زبان هویت نخستین یک ملت است  باید آنرا گرامی داشت! : استاد برهان الدین نامق

 گرامی وطن ما در تداوم زمانه ها دارای هویت بسیار درخشان ملی و فرهنگی است هویت های ملی و فرهنگی ما عبارت از زبان، دین، تاریخ، ادبیات، هنرها، رسوم و آیین های کهن که در جریان زمانه های بس دراز بوسیله نیاکان ما ساخته شده و در کورۀ زمان پخته شده است از آمیزه و اختلاط این پدیده ها و مایه های فرهنگی و ملی شناسنامه ملی ما بوجود می آید.

فرهنگ شامل دانش و علوم و عقاید، آرا و باورها، اندیشه ها، فضایل و نکویی، داد و انصاف، عدالت و تهذیب، هنر و ادبیات، طریق زنده گی، رسوم سنن و عنعنات و آداب و در یک سخن مجموعه یی از دانستنیها، نوآوریها و تازه گیهای یک ملت است و فرهنگ یک ملت همانا مجموعه یی از ارزشها، افتخارات تاریخی، مدنی و سرمایه معنوی و سجایای عالی و برین و پسندیدۀ آن ملت است که گذشته ها را با حال پیوند میزند همانند آیینه یی تمام نمایی مفاخر معنوی آن می باشد.

گفتیم زبان یکی از هویت های ملی و فرهنگی ماست، نوایی بزرگ میفرماید:

تیل بــو چمن نینگ ورق لاله سی

سوز دُرَری دین کیلیبان ژالـه سی

در جهان امروزی اقوام و ملل فراوان زنده گی می کنند هرکدام آنان از دیگران در قدم نخست با زبان خویش متمایز می شوند پس زبان شاخص و معرف نخستین و آغازین یک ملت ویا یک خلق می باشد و زبان همین ملت یا خلق زبان ملی ویرا تشکیل میدهد در عین زمان همین لسان ملی زبان مادری وی نیز گفته می شود. زبان مادری از دوران کودکی از گاهی که کودک زبان به سخن می گشاید و برای بار نخست در خانواده اش از جانب والدین به وی تلقین میگردد زبان دوستداشتنی وی شمرده میشود روی این منظور برای هرکس زبان مادریش نسبت به زبانهای دیگر شیرینتر، زیباتر، با مفهوم تر و دلنشین تر و برای افاده مقاصد و باورهای وی زبان مناسبتر به شمار میرود.

در حقیقت هم چنین است هویت ملی هر انسان در قدم نخست با زبان وی آشکار می شود، وجدان ملی و معنویت ملی وی نیز با زبان مادریش هویدا میگردد، کسی که حاوی وجدان ملی، معنویت ملی و هویت ملی باشد زبان مادری خویش را دوست میدارد و گرامی می شمارد و از سخن زدن به آن و آموختاندنش به اطفال خویش عار و ننگ نمی کند.

همانگونه که گفتیم در جهان امروزی اقوام و ملل مختلف وجود دارد زبان های مختلف و رنگارنگ نیز در آن به نظر میرسد از نقطه نظر علم زبان شناسی بخشبندی آنها به لسانهای خوب و بد، زشت و زیبا، بزرگ و کوچک، توانمند و ناتوان و فقیر و غنی عمل نادرست است. گرامی دانشی مردی از داغستان بنام رسول حمزه توف در این راستا چه خوش گفته است:

«در جهان خلق کبیر، لسان کبیر وجود ندارد برای هر کس مردم و خلقش بزرگ و کبیر و گرامی و ارجمند است همانسانیکه برای تمام خلقها و ملت ها حقوق مساوی قایل می شویم باید به زبان آنان نیز حقوق مساوی و برابر قایل گردیم».

