۱۶ عقرب ۱۳۱۱ —- ۱۶ عقرب ۱۳۱۲
آن عده از دوستان که با تاریخ و سیاست افغانستان کموبیش آشنایی دارند،اسم «غلامنبی خان چرخی» را شنیدهاند. او در زمان «حبیباللهخان»، «اماناللهخان» و «نادرخان»، پُستهای متعددی را در اختیار داشت. چرخی در اصل از منطقه «چرخ» ولایت «لوگر» از قوم «احمدزی» از تبار «غلجی» بود. او در زمان سقوط کابل به دست «حبیبالله کلکانی»، به عنوان سفیر افغانستان در مسکو به سر میبرد. وقتی از موضوع اغتشاش در افغانستان شنید، از آن طرف «آمو» وارد شمال افغانستان شد و ولایت بلخ را در یک نبرد سخت از طرفداران حبیبالله کلکانی گرفت اما زمانی که از خروج امانالله خان از افغانستان اطلاع یافت، افغانستان را ترک کرد و دوباره به شوروی رفت. او پس از سقوط دوره کوتاه حبیبالله کلکانی، از طرف دولت تازه تأسیس نادرخان، به عنوان سفیر افغانستان در ترکیه تعیین شد اما پس از مدتی، به رسم اعتراض به عملکرد نادرخان، استعفا داد
و ساختمان سفارت را ترک کرد. چرخی در ۲۱ میزان سال ۱۳۱۱خورشیدی به درخواست دولت افغانستان دوباره به کابل بازگشت و مورد استقبال نادرخان قرار گرفت. در تاریخ ۲۶ میزان همین سال، رژه بزرگی در «باغ بالا»ی کابل برگزار شد. چرخی از چنان نفوذ و احترامی در دولت و مردم برخوردار بود که در روز «رسمگذشت»، وقتی برای تماشای مانور، به قسمت ویژه وارد شد ، نادرخان به استقبالش رفت و او را در کنار خود نشاند. بیست روز پس از این حادثه، ساعت ۳ عصر روز سهشنبه ۱۶ عقرب ۱۳۱۱خورشیدی، باردیگر نادرخان و غلام نبی خان چرخی رو به روی هم قرار گرفتند. نادرخان او را به توطئه علیه خود متهم نمود و سپس به فحاشی شروع کرد و گفت که تو خاین هستی. چرخی در جواب نادرخان گفت که خاین معلوم است! این فراز از مشاجره لفظی بین چرخی و نادرخان، در کتابهای تاریخ معاصر افغانستان از جمله «افغانستان در مسیر تاریخ» درج است.
نادرخان برافروخته شد و به سربازان حاضر دستور داد که چرخی را با قنداق تفنگ بزنند. چند دقیقه که از ضرب و شتم چرخی گذشت، نادرخان دوباره فریاد زد که او را بُکشید. لحظاتی بعد، جسد بیروح و جوارح خوردشده چرخی در محوطه «قصر دلگشا»، آرام گرفت. شامگاه همین روز یعنی ۱۶ عقرب ۱۳۱۱خورشیدی، سربازان جسد چرخی را داخل محوطه منزل شخصی او در نزدیک زیارت «شاه دوشمشیره» در «گذر اندرابی» دفن کردند. در سلسله مطالبی که سال گذشته درباره اعمال مجازاتها در افغانستان، از این قلم منتشر شد، تصریح گردید که شاهان افغانستان، انواع و اقسام مجازاتها از جمله «قین و فانه»، «تیلداغ»، «چاندواری»، «شقه»، «برچهپک»، «توپپران» و «غره بغراب» را برای قربانیان در نظر میگرفتند. حتی خوشنامترین شاه افغانستان یعنی امانالله خان نیز دستور میداد که قربانیان را با سرنیزه یا همان برچه، قطعهقطعه کنند. «کرنل علیرضا خان»، یکی از این قربانیان بود که به دستور امانالله خان در حوض «سلام خانه» کابل، با سرنیزه، سوراخسوراخ شد.
به هر حال، فردای روز قتل غلامنبی چرخی، یعنی چهارشنبه ۱۷ عقرب ۱۳۱۱خورشیدی، روزنامه دولتی «اصلاح» در شماره مسلسل ۴۲۹ در مطلبی تحت عنوان «اعدام یک خائن»، قتل چرخی را به صورت رسمی اعلام کرد. پس از این تاریخ، نوبت اعدام اعضای ذکور خانواده چرخی که بین آنان نوجوانان نیز قرار داشتند فرارسید و یکی پی دیگری توسط عوامل نادرخان به دیار باقی شتافتند و زنان و دختران این خانواده نیز راهی زندان شدند. مثلاً مریم همسر چرخی، جوانیاش را در زندان سپری کرد و وقتی از زندان بیرون آمد، فرتوت شده بود که کسی او را نشناخت. جزئیات این داستان تراژدی را «صدیق چرخی» در کتاب «از خاطراتم» ثبت کرده است. جرم و خیانت چرخی هرگز توسط دولت وقت، ثابت نشد اما او از طرفداران اماناللهخان بود و همین موضوع باعث وحشت نادرخان شده بود که مبادا چرخی، امانالله خان را دوباره به کشور برگرداند.
دقیقاً یک سال از ماجرای قتل چرخی گذشت. ساعت ۳ عصر روز چهارشنبه ۱۶ عقرب ۱۳۱۲خورشیدی بود که نادرخان با دهها تن از مقامات دولتی وارد محوطه چمن قصر دلگشا شد. در آن روز دانشآموزان و معلمان مکاتب کابل به منظور دریافت انعام و شهادتنامه/ دیپلم نیز حضور داشتند. شاه وقتی نزدیک یکی از شاگردان مکتب «امانی» یا «نجات» شد، ناگهان هدف گلوله همین جوان قرار گرفت و در دَم جان باخت. قاتل نادرخان، «عبدالخالق» نام داشت که بیارتباط با خانواده چرخی نبود. او، سینه نادرخان را دقیقاً یک سال بعد، در همان ساعت، در همان روز و در محلی که چرخی را قطعهقطعه کرده بودند، شکافت. عبدالخالق نیز در تاریخ ۲۷ قوس ۱۳۱۲خورشیدی در عقب محبس «دهمزنگ» کابل سلاخی شد. با عبدالخالق، ۱۹ تن دیگر که هیچگونه نقشی در قتل نادرخان نداشتند نیز اعدام شدند. این بود برگی از تاریخ غمکدهای به اسم افغانستان.
شاید برای بسیاریها این سوال به وجود آمده باشد که چرا افغانستان درست نمیشود؟
خُب این امر، دلایل متعددی دارد که یکی از آنها، خونریزیهای فراوان در این کشور است. از تاریخ ۱۱۶۰ هجری قمری یعنی از ۲۷۹ سال پیش که اساس افغانستان جدید گذاشته شد، همواره در این کشور، خون جاری بوده است. در مطلبی به اسم «پیلان آدمکُش» اشاره شد که احمدشاه دُرانی با کوچکترین بهانه دستور میداد مخالفانش را زیر پای فیلها بیندازند و به قتل برسانند. داستان این آدمکُشیها در کتاب «تاریخ احمدشاهی» که زیر نظر خود احمدشاه توسط «محمود حسینی» منشی دربار نوشته شده، درج است. این آغاز خونریزیها در افغانستان بود که تاکنون ادامه دارد.
لازم به ذکر است که تاریخ قتل چرخی و نادرخان، از گاهنمای «کابل باستان» جلد دوم صفحههای ۱۰۷۴، ۱۰۷۵، ۱۰۷۶ و ۱۰۸۲ استخراج گردید.
مرادی یکشنبه 96/11/22
از برگه Anas Anwary