلکه خود آنان نیز همه جنایت های گذشته و حالیۀ خویش را جنگ با امریکا عنوان می کنند و غرق نوشیدن بادۀ پیروزی زودهنگام هستند و نوش جان کردن جام شوگران را به تاق نصیان نهاده اند. زود است که خمینی وار چنین جامی را برسر بکشند و آنگاه همه چیز دیر شده خواهد بود و دیگر تفال ای بیش برای استخبارات پاکستان و سایر شبکه های جاسوسی نخواهند بود و مانند لقمه های جویده به بیرون پرتاب خواهند شد.

طالبان در واقع مهمانان ناخواسته اند که بر مردم افغانستان تحمیل شده اند و برای انجام یک ماموریت استخباراتی آمده اند و پس از انجام وظیفه زود به مکان های اصلی شان یعنی پاکستان بر می گردند. از این رو دستان شان بسته است و فقط وظیفۀ آنان بحران آفرینی و افزایش فاجعه در افغانستان و بردن این کشور به پرتگاه است. طالبان از سوی پاکستان برای نفرت پراگنی در افغانستان توظیف شده اند و در واقع ماموران استخباراتی پاکستان اند و معاش های آنان را هم امریکا می دهد. طالبان در واقع گلو های مردم افغانستان را با ریسمان وابستگی پاکستان بسته اند و آنان را حلق آویز کرده اند. طالبان تنها در دام وابستگی های استخباراتی پاکستان و ایران اسیر نیستند؛ بلکه در دام وابستگی های ملکیتی و مالی خود بیشتر اسیر این کشور ها اند. رهبران طالبان ملکیت های زیادی در پاکستان دارند. آی اس آی با استفاده از این ضعف های آنان خیلی قشنگ توانسته تا برآنان حکومت کند و تمامی خواست های خود را زیرنام شریعت بر آنان تحمل نماید. چنانکه کرزی یار صدیق و جاده صافکن اصلی طالبان از معمای مسدود شدن دروازههای مکتب ها پرده برداشت و گفت که پاکستان اجازه نمی دهد تا دروازههای مکتب های دختران درافغانستان گشوده شود. عمق فاجعه را در این سخن کرزی می توان به تماشا نشست که گویا مانند افعی دهن باز کرده و هر لحظه دارد افغانستان و مردمش را در کام خود فرو ببرد. 

اگر جنگجویان طالبان از بازی های پشت پردۀ رهبران شان بی خبر اند و اما رهبران آنان می دانند که در نتیجۀ یک توطیۀ بزرگ  داخلی و منطقه ای و جهانی بدون اندک ترین مقاومت وارد ارگ کابل شدند. در راس این خیانت غنی دزد و خاین قرار داشت که در سازش با نظامیان پاکستان و بازی های پشت پردۀ امریکا با طالبان افغانستان و مردم آن را به کام مرگ فروبردند. از اظهارات مخفی و علنی طالبان که حالا کم کم به رسانه ها درز کرده است، فهمیده می شود که توطیۀ فاجعه بار در افغانستان آنقدر عمیق بوده است و دستان سیاه و وطن فروشان بدنام و شبکه های استخباراتی آی اس آی و سی آی ای تا آرنج در آن دخیل بوده است که مردم بیچارۀ و حتا سیاستگران ناکام و شکست خورده و فاسد و زنبارۀ جهادی و غیرجهادی افغانستان را به کلی به حاشیۀ حوادث راند. غنی مکار و فاسد و قبیله گرا و خاین در حالیکه سال ها پیش افغانستان و مردم آن را در خوان معامله با نظامیان پاکستان نهاده بود و آی اس آی شبکۀ حقانی را مامور ارتباط با غنی برگزیده بود. چنانکه به گفتۀ رهبران طالبان آی اس آی ماه ها پیش از سقوط کابل برای آنان گفته بود که آمادۀ حکومت داری در کابل باشند. این رابطه از گذشته ها وجود داشته و ادامه یافته است تا آنکه به گفتۀ محب خاین رئیس شورای امنیت غنی دزد در ساعت های پیش از چاشت، خلیل حقانی کاکای سراج الدین حقانی برایش زنگ می زند که آنان در کابل جابجا شده اند و منتظر ورود به ارگ اند.

در حالیکه افغانستان و مردم آن قربانی یک توطیۀ  بزرگ داخلی و منطقه ای و بین المللی در نتیجۀ خیانت غنی شده است؛ اما طالبان ناشیانه مشت پیروزی بر سینه می زنند. غنی ماهها و حتا سال ها پیش ازسقوط کابل در واقع برای ورود طالبان به کابل جاده سازی کرده بود. چنانکه وی در صحبت های خود در دوبی با شماری تاجران به صراحت گفته بود که ارگ را به وارثین آن سپرد. غنی در یک توطیۀ سازمان یافته و جنایتبار افغانستان را در کام آی اس آی و طالبان فرو برد. غنی ما ها قبل مهرههای خود را در مقام های کلیدی وزارت دفاع و قول اردو ها و فرقه ها و لوا های مهم جابجا کرده بود و برای همه دستور تسلیمی قطعه های نظامی به طالبان را صادر نموده بود. سقوط نابهنگام فرقۀ  هرات و لوای لوگر و ده ها فریه و لوا های دیگر نظر به اظهارات والی پیشین لوگر از نمونه های اندک آن به شمار می رود. مختصر این که طالب و غنی و حقانی و یون و زاخیلوال و فاروق وردک و محب و فضلی و … همه تۀ یک کرباس اند و از یک یخن  سر بیرون می کنند و همه توق مزدوری بر گردن زده اند و تصمیم دارند تا افغانستان و مردمش را به عصر حجر برگردانند و با پخش نفرت قومی و زبانی و سمتی و قومی افغانستان را به جهنم مردم آن و به بهشت تروریستان جهانی چون، القاعده و داعش و طالبان پاکستان و تروریستان ترکستان شرقی و ازبکستان و تاجکستان و سایر گروههای تروریستی بدل نمایند. یاهو

توحش . [ ت َ وَح ْ ح ُ ] (ع مص ) بربریت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وحشی شدن . (از اقرب الموارد). || ویران و بی اهل و خشک شدن خانه و جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشک شدن زمین . (آنندراج ). ویران شدن منزل و دور شدن مردم از آنجا، یقال : مکان متوحش . (از اقرب الموارد). خالی شدن جا و ویران و بی اهل شدن . (آنندراج ). || دژم شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(دهار). پژمان گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رمیده شدن . (آنندراج ). || تهی شدن شکم . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). تهی شکم گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکم تهی کردن ، یقال : توحش یا فلان ؛ ای اخل معدتک من الطعام و الشراب لشرب الدواء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || (اِمص ) وحشت و ترس و عدم انس . (ناظم الاطباء). و با کردن و داشتن صرف شود. رجوع به همین کلمات شود.