افغانستان روزگار خیلی حساس و وحشتناک و آزمونی را سپری می کند که شرایط آن حتا در تعریف های متعارف جامعه شناسی قابل تفسیر نیست. سخن برسر افغانستان سخن بر سر درد های بی پایان و رنج های بیدرمان مردان و زنان این کشور به تاراج رفته در پرتگاه تروریزم و باتلاق تروریستان است که روح و روان آنان در زیر شلاق ها و کیبل طالبان افسرده تر و بیمارتر می شوند. هرچند در ماتم سرای افغانستان تحت حاکمیت طالبان آرزوی های مردان و زنان این سرزمین مانند زنگوله های یخ درحال ذوب شدن است و اما در این میان آرزو های شیرین و تک درخت آرمان های دختران مظلوم این سرزمین بیشتر از هر زمانی ناشگفته در حال پرپر شدن است.
هرچند این درد مانند دشنه های زهرآلود بر مغز های مردم افغانستان هرلحظه بیشتر از لحظه دیگر فروتر می رود؛ اما رنج های بیکران دختران افغانستان و آرزو های شیرین و ناتمام آنان چنان بزرگ و بزرگتر است و هر روز فاحعه بار تر می شود که قلم را یارای بیان آن نیست. تنها رنج فقر و بیکاری و بد روزگاری و دانش ستیزی و زن ستیزی در موجی از تهدید های جسمی و روانی از سوی طالبان نیست که کمر های نیمه استوار مردم افغانستان را شکسته است؛ بلکه وضع محدودیت های پیهم آنان بر زنان و دختران و محروم ساختن آنان از حق کار و حق آموزش و حق زنده گی بیشتر از دیگران زنده گی را به این قشر تنگ تر و دشوارتر گردانیده است.
در این شکی نیست که کودکان افغانستان مانند سایر کودکان جهان آرزو های بزرگ و شیرینی دارند که برای رسیدن به آن چشم بر راه نشسته اند و لحظه شماری می کنند. این کودکان چنان آرزو های شیرین شان را بی پروا به دغدغه های سياسی، چنان عاشقانه و ساده و صاف در مقابل کمره می گویند که گویی یک شبه به آن میرسند؛ اما این کودکان معصوم نمی دانند که در برابر خواست های آنان چنان کوه و کتل های دشوار و پر خم وپیچ وجود دارد که برای رسیدن به کم ترین آرزو های شان باید بجای پیمودن ” هفت خوان رستم” باید هفتاد هزار خوان آن را بپیمایند که حتا با پیمودن آنها هم رسیدن به دست کمی از آرزو های آنان در حاکمیت آموزش ستیز و زن ستیز طالبان ناممکن است.
این درد را با آرزو های شیرین و دوست داشتنی دختران دانش آموز بامیانی بیشتر احساس کردم که روزی در مقابل کمره در برابر پرسش خبرنگار با اصرار و پیهم می گفتند، میخواهیم در آینده داکتر شویم. این پاسخ دو دختر مکتب متوسطه قلعه سنگی بامیان است که با باری از آرمان های بزرگ؛ اما دلهره و امیدوار حرف های دل خود را به خبرنگار بیان کردند. با دیدن این صحنه اشک در چشمانم به وجد آمدند و تاب و توانم را از دست دادم و نتوانستم از سرازیر شدن اشک ها پیشگیری کنم. این دانش آموزان در حالی سخن از یک آرزوی بزرگ می زنند و خواست انسانی خود را به خبرنگار می گویند که بیش از یک سال بدینسو دروازه های مکتب های افغانستان بر روی دختران دانش آموز بالاتر از صنف شش بسته است و مقام های طالبان با دروغ های شاخدار و وعدههای فریب آلود می خواهند، نیات اصلی شان را که همانا دانش ستیزی و زن ستیزی است، خیلی ماهرانه و سازمان یافته به دستور آی اس آی پاکستان پنهان کنند. این آرزو و این صدا های در گلو شکسته، ندای حق خواهانهء چند دانش آموز بامیان نیست؛ بلکه صدای صدها هزار دانش آموز در سراسر افغانستان است که صدا های مظلومانه و معصومانهء آنان با کیبل و شلاق و گلوله تفنگ بیرحمانه خاموش می شود. هرچند طالبان زیباره و زن ستیز می خواهند با توسل جستن به دروغ و فریب این نداها را نادیده بگیرند و اما در این شکی نیست که این خواست انسانی حتا بر وجدان های فروخته شدهء طالبان تاثیر گذار است و مانند تیغ در قلب های آنان فرو می رود؛ هرچند طالبان به تعبیر قرآن ختم الله شده اند، اما بازهم از عذاب وجدانی درامان نیستند که بدستور بیگانگان می خواهند افغانستان را به عصر حجر ببرند. این در حالی است که طالبان عمامه برسر شریعتمدار و کور دلان قبیله زده حداقل میدانند و شنیده اند که آموختن علم به مرد و زن مسلمان بدون هرگونه تبعیض و امتیاز فرض است؛ اما این شریعتمداران کاذب و دشمنان خدا و پیامبر بخاطر پنهان کردن وابستگی های ننگین شان به پاکستان اسلام را بهانه قرار داده اند. در حاليکه اسلام دشمن جهل و دوست آموزش است. از همین رو بود که پیامبر اسیران جنگی را دربرابر با سواد ساختن آزاد گردانید؛ اما طالبان انسان دشمن نه به دستور خدا و نه هم به دستور پیامبر گردن می نهند و این فریب استخباراتی را زیر نام شریعت توجیه می نمایند.