از جهت تاریخی بعضی از زبانها از گذشته های دور از باستان زمانه ها حاوی یادگاریهای نوشته و کتبی بوده دارای ادبیات غنی می باشند در سراسر جهان در تداوم سده ها به بلند آوازه گی و شهرت رسیده اند در روشنگری مفاهیم و اصطلاحهای علمی و ادبی بگونه روشن خدمت نموده و از همین ناحیه به ترقیات و شگوفایی و رشد پویایی زیاد نایل آمده شکل گرفته و بگونه همه جانبه در فرایند تکامل قرار گرفته است در حالیکه برخی از لسانهای دیگر آنقدر به بلند آوازه گی نرسیده اند یا دارای رسم الخط، یادگاریهای نوشته و ادبیات کتبی نبوده و بسیار دیر فقط در سده های پسین و سالهای اخیر در فرایند تکامل قرار گرفته و شکل یافته و حاوی رسم الخط، نوشته و کتابت و ادبیات گردیده اند.

زبانهای ترکی از جمله زبان ترکی اوزبیکی از شمار لسانهاییست که در قطار نخست قرار دارد زبان اوزبیکی در خانوادۀ زبانهای آلتای منسوب بگروپ و دسته یی زبانهای ترکی می باشد و ارتباط به شاخه شرقی این زبانها میگیرد، همانگونه که ترکان یکی از بلند آوازه گان و دیرین مردمان و بزرگ خلقهای جهان محسوب می شود زبان آنان هم از شمار زبانهای بسیار قدیمی و دیرین نیز به حساب می آید.

در فرهنگ جهان به ویژه فرهنگ شرق و تاریخ آن نقش و جای عنصر ترک نه فقط بسیار بزرگ و برجسته و ارزشمند و گرامی و قابل و حایز اهمیت سترگ نیز می باشد. زبان آنهم در جریان شکل گیری و نضج پذیری و تکامل این فرهنگ تأثیر به سزا و آشکارای خویشرا نیز گذاشته است از همین جهت زبان ترکی به ویژه اوزبیکی باستان دارای گذشته بسیار دور و دیرین بوده و در آن نوشته از زمانهای بسیار دیر به وجود آمده یادگاریهای نوشته آثار منظوم و منثور بدیعی و هنری رو به پیدایش نهاده و به اوج کمال رسیده است.

یگانه چیزی که پس از پایان سلطه اعراب در منطقه به ویژه در افغانستان، ایران و ماوراءالنهر بگونه یک باور ناهمگون و واهی باقیمانده و در عمق سده های روان روشنفکران، صاحبان دانش و فضل را نگران ساخته موضوع ترک ستیزی و کم بهأ دادن به زبان و ادبیات ترکی است پس از آن که اعراب میروند و حاکمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنان در منطقه به پایان میرسد و جای ایشان را در منطقه طوایف متعدد ترکان میگیرند از جانب پارسیان آنچه که علیه اعراب می گفتند مورد تیر طعنه قرار میگیرند پارسیان اعراب را گذاشته با وجود اینکه ترکان را به زیبایی می ستایند چون خود در رأس قدرت سیاسی قرار نداشتند به اساس عقدۀ حقارت زبان آنان را بگونه نماد حاکمیت سیاسی ایشان به نکوهش و تقبیح میگیرند و این زبان را به سخت بودن، عدم قدرت و کارآیی منسوب میدارند و تا می توانند در زمینه به پروپاگند و تبلیغات سوء می پردازند تا جایی که به بسیاری از فرهنگیان و پادشاهان ترکان با تراشیدن نسب نامه های جعلی و ساخته گی خواسته اند به این ادعای واهی و موهوم خویش مهر صحه بکوبند نسب نامه های جعلی و ساخته گی بعضی از شاهان غزنوی و خوارزمشاهی و سلجوقی دلیل بسیار روشن این ادعا می باشد. در میان پارسیان قدیم موضوع نسب بسیار مهم بود و آنان به شاهان قدیم خویش قدسیت تمام قایل بودند پس از آنکه به اسلام میگرایند ازدواج دختر یزدگرد سوم را با حضرت امام حسین(رض) به فال نیک گرفته از آن استقبال می کنند تا اندازه یی که پیشوایان مذهب تشیع در این ارتباط غلو نموده همه امامان را معصوم میدانند دانشمندان و کسانیکه در باره مذهب تشیع مطالعه دارند و در این زمینه نظرشان صائب است شیعه را تجلی قدسیت سلطنت قدیم ایران در قالب اسلام میدانند در نزد پارسیان پارسی بودن مقدم تر از شیعی بودن است در پیش ایشان اول نسب و بعد شیعه بودن مطرح است.

