دوستان عزیز، تا می توانید این مطلب را در صفحات اجتماعی و فیسبوک تان به طور گسترده و وسیع با دوستان تان شریک کرده به همرسانی کنید. (تشکر)
دریای هلمند کلانترین دریای داخلی افغانستان است که از کوه بابا سرچشمه گرفته، بعد از طی ۱۱۵۰ کیلومتر در سرحد میان افغانستان و ایران به جهیل “سیستان” می ریزد.
معاونان دریای هلمند، دریاهای ترنک، ارغستان و بزرگترین آن دریای “ارغنداب” است که در شروع ولایت هلمند به این دریا می ریزند، اما در مسیر حرکت دریا، ده ها شیلۀ کوچک دیگر نیز به آن وصل می شود.
دریای هلمند با گذشتن از گرشک، در میان صحراهای بیکران جریان می یابد که فقط در کرانۀ دریا، خال-خال مردم زندگی دارند. بر کرانۀ راست دریا دشت مارگوو بر کرانۀ چپ دریا دشت “زره” و “گود زره” امتداد می یابند.
دریای هلمند که از شرق به غرب امتداد دارد با عبور از” کمال خان” به شمالغرب متمایل میشود که حدود ۷۰ کیلومتر موازی به مرز افغانستان و ایران امتداد دارد و بعد در پایهٔ – ۵۱ حد وسط دریا، سرحد میان افغانستان و ایران را می سازد. این سرحد مشترک تا پایهٔ – ۵۴ به طول ۲۷ کیلومتر امتداد می یابد. به این صورت ایران در امتداد ۱۱۵۰کیلومتر دریای هلمند، فقط ۲۷ کیلومتر با ما شریک است.
در سرتاسر مرز افغانستان و ایران ۱۸۰ پایه نصب است که ۹۰ پایهٔ آن را مکمهن از دهنۀ ذوالفقار (از شمال به جنوب) تا نزدیکیهای شیندند و التایی با ۹۰ پایهٔ دیگر از نقطۀ صفری در رباط جعلی(از جنوب به شمال) تا ختم کار مکمهن را مشخص کرد. در دو نقطۀ که دریای هلمند و دریای هریرود مرز مشترک ایران و افغانستان را می سازد، همیشه با جدلها و زورگوییهای ایران همراه بوده است.
در ۲۷ کیلومتر مرز مشترک آبی افغانستان و ایران که پیلرهای ۵۱، ۵۲ ، ۵۳ و ۵۴ در دو طرف دریا نصب شده، از چند سال به این سو ایرانیها این پایهها یا پیلرها را از بین برده که شاید روزی بر نصب این پیلرها هم جنجال به راه بیاندازند. در گذشته بعد از پیلر۵۲ رود پریان به داخل خاک ایران جدا می شد، اما امروز این دریا کاملاً پُر شده و چون ایران چند نهر دیگر حفر کرده، لذا به رود پریان ضرورتی ندارد.
دریای هلمند بعد از عبور از “شیلۀ چرخ” در نزدیک سیاهدک و با سیرآب کردن ولسوالیهای “کنک” و “چخانسور” به سوی هامون پوزک در جهیل سیستان سیر کرده در موقع توفانی سال که آب هلمند بالای دریا، هامون پوزک و هامون هلمند پر شده به هامون صابری می ریزند(در کنار مرکز ولسوالی چخانسور دریای خاشرود نیز به هامون پوزک می ریزد و در منطقۀ شند معصوم خان دریای “خسپاس” که گاه سیل میکند نیز به هامون پوزک وصل می شود. هامون پوزک، هامون هلمند و هامون صابری در مجموع جهیل سیستان را میسازند). علاوه به آب اضافی هامونهای پوزک و هلمند که به هامون صابری می ریزد، دریاهای “فراه رود” و “هاروت رود” نیز بالاخره به هامون صابری خالی می شوند. جهیل سیستان در مجموع ۷۵۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد که خط مرزی از وسط این جهیل عبور کرده که بخش بیشتر جهیل سیستان جزء خاک ایران است.