دختران دانش آموز بامیانی با رویا های کودکانه در حالی سخن از یک آرزوی بزرگ و انسانی سر می دهند که از مکر و فریب طالبان به خوبی آگاه نبستند و از چون و چند بسته شدن مکتب های دخترانه و وضع محدودیت ها بر زنان و دستور های سی گانهء طالبان برضد زنان آگاهی ندارند. طالبان از زمان به قدرت رسیدن شان تا کنون بیش از سی فرمان را برای وضع محدودیت بر زنان و محروم گردانیدن آنان از حق کار، آموزش، سفر، رفتن به پارک ها، حمام، اعتراض، انتقاد و ایستاده گی صادر کرده اند و هر نامشروعی را در حق زنان مشروع دانسته اند. طالبان دین ستیز که خود را در زیر ردای دین پنهان کرده اند و چماق شریعت بر جبین اسلام حمله ور می شوند، هر فکر قبیله ای و خرافاتی خود را شریعت می خوانند و هر ناروایی شان را در زیر قبای شریعت روا می پندارند. طالبان با این ناروایی های شاخدار دین خدا را به تمسخر گرفته اند و دستورهای پیامبر را به حراج استخبارات پاکستان نهاده اند.
دختران دانش آموز بامیانی در حالی سخن از یک خواست انسانی و مشروع می گویند و دست رسی به آن را مانند هر دختری در جهان ممکن می دانند که طالبان دروازه های مکتب های دختران بالاتر از صنف شش را بسته و هنوز باز شدن آنان در شریعت طالبان تفسیر روشن پیدا نکرده است؛ اما طالبان مزدور با دیده درآیی های کاذبانه و سناریو های فریب آلود زیر نام کرنیل ملاهبت الله این جنایت خود را در حق دختران شرعی می خوانند. بعید نیست که فردا محدودیت های آموزشی را به بهانه های گوناگون برای پسران نیز وضع کنند و آن را با کیبل و شلاق اجرایی کنند؛ زیرا طالبان پروژهء استخباراتی پاکستان و آمریکا اند و هدف آنان بسر رساندن اهداف عمق استراتیژی پاکستان و اهداف راهبردی امریکا در افغانستان و تبدیل شدن کامل این کشور به ایالت پنجم اسلام آباد است. برای اجرای این راهبرد یک افغانستان عصر حجر نیاز است. این زمانی ممکن است که در گام نخست زنان و دختران به مثابۀ حساس ترین و آگاه ترین قشر جامعه به کلی کنار زده شوند. محرومیت دختران از آموزش در واقع گذاشتن سنگ بنای پاکستانی سازی و افگندن افغانستان در جال آی اس آی است. برای رسیدن به این هدف نخست باید زنان از کار و آموزش محروم شوند و به تدریج مردم افغانستان چنان تحت فشار روانی جسمی در موجی از دشواری های اقتصادی قرار بگیرند که به هر نوع خواست طالبان و پاکستان لبیک بگویند. به این ترتیب پروسۀ جاهل سازی جامعۀ افغانستان و بویژه زنان سرعت بیشتر یابد و طالبان فرصت یابند که هر روز با ازدواج سوم و چهارم زنده گی زنان مظلوم افغانستان را به بازی بگیرند؛اما به یقین که نه طالبان و نه پاکستان به این هدف شوم شان در افغانستان نخواهند رسید و هم سرنوشت با سایر مهاجمان و مزدوران آنان خواهند شد.
افغانستان پیش از این روز های دشوار را پشت سر نهاده است و بالاخره کوچه های پرخم و پیچ دشواری ها را پیموده است و این بار پاکستان هم شکست خواهد خورد و طالبان شرمسار خواهند شد. بار دیگر خورشید آزادی در افغانستان طلوع خواهد کرد و مردان این سرزمین از زیر شلاق طالبان و زنان آن از محرومیت های دست و پاگیر رها و دختران آن در فضای آزادی کامل به آموزش ادامه خواهند داد. در آن صورت دیگر آموزش در مکتب و دانشگاه ها برای دختران حتمی خواهد بود و آرزو های یخ زدهء دختران بامیانی به آب گوارای آزادی آبیاری خواهد شد و به شگوفا خواهد رسيد. یاهو