آینده‌ی زبانِ پارسی در افغانستان : استاد جاوید فرهاد

بارها گفته‌ام که زبانِ پارسی، تنها زبانِ یک عشیره  یک تبارِ و یک جغرافیای ویژه نیست؛ بل زبانِ یک حوزه‌ی تمدنی و فرهنگی بزرگ است که در جریانِ سده‌ها به‌این زبان داد و سِتدِ فرهنگی و تمدنی انجام شده‌ و فرآورده‌های سترگِ اندیشه‌ورزی در بستر آن شکل گرفته‌است.

اما شوربختانه در سال‌های پسین، به‌دلیلِ کم‌کاری و بی‌توجهیِ گاه هدف‌مند و گاه ناهدف‌مند، زبانِ پارسی به‌دلیل مواردِ زیر در افغانستان دچار ناهنجاری‌ها و کژباوری‌ها شده‌است:

• هجومِ بی‌رویه‌ی واژه‌های بی‌گانه، وضعیّتِ این زبان را سخت آشفته ساخته‌است؛• نبودِ فرهنگستان از بهر برابرسازیِ پارسی برای واژه‌های بی‌گانه بسیار محسوس بوده‌است؛

• تقسیم‌بندی‌های سیاسیِ غیرِ مُجاز و جغرافیایی، آینده‌ی زبانِ پارسی را سخت آسیب زده‌است؛

• جدا انگاری دری از بدنه‌ی زبانِ پارسی و ترویجِ پنداشتِ نادرست لهجه و گویش به‌جای زبان، فرایندِ گفتن و نوشتن را برای بسیاری از پارسی زبانان دشوار کرده‌است؛

• به‌روز نسازی زبان و برآورده‌نسازی نیازهای زمانی در بسترِ زبان پارسی، بر حجمِ این دشواری‌ها در روندِ آموزشِ آن افزوده‌است؛ 

• تعصب و حسادت در برابر برابرهای جا افتاده و واژه‌های به‌روز، در سال‌های پسین این زبانِ شُکوه‌مند را دچار حاشیه‌نشینی کرده‌است؛ آشفته‌گی در نوشتار و نبود هنجارهای پذیرفته شده برای هم‌گون‌نویسی، چهره‌ی دبیره (خط) در این زبان را وارونه جلوه داده‌است؛

• لهجه‌نویسی‌‌ها و مرزشکنی‌های ناهنجار میانِ زبان‌های گفتار و نوشتار، به‌بهانه‌ی عام‌فهمی و ساده‌نویسی، زبانِ پارسی را در فرایندِ گفتن و نوشتن سخت آسیب رسانیده‌است؛  

• بی‌میلی‌های سیاسی در برابرِ زبانِ پارسی و کوشش برای به‌حاشیه بُردنِ آن، و آن را در تقابل با سایرِ زبان‌ها قرار دادن، آسیب‌های درازمدت را متوجه زبانِ پارسی ساخته‌است.

• از همه مهم‌تر که امر و نهی از سوی زبان‌دانانِ زبان‌ناشناس برای کاربستِ واژه‌گان، اصطلاح‌های فنی و مصطلح‌ها در زبان، و هر موردی را پیوند زدن به‌‌نافِ سیاست و مرزکَشی‌های جغرافیایی، چهره‌ی روشنِ این زبان را در هاله‌ای از تَوُهُم فرو برده‌است.

آن‌چه را به‌نامِ دشواری‌ها فرا راهِ زبانِ پارسی نوشتم، به‌‌مثابه‌ی “مشت نمونه‌ی خروار” بود.

اگر این وضعیّت ادامه یابد (که بی‌گمان ادامه خواهد یافت) آینده‌ی زبانِ پارسی در افغانستان با آسیب‌های جُبران‌ناپذیری روبه‌رو خواهد شد و زبانی را که فردوسی، سنایی، مولوی، حکیم ناصرِ خسر بلخی، واصفِ باختری و بزرگانِ دیگر برای ما به‌امانت گذاشته‌اند، چگونه پاس‌داری کرده و با چه سازوکاری برای بالنده‌گی و پویایی آن خواهیم کوشید؟

• پاسخ این‌ست:

درست است که زبانِ پارسی به‌نقل از فردوسی کاخِ بلند است و از باد و بارانِ روزگار آسیب نخواهد دید؛ اما اگر به‌پاس‌داری و بازسازی این کاخِ با شُکوه توجه نداشته باشیم، دیری نخواهد گذشت که از اثر باد و باران‌های موسمی آسیب خواهد دید و از یک زبانِ پویا به‌یک زبانِ بایگانی شده در حافظه‌ی آدم‌ها و نسل‌ها بدَل خواهد شد.

از سوی دیگر باید گَردِ تقدس‌گرایی‌های بی‌جا را از پیکرِ زبان پارسی بزداییم و به‌‌آسیب‌ها و جنبه‌های به‌روزسازی آن توجه بیش‌تر کنیم.

در وضعیّتِ کنونی که جغرافیای زبانِ پارسی در افغانستان محاط به‌خشکه است، یگانه راه، نوشتن، آموزشِ گسترده، برگزاری کارگاه‌های آموزشی از راه دور و نزدیک، توجه بیش‌تر نویسنده‌گان، شاعران و گویش‌وران به‌زبانِ پارسی است.

چاپ کتاب‌های بیش‌تر چه به‌گونه‌ی جمعی و چه به‌صورتِ فردی، راه‌کارِ دیگری برای گسترشِ این زبان است.

ضبطِ قصه‌ها، شعرها و نوشته‌ها به‌گونه‌ی شنیداری و پخشِ آن به‌نحوِ گسترده برای کودکان، نوجوانان و جوانان‌ مهم است.

هیچ زبانی را نمی‌توان به‌گونه‌ی قطعی از فرهنگِ گفتاری و نوشتاری مردم حذف کرد؛ اما بی‌توجهی و ناهنجاری‌ها در به‌کارگیری آن، می‌تواند سال‌ها زبان را دچار کژفهمی و آسیبِ فزاینده بسازد.

 دکتر جاوید فرهاد