بعد از پر شدن هامون صابری، آب اضافی، شهر زابل ایران را دور زده در فاصله میان زابل و دو راهی در منطقۀ تاسوکی دوباره به مرز افغانستان و ایران می رسد. در گذشته این آب وارد افغانستان می شد و به “گود زره” می ریخت که تا ریگستانهای بلوچستان پاکستان امتداد مییافت. اما از چندی به این سو ایران این آب را بسته و آب در داخل ایران ذخیره می شود و اینک ایران همچنان که آب هلمند را به زابل، زاهدان و کرمان می برد، تصممیم گرفته تا آب “صابری” را به بیرجند ببرد.
دریای هلمند در ماه های حوت، حمل و ثور طغیانی میشود و در ماه های سرطان، اسد، سنبله و میزان کم آب می شود. به این خاطر کمتر سالهای اتفاق می افتد که جهیل سیستان از یک سال به سال دیگر پر آب باقی بماند.
بر سر آب دریای هلمند، میان افغانستان و ایران همیشه جدل وجود داشته و بار ها حکمیتهای برای تقسیم آب تعیین شده است. اولین بار در ۱۸۷۱ گولد اسمید که حکمیت تقسیم منطقۀ سیستان را میان افغانستان و ایران به عهده داشت، بخش مهمی از “دلتای” این دریا خانهها (جهیل سیستان) را به ایران بخشید و تاکید کرد که جهت به وجود نیامدن جنجال بر سر کم آبی، دو طرف نباید نهر احداث کنند و به این صورت باچنین حکمیتی، این فرستادۀ انگلیسی خشت جدل میان دو طرف را گذاشت که تا حال حل نشده است.
اما آرام، آرام دریا مسیر خود را عوض کرد، لذا در ۱۹۰۵ مکمهن بار دیگر مسئولیت حکمیت میان دو طرف را به عهده گرفت و بالاخره فیصله کرد که ایران ثلث آب بعد از کمال خان را برای آبیاری سیستان خود به مصرف برساند. اما در ۱۹۳۵ به اثر خشکسالی و فشار ایران بار دیگر مسئلۀ تقسیم آب دریای هلمند مطرح شد و این بار که هیئت دو طرف مدتی تحقیق کردند، بالاخره به این نتیجه رسیدند که بعد از بند کمال خان، نیم آب به افغانستان و نیم دیگر به ایران تعلق گیرد و این در حقیقت بیشترین آبی بود که به ایران بخشیده شد.
بار دیگر تحقیقات در باره مقدار آب هلمند و استفاده از وسایل پیشرفته جهت پیمایش آب به کار گرفته شد، اما مدتها بر سر تقسیم آب توافقی به دست نیامد تا بالاخره در مارچ ۱۹۷۲ این مهمترین معاهدۀ میان موسی شفیق و امیر عباس هویدا به امضا رسید. که در آن معاهده به دولت ایران حق داده شد تا در هر ثانیه ۲۶ متر مکعب آب را به خود اختصاص دهد و به این صورت در طول سال تمام سهم ایران ۸۲۰ ملیون متر مکعب آب می شد (در حالیکه دریای هلمند در زمان اعتدال۲۰ هزار مترمکعب آب را در ثانیه از بند کمال خان می گذراند) و این آخرین معاهدۀ مورد قبول دو طرف به حساب میآید.
این معاهده که دوازده مادۀ اصلی و دو ضمیمه یکی دربارۀ صلاحیت و وظایف کمیساران با سیزده ماده و ضمیمۀ دوم با نه ماده به تصویب رسیده که هم معاهدۀ اصلی و هم دو ضمیمۀ معاهدۀ ضمیمهای به وسیلۀ صدراعظم ایران (امیرعباس هویدا) و صدراعظم افغانستان(محمد موسی شفیق) به امضا رسیده اند و افغانها آن را مورد قبول قرار داده اند. در مادۀ دوم تعهد نامۀ اصلی آمده است که: “مجموع مقدار آبی که از دریای هلمند(هیرمند) در سال نورمال آب و یا سال مافوق نورمال آب از طرف افغانستان به ایران تحویل داده می شود، منحصر است به اوسط(متوسط) جریان ۲۲ متر مکعب در ثانیه، طبق جدول شمارۀ ۱۰ راپور کمسیون (دلتای هلمند) مورخ ۲۸ فبروری ۱۹۵۱ مطابق تقسیمات ماهانهای که در ستون دو جدول مندرج مادۀ سوم این معاهده ذکر شده و یکمقدار اضافی اوسط (متوسط) جریان چار متر مکعب در ثانیه متناسب به تقسیمات ماهانه مشمول ستون دو که در ستون ۳ جدول مندرج در مادۀ سوم توضیح شده و سابقۀ حسن نیت و علایق برادرانه از طرف افغانستان به ایران داده میشود.”
به این صورت این مادۀ تاریخی در مورد سهمیۀ ایران از دریای هلمند و با چار متر مکعب در هر ثانیه به خاطر حسن نیت افغانها حرف آخر را زد. این معاهده به خاطری که حکم رسمی و دایمی را داشته باشد و کسی هیچ خللی به آن نرساند، در مادۀ دهم این معاهده قید شده:
“افغانستان و ایران قبول دارند که این معاهده ممثل (بیانگر) موافقت کامل و دایمی دولتین میباشد و احکام این معاهده محض (صرفاً) در داخل حدود محتویات آن اعتبار دارد و تابع هیچ یک اصل (پرنسیپ) یا سابقه(پرسدنت) موجود و یا آینده نمیباشد.”
افغانستان در این معاهده به وضاحت و صراحت بیان داشته که ایران فقط سهمیۀ خود را (۲۶ متر مکعب فی ثانیه) در نقطۀ وصل دریا با سرحد (پیلر ۵۱) از طریق “نهر جریکه” می گیرد، با این تعهد نامه فقط از این نهر سهم خود را برداشت می تواند. در صورتی که ایران بخواهد از جای دیگری سهمیه اش را ببرد، باید با موافقت دولت افغانستان این کار را انجام دهد. در مورد آب اضافی دریا در این تعهد نامه بسیار با دقت آمده است و شاید هم این دقت به خاطر بی باوری بوده که در آن زمان مقامات دولت افغانستان نسبت به صداقت مقامات ایرانی داشته اند. در بخشی از مادۀ پنجم این تعهد نامه آمده است:
“… افغانستان با حفظ تمام حقوق بر باقی آب دریای هلمند(هیرمند) هر طور که خود خواسته باشد از آن استفاده میکند و آن را به مصرف میرساند. ایران هیچگونه ادعایی بر آب هلمند(هیرمند) بیشتر از مقادیری که طبق این معاهده تثبیت شده است ندارد. حتی اگر مقادیر آب بیشتر در دلتای سفلای هلمند(هیرمند)میسر هم باشد و مورد استفادۀ ایران هم بتواند قرار گیرد.”
اما ایران به زودی به این همه تعهدات پشت کرد و تلاش کرد تا مردم افغانستان را به دزدیدن آب افغانستان از پشت خنجر بزند. ایرانیها در ۳۰ سال گذشته، چندین بار برای ویران کردن کار بند کمال خان، مزدوران خود را به داخل افغانستان فرستاد(تا انقلاب ۷ ثور ۴۰ در صد کار بند کمال خان پیش رفته بود)، دروازههای نهر لشکری را که در زرنج جریان داشت، نابود کرد، کرانۀ چپ دریا را برای جاری شدن بیشتر آب به این سمت چند بار بلدوزر کاری کرد، یکبار به وسیلۀ یکی از مزدوران جنگسالار خود در نیمروز با “بلدوزر” تا نزدیک “چاربرجک” سدهای را که به طور طبیعی در دریا به وجود آمده بود را صافکاری کرد و به این صورت تمام آن دریا را به خود برد.
