در هند بریتانوی مردم از شاه امان الله استقبال بی سابقه و شاهانه نموده و با سرودهٔ فوق شاه جوان را با عالم جید شافعی، امام فخر رازی مقایسه کرده، ستودند.
روایت است که شاه امان الله هنگام سفرش به اروپا در موزیمی در لندن به نوشتهٔ تابلوی شخص سوار بر اسپ خیره مینگریست و با دقت آنرا می خواند. مهماندار انگلیس اش ظاهراً با شوخی ولی کنایه آمیز گفت: این تصویر داکتر برایدن است که توانست زنده از دست افغان ها فرار نماید. شاه امان الله پاسخ بالمثل داد و گفت: هویت شخص را جستجو نمیکنم بلکه می پالم اگر در نوشته از نسل و نَسَبِ اسپ ذکری شده باشد! میخواهم بدانم که اسپ از چه نسلی بوده که توانسته این متجاوز به وطن ما را را زنده فرار دهد.
جنگ و کشتار یک پدیدهٔ شوم است و قتل و غارت ملت ها به هرشکل آن ناپسند است و قبیح، از جانب هرکس و تحت هر عنوانی که باشد. استعمار، بخصوص کلونیالیزم انگلیس در قرون متوالی سرمایه های مادی کشورهای زیادی را چپاول و ثروت های معنوی شان را تاراج کرد و این پروسه دارد.
استخدام قوای بشری کشورهای مستعمره و استعمال آنها علیه مردم خودشان و علیه ملت های دیگر یکی از اعمال غیرانسانی استعمار بوده و هست.
در ذهن انسان سؤالی خلق میشود که:
چطور چند هزار نفر قوای مهاجم انگلیس هزاران کیلومتر دور از انگلستان با استفاده از منابع طبیعی و استخدام نیروی بشری کشورهای مستعمره، توانست نیم قارهٔ هند و اکثر کشورهای آسیایی و افریقایی را اشغال و مقهور خود ساخته و به تارج سرمایه های مادی و معنوی آن ها بپردازد؟
آیا در تمام این کشورهایی که صدها میلیون انسان زندگی میکردند و میكنند، چند نفری پیدا نمیشد که با بیدارگری ملت ها، و ایستادگی مقابل این پارازیت های چپاولگر مانع این متجاوزین مفتخوار میشدند و یا شوند؟
استعمار، بخصوس انگلیس ها، با استخدام یک تعداد مردم بومی به حیث قوای جنگی و در عقب آن از قوه ای به نام کمپ فالورز (Camp Followers) در درازنای تاریخ استفادهٔ غیراخلاقی نموده است.
در قرن ۲۰ و ۲۱ استعمار این اجیران را به شکل و فورم جدید، بنام احزاب و تنظیم ها در کشورهای مختلف سازمان داده که با استخدام چند بیگانه پرست تحت نام ایدیولوژی چپ یا راست، ملت های خود را دربست به استعمار تسلیم و برعلیه مردم و ملت های خود با آنان همدست شده اند.
استعمار با بکار بستن خدعه و فریب و کمک وسایل ارتباط جمعی، این بی وطنان اجیر را که نه دانشی از تاریخ و جغرافیای خود دارند و نه آگاهی از فرهنگ و گذشتهٔ ملت های خود، به شهرت کاذب رسانیده و از آن ها ببر های کاغذی میسازند. در مقابل این اجیران در خدمتگزاری به اجانب با استفاده از احساسات و عواطف انسانی مردم، دام های شکار انسان می گسترند و بهترین فرزندان خوشباور این سرزمین ها را که میتوانند خدمات بزرگی به مردم و کشورهای خود انجام دهند، را به دام میکَشند.
با این کار آنهایی را که میتوانستند در اعمار میهن خویش رول سازنده و مؤثر را بازی نمایند شستشوی مغزی نموده، آن ها را به هیولاهای ضدمردم و خادمان بیگانه تبدیل می نمایند.
البته برای انجام این مأمول از هر وسیلهٔ ممکن منجمله استفاده از عقاید و باور های پاک مردم، رنگ، نژاد، قوم، لسان، منطقه و … را که در واقع تنوع٬ عامل زیبایی و رنگارنگ بودن است، به وسیله نفاق و شقاق بین انسان های ساده دل تبدیل نمایند.
یکی از سران استعمار انگلیس بنام چرچیل که خود در “سرحد شمال غرب” در نیم قارهٔ هند جنایات بزرگی را مرتکب گردیده، فارمول استحمار ملت ها را “داشتن اقلیت خائن و اکثریت بیتفاوت” میداند.
مثال های از این دست را در چهار دههٔ اخیر در کشور خود و در طول قرن ها در کشورهای آسیایی، افریقایی و امریکای لاتین شاهد هستیم.
باید گفت که اکثریت مردم کشور های استعمارگر نیز مثل دیگران انسان های خوب اند و صرف یک اقلیت محدود در جهان است که بشریت را به نفع خویش علیه یکدیگر به نزاع و جنگ وامیدارند و خود سرمایه های رویایی می اندوزند.
اما در واقعیت این چپاولگران شیک پوش نیز به جز سرمایهٔ مادی از خوشبختی واقعی هیچ بهره ای نمیبرند.
این نیروهای استعمارگر، هر انسان آزاده ای را که در راه بیدارسازی و روشنگری و رفاه مردم خود تلاش نماید با سؤاستفاده از باورها و ساده گی ملت ها، مردم خودش را برعلیهٔ آنها می شورانند و آنها را نابود میسازند.
شاه امان الله مثالی از رهبرانی است که در نیمهٔ اول قرن ۲۰ دیو استعمار توانست وی را توسط مردمش، مردمی که وی در تلاش ساختن زندگی انسانی و مرفه برایشان بود، شکست داده و به ترک وطن مجبورش سازد.
با تأسف که ما بار بار این اشتباه را تکرار می نمائیم و هیچ درس عبرتی نمی گیریم.
نابوده دی وی ناپوهی * نابود باد جهل
ناصر اوریا * ۱۹ اگست ۲۰۲۱ – تکزاس Naser Oria