بگونه مثال خمسه نظامی گنجوی که یکی از ارکان عمده زبان دری است و نظامی می خواسته داستان لیلی و مجنون را به زبان ترکی آذری بسراید( ) مگر شروانشاه با داشتن نسب نامه جعلی به او این اجازه را نمیدهد که آنرا به زبان مادریش (ترکی آذری) ایجاد نماید نظامی گنجوی مجبور می شود آنرا به زبان دری بیآفریند ولی او رنجش و آزرده گی خود را در برابر فرمان شروانشاه در ضمن دو، سه بیت چنین ابراز میدارد، از زبان شیروانشاه می گوید:

تـــرکی صفت وفای مـا نیست

تـــرکانه سخن سزای ما نیست

آنـــــــرا کـــه نسب بلــــند باید

اورا سخـــــــن بلنـــــــد شایــد

در شیـوۀ فــــارسی و تــــازی

این تــــازه عروس را طرازی

نظامی می افزاید من نتوانستم دیگر در برابر فرمان شروانشاه دم مخالفت بیازم پس دم در گلو فرو برده آنرا بزبان دری سرودم.

ببنید گستره این پروپاگند و تبلیغات را علیه زبان ترکی که دامن آنرا تا دربارها می کشانند و وارثان اصلی زبان ترکی را دشمن زبان خود می سازند این را می گویند مافیای زبان در گذشته. در اینجا باید یادآور شد که افکار شعوبی علیه اعراب در آغاز از فارس (ایران) می آغازد و بعداً آهسته آهسته، یواش یواش به خراسان و ماوراءالنهر سرایت می کند حتی بعدها سخنوران زبردست و بزرگ خراسان همان وقت همانند دقیقی بلخی، فردوسی، طوسی، ناصر خسرو قبادیانی بلخی و دیگران از این جریان شعوبی افراطی و معتدل بی بهره نمی مانند.

بحران هویت، تحریف تاریخ ترکان، فرار از هویت ترکی، تحقیر و توهین ترکان، حساسیت برای کلمه ترکی و تورک، پیدا کردن نام دیگر بجای تورکستان و قطغن (صفحات شمال افغانستان، زون شمال و شمال شرق) مستحیل شدن در ملیت ها و فرهنگ های دیگر، فقط برای از بین بردن هویت ترک کوشیده اند. ترک ستیزی و تحقیر ترکان در افغانستان با سقوط حکومات مستقل ترکستان می آغازد و با حکومت نژاد پرست و وابسته و مزدور استعماری نادر و ظاهر به اوج خود میرسد و ناقلان بیشتر به شمال فرستاده میشود و بر کشور کثیرالملله افغانستان پشتونهای ناقل و زبان پشتو تحمیل می شود وزیر محمد گل مومند حاکم مطلق العنان شمال و تیوری سینهای اساسی ایشان محمود طرزی ، نادر، هاشم، شاه محمود، شاه ولی، داؤد خان، نعیم خان و مجید زابلی شوونیست های راست و چپ افغان ملت و خلقی از شمار ایشان میباشد، هیچگونه فعالیتی برای معرفی و شناسایی هویت تاریخی و جغرافیایی ترکان و زبان ترکی در افغانستان داده نمی شود و مکاتب که در مناطق تورک نشین ها ایجاد می شود همه ضمن فرمانی به پشتو ایجاد می شود زمین، آب و علفچر و مناطق مسکونی مردم شمال از آنان بزور غضب شده به پشتونهای ناقل ماورای دیورند لاین که بیشتر اهل پشاور و اطراف آن می باشند داده میشود پروسه پشتونیزه کردن ترکستان و قطغن که با حاکمیت شیرعلی خان آغاز یافته بود در زمان امیر امان الله خان و عصر نادر و ظاهر به اوج اعلی خویش میرسند و هر حکمرانی پشتونی که به ترکستان و قطغن فرستاده می شود با گذشت هر روز قسمتی از زمین های شمال و مناطق تاجیکهای کشور را برای خویش و اقوام خویش بزور قباله می کنند تمام نواحی شهرهای مزارشریف، شبرغان، میمنه، سمنگان، بادغیس، بغلان، قندوز، تالقان و بدخشان همانند نواحی شانزده گانه شهر کابل در تصاحب ایشان میدرآید نادر ملکیت منقول و غیر منقول اشخاص وابسته به دربار امیر حبیب الله کلکانی و امیر امان الله خان را طی فرامین غیر قانونی و نا مشروع مصادر می کند و به اطرافیان متملق و خوش آمد گویی خویش و اقربا و خویشاوندان زبون و مزدورش می بخشد.

در دوران ستمشاهی نادر شاه که دزدانه خودرا به اریکه قدرت رسانیده بود و وارث تنباره و زنباره وی ظاهر شاه و داؤد خان این جریان باشد و مـد تمام ادامـه داشت در نتیجه ایـن حاکمیت غیـر مشروع آل یحی اول طرفداران باورهای الحادی و کمونستان بکمک آنان پیدا شدند پس از آن که بعدها آنان بقدرت رسیدند کشور را به پرتگاه نابودی رهنمون شدند.

دوم ناسیونالیستان افراطی، تنگ نظر، متحجر فکر و بسته نگر به حمایت آنان ظهور نمودند و با فعالیت استخباراتی به نفع آنان آغاز نموده مملکت را به سوی افتراق و انفصال کشانیدند.

سوم در عهد نامیمون آنان سر و کله معامله گران جهاد در صحنه سیاست سبز می شود و ایثار و فداکاری عیاران جهاد را با پول و سیاست معامله می کنند.

عوامل و علت همه این پیامد ها و وقایع ناگوار و بدبختی های بی شمار و جریانهای خرابکار و فرقه های اشرار در میهن ما همین حکومت های نا مشروع استعماری و مستبد و وابسته و آقا بلی و گوش بفرمان و غلام حلقه بگوش استعمار و استبداد خاندان فاسد آل یحی می باشد.

گذشته از آن آل دیره دون (آل یحی) مردم ما را چنان به استعمار و استبداد و فرهنگ ذلت فقر و غربت عادت دادند که پس از سرنگونی و سقوط این سلسله ننگین تا امروز هم مردم ما نتوانسته اند خود را از اثرات شوم و ناگوار و تلخ حکومتهای فاسد و پوشالی آنان نجات دهند و در اثر همین خوگری به فرهنگ ذلت و تابعیت و انفعالی و استبداد و استعمار است که امروز هم عناصر وابسته و وفادار به همین خاندان فاسد تاریخ زده و بسته به استعمار و استبداد و دشمن مردم و وطن ما تحمیل میگردند از رهبران جهادی گرفته تا عناصر دیموکرات و میانه رو و طرفداران روس، انگلیس و امریکا بَرده وار از آنان اطاعت میدارند اینانند که در مملکت ما تا هنوز که هنوز است حکومت می کنند و این وابسته گان بر کشتن خلق خود و ویران کردن و تخریب نمودن میهن خویش دلیر اند اما در برابر آقایان و باداران خویش یعنی استعمار و استبداد خوار و بی مقدار و بی اهمیت و ناتوان اند زیرا آنان را استعمار استحمار کرده است در کشور ما روز تا روز چهره واقعی وابستگان آشکارا و برملا میگردد و وقایع و رخداد های کشور تا رفته آنرا به اثبات میرساند.

بهر حال زبان پدیده ییست تکامل پذیر و تحول پسند و در اطراف تأثیر گذار و هم از آن تأثیر بردار زبان گرامی ترین ثروت یک ملت است که ارزشهای معنوی یک ملت را حراست و پاسداری مینماید. برای پژوهش و مطالعه قانونمندیهای رشد و بالنده گی و تکامل یک زبان پیش از همه پژوهش تمام عیار و همه جانبه منشأ و فرایندهای قومی مؤثری که در شکل گیری مردمی که حامل آن زبان اند لازم است؛ زیرا زبان مردم یک منطقه ویا یک کشور و یک ملت با تاریخ آن در پیوند است همانطوریکه تاریخ تکامل و تشکیل یک خلق پیچیده می باشد تاریخ شکل گیری زبان آن نیز ساده نیست. یک ملت معمولاً از اختلاط و آمیزش عناصر مختلف و گوناگون قومی و قبیله یی در درازای سده ها تشکیل می یابد و یک زبان زمانیکه به شکل زبان واحد یک خلق می درآید مراحلی را از سر میگذارند و در نتیجه تأثیر حوادث اجتماعی- تاریخی و درهم آمیزی و اختلاط عناصر زبانی طوایف و قبایل مختلف در فرآیند و جریان سده ها رنگ میگیرد و در این شکل گیری زبان تمام طوایف و قبایل یکسان و یکرنگ تأثیر گذار نیستند گاهی تنها یکی و گاهی هم زبان دو سه از آنان بگونه مشترک اساس قرار میگیرد. برخی از زبانهای دیگر در این فرایند به تحلیل میروند.

در حال حاضر در جهان 28 لهجه یا زبان ترکی در مناطق مختلف گیتی زبان رسمی مردم بوده و در حدود 20 لهجه یا زبان ترکی دارای کتابت و ادبیات کتبی و نوشتاری می باشند.

اگر سومرها را بعنوان نیاکان ترکان قبول نماییم آنان اولین مخترعان خط و نوشته در تاریخ بشریت بوده اند و این اختراع در جریان چند هزار سال شکل میگیرد درمورد خط ترکی باستان در سنگ نوشته های ینی سی و اورخون در 1400 سال پیش و ایسیق کول در پنجصد سال قبل از میلاد سخن میرود که خط ابداعی خود ترکان بوده است، زبان ترکی از جانب زبان شناسان بعنوان سومین زبان قانونمند و توانمند جهان شناخته شده و حتی یکی از تورکولوژهای بنام زبان ترکی را اعجاز غیر بشری معرفی کرده است زبان ترکی حدود بیست و چهار هزار فعل دارد در حالیکه در زبان دری بیش از پنجهزار فعل نیست همین قسم در زبانهای دیگر.

همچنان زبان ترکی را شاهکار زبانها معرفی کرده اند که برای ساخت آن از فرمولهای بسیار پیچیده یی استفاده شده است خانم نیکیتاهایدن متخصص و زبان شناس آلمانی در مؤسسه اروپایی یوروتوم گفته است: «انسان در آن زمان قادر به تولید این زبان نبوده و موجودات فضایی این زبان را خلق کرده ویا خداوند به پیامبران خود عالیترین کلام ارتباطی را داده است».

اینکه نوایی در محاکمة اللغتین گفته بود: «در اطراف گنجینه های زبان ترکی مارها و خارها حلقه زده اند کسی نمی تواند به آن نزدیک شود» سخنش جان داشت، نوایی این سخن را بر حسب تفنن و بر سبیل تفرج نگفته بود؛ او عملاً میدید که اطرافیانش همه ترکان بودند با زبان دری مأنوس شده اند و آنرا بگونه زبان نوشتاری خویش پذیرفته اند و به آن دست به ایجاد و آفرینش می یازند. نوایی تعصب و تبعیض نداشت و زبان دری را همانند زبان مادری خویش دوست می داشت و در عصرش از حامیان درجه یک این زبان شمرده می شد و نخبه گان این زبان در گرد وی حلقه زده تحت رهنماییهای عالمانه و مدبرانه وی دست به ایجاد و آفرینش آثار ادبی و هنری… می یازیدند و بعد از ارزشیابی و بررسی و نقد مورد تقدیر و تحسین و رهنمایی وی قرار میگرفتند.

شاعران و نویسنده گان ترک با تأثیر پذیری از تبلیغات سوء و ناخوشآیند و خصمانه یی که از سده های دور به اینسو بزعم دشمنان ترکان در ارتباط به ناکارآیی و سخت بودن زبان ترکی براه انداخته شده بود هیچگاه جرئت به نوشتن به زبان خویش نمی کنند. نوایی برای اینکه نویسنده گان و سخنوران ترک زبان را از این دغدغه بزرگ فرهنگی و ترس و هراس ناشی از پروپاگندهای دروغین دشمنان زبان ترکی در منطقه بیرون بیاورد خودرا مکلف میداند که در پیوند به قدرت کارآیی، غنای لکسیک و کلی بودن قواعد گرامری و دیگر محسنات و زیباییهای زبان ترکی دست به ایجاد اثر مستقل و ماندگار مثل محاکمة اللغتین بزند.

نوایی محاکمة اللغتین را می آفریند و برای دوستان و دشمنان ترکان و زبان ترکی قدرت کارایی و گستره و پنهای ناکرانمند این زبان را به روشنگری میگیرد و دوستان و دشمنان را به تعجب و حیرت وا میدارد و برلب دشمن ترین دشمنان زبان ترکی و ترکان مهر سکوت می زند. دیگر نمی توانند به مقابله و مجادله و پیشداوریهای نادرست در این باره بپردازند.

چون نوایی از یکطرف قدرت کارایی و گستره و پنهای ناکرانمند زبان ترکی را بهتر از هر کسی دیگر میدانست و از جانب دیگر به بزرگی، قدسیت و حقانیت ادعایش ایمان و عقیدۀ راسخ و کامل داشت و میدانست که دشمنان بر آنچه که می گویند هیچگونه دلیل برای اثبات اغراض پوچ، میان تهی و بی معنایی خویش ندارند همه ادعای ایشان ناشی از عقدۀ حاکمیت طولانی ترکان در منطقه است. آنانیکه از صدها سال به اینسو نتوانسته اند بقدرت برسند برای اینکه عقده های دل خویش را به نحوی خالی کرده باشند دست به اینگونه پروپاگندها و دروغ پراگنی های مذبوحانه می یازیدند و این عقده ها از نسلی به نسلی دیگر دشمنان ترکان انتقال می یافت.

دشمنان ترکان چون در میدان عمل توانایی مقابله با ایشان را نداشتند می کوشیدند بهر طریق که میسر شود با بمیان کشیدن این سلاح زنگ زده پیش از همه قلمبدستان و چیزفهمان ترکان را تحت تأثیر قرار بدهند و نگذارند زبان ایشان جای زبان آنان را بگیرد. زیرا بزعم نادرست و فکر مالیخولیایی ایشان راه یابی زبان ترکی در دفاتر پادشاهان ترک در منطقه که اکثریت را تشکیل میدادند دیگر گلیم زبان آنان جمع خواهد شد و کسی نام آنرا نخواهد گرفت.