اما مهمترین کار ایرانیها در این مدت، حفر چند نهر دیگر بود که تا حال آب در آنها جریان دارد. ابتدا نهر جریکه را که در پیلر ۵۱ موقعیت داشت و در قرار داد ۱۹۷۲ ذکر شده بود که ایران فقط از این طریق می توانست ۲۶ متر مکعب آب را ببرد، در این مدت نهر جریکه را بیش از دو برابر کلان ساخت که حال ۵۵ متر مکعب آب را در ثانیه انتقال میدهد که به روی آن بند برق “کوهک” اعمار شده و بعد از آن به سه شاخۀ “زابل”، “زهک” و “چاه نیمه” تقسیم می شود. ایران مقداری از این برق را فعلاً به نیمروز میفروشد.
علاوه به ایجاد تغییر در نهر جریکه، ایرانیها چهار نهر دیگر به نام های “نهرحاجی شریف”، “نهر شاه گل”، “نهر گلمیر ۱” و “نهر گلمیر۲” را حفر کرده که هر پنج نهر اکنون ۱۵۰ مترمکعب آب را انتقال می دهند. علاوه به این پنج نهر، ایران همین اکنون بر دریای هلمند از پیلر ۵۱ تا پیلر ۵۳ در نزدیکیهای پل ابریشم ۷۳ واترپمپ (از ۴ تا ۱۲ انچه) نصب کرده که به اندازه یک نهر بزرگ آب می برند.
اینکه دولت ایران آب افغانستان را در نیمروز می دزدد، برای هیچ افغان در این ولایت شکی وجود ندارد. ایران ضمن اینکه تلاش می کند تا جلو اعمار بند “کمال خان” را بگیرد، برای مقامات ارشد دولت افغانستان پول میپردازند تا فکر تقسیم آب به هیچ عنوان از طرف مقامات افغان مطرح نشود. یکی از مقامات ارشد آب افغانستان چند سال قبل به این منطقه رفته و برای ارزیابی ظرفیت “نهر جریکه” چوبی را به داخل آب می اندازد و بعد از چند دقیقه نتیجه میگیرد که مقدار آب نهر جریکه ۹ متر مکعب در ثانیه می باشد، در حالیکه ۵۵ متر مکعب در ثانیه بود و چون خانۀ این مقام در مشهد قرار داشت، لذا تلاش داشت تا دزدی ایران را پنهان بسازد و “رنج سفر” را بر خود هموار کند.
ایران با این همه نهر و “موتورهای آبکش” حدود ده بار معاهدۀ سال ۱۹۷۲ را نقض کرده و با تمام عوامل و امکانات در داخل افغانستان کوشش میکند تا این وضعیت همچنان ادامه پیدا کند. ایران که در زمان امضای این تعهد نامه با سهمیۀ واقعی خود، حتی قادر به ذخیره کردن یک چاه نیمه نبود، اینک در این سالها قادر شده تا هفت چاه نیمه را پر از آب کند که اگر تا ده سال دیگر هم در دریای هلمند آب نیاید، ایران ذخیرۀ خود را دارد. ایران نه تنها به آب هلمند کار دارد که تلاش میکند تا افغانستان قادر به اعمار بندی در هلمند بر “کمال خان”، “خاشرود” در غرغری، بر فراهرود در بخش آباد و بر هاروت در “جیجه” نشود و تمام این آب بالاخره به “هامون صابری” و از آن طریق در خاک ایران ذخیره شود. ایران جداً مخالف ساخته شدن بند سلما بر هریرود در ولسوالی “چشت” هرات بود و تا حال اکثر تهدیدها بر این بند از سوی مزدوران ایران صورت گرفته و در این زمینه کوچکترین شکی نزد کسی وجود ندارد.