شاهنامه ابو منصوری در سال 346 مهتابی یا هجری قمری به دستور ابو منصور عبدالرزاق سپهسالار خراسان توسط ابو منصور المعمری که او چهار دانشمند فارسی زبان چون ‘ ماخ پسر خراسان از هرات، یزدان داد پسر شاهپور از سیستان، ماهوی خورشید پسر بهرام از شهر شاپور و شادان پسر برزین ازتوس را موظف نمود تا این شاهنامه را پی نویسند.
مقدمه این شاهنامه آماده شده بود که با درد ودریغ سپهسالار ابو منصور به دستور وشمگیر فرزند زیار زهر خورانده شد و مرد و تنها همین مقدمه آماده شد و باقی سندی در دست نیست.
در رویه چهارم آن چنین آمده است :
(( کران تا کران زمین را بخشیدند و به هفت بهر کردند و هر بهر ی را یک کشور خواندند :
نخستین را ( ارزه) خواندند دوم را ( شبه) خواندند سوم را ( فرودفش)، خواندند چهارم را (وید فش) خواندند پنجم را ( ووربرست) خواندند، ششم را (وورجرست) خواندند هفتم را که میان جهان است ( خنرس بامی) خواندند.
(خنرس بامی) این است که ما بدو اندریم و شاهان اورا ( ایرانشهر) خوانندی وگوشه را (. امست) خوانند و آن چین و ماچین است و هندوستان و بربر و روم و خزر و روس و سقلاب و سمندر و برتاس و آنکه بیرون از اوست ( سکیه) خوانند و آفتاب برآمدن را باختر خوانند و فروشدن را خاور خوانند و شام و یمن را مازندران خوانند وعراق و کوهستان را شورستان خواندند و ایرانشهر از رود آموی است تا رود مصر و این کشور های دیگر پیرامون اویند واز این هفت کشور ایرانشهر بزرگوارتر است بهر هنری و آنکه از سوی باختر راست اوست هندوان دارند و آنکه از سوی چپ آن است ترکان دارند ودیگر خزریان دارند و آنکه از راست تر است بربریان دارند و چپ دوم خاوریان و مازندرانیان دارند و مصر گویند از مازندران است و این دیگر همه ایران زمین است.).
چنان که دیده می شود ایرانشهر یا ایران زمین از رود امو تا رود سند و تا چین وماچین یعنی کاشغر تا مازندران بود و مازندران را مصر نیز می گفتند، عراق و شام شامل ایران نبود.
پس ایرانشهر تاریخی را نباید منحصر به ایران امروزی دانست.
بادرود ومهر