اما این فکر دشمنان زبان ترکی و ترکان بیش از یک مالیخولیا و یک واهیمه بی اساس و ریشه چیزی دیگری نبود بخاطری که زبان دری بگونه دومین زبان دینی و مذهبی پس از ابطال زبان عربی در خراسان و ماوراءالنهر در دفاتر و وثایق راه یافته و زبان ادبی تألیف و ترجمه این سرزمین ها شده بود ترکان آنرا بگونه دومین زبان مذهبی و دینی خویش پذیرفته بودند و هیچگونه طرحی برای حذف و برداشت آن از دفاتر و دربار نداشتند.

ترکان این زبان را بگونه زبان دینی و زبان دومی خویش قبول کرده بودند و با آن مأنوس شده بودند و آنرا زبان دومی خویش می پنداشتند، بیگانه گی به آن نشان نمی دادند و حتی آن زمانهای که روی عدم کارایی الفبأی عربی و دری فکر کرده اند الفبأ های کارایی را اختراع کرده خواسته اند آنرا عملی نمایند مگر موضوع دین و مذهب پیش نظرشان قرار گرفته از این اقدام فرهنگی که در نتیجه زحمات فراوان فراچنگ نموده اند منصرف شده اند؛ الفبأی بابری یکی از همین الفبأ های است که با تحمل دشواریهای فکری فراوان اختراع می گردد ولی بابر از عملی کردن آن بخاطر دین و مذهب وا می گذرد؛ البته این واهیمه دشمنان زبان ترکی و ترکان در گذشته ها بود که هیچگونه حقیقتی نداشت و شاهان ترک در زمان اقتدار و سلطنت خویش اگر می خواستند می توانستند بجای زبان دری زبان ترکی را جانشین کنند و هیچ قدرتی و نیروی نمی توانست در برابر ایشان ایستاده گی نماید مگر آنان در گذشته به این کار دست نیازیدند و از زبان دری چون مردمک دیده خویش پاسداری و حراست نمودند.

لیکن امروز در افغانستان بر سرنوشت زبان های ترکی یک واهیمه و مالیخولیای بسیار عظیم و خطرناک دگر حاکم شده است که بکلی واقعیت عینی دارد و هیچنوع دروغ و مبالغه یی در آن درکار نیست و آن اینست که یک تعداد اشخاص و افراد بزعم خویش خود را زبان شناس، فیلالوگ و متخصص زبان اوزبیکی و ترکمنی قلمداد کرده اینجا و آنجا سنگ حمایت از زبان اوزبیکی و ترکمنی را بر سینه می کوبند با ادعاهای پوچ و میان تهی و بی اساس مثل کسی زبان ترکی اوزبیکی و ترکمنی را بهتر از ما نمی فهمد و جز ما و اعضای فامیل ما در این زبانها کتاب تألیف کرده نمی تواند ویا برنامه های رادیو و تلویزیون و اخبار و روزنامه را به پیش برده نمی تواند، به هر جای باید ما باشیم همه چیز مربوط به زبان اوزبیکی و ترکمنی از طریق ما صورت بگیرد می خواهند با پر رویی تمام خویش را با هزاران خم و چم در ادارۀ مورد نظرشان آویزان نمایند.

باید دیده شود که این آقایان که خود را به اصطلاح زبان شناس، فیلالوگ و متخصص زبان و ادبیات ترکی اوزبیکی و ترکمنی میدانند تا حال برای انکشاف و رشد و بالنده گی و توسعه و گسترش این زبانها در افغانستان چه کاریرا براه انداخته اند، با چاپ کردن یک مجموعه شعر بی محتوا و مبتذل و برگردان مطلبی از الفبأی سیریلیک به الفبأی عربی و پیوند کردن چند جمله مبهم و مهمل در چند صفحه بنام مقاله و تصحیح و مقایسه نادرست دوا وین شعر و تبدیل و مسخ و تحریف ایضاحلی لغت اوزبیکی و دیگر لغت نامه ها به فرهنگ اوزبیکی نمی شود خود را کلیت زبان ترکی اوزبیکی و ترکمنی قلمداد کرد این آقایان اگر واقعاً نویسنده و شاعر و دست اندرکار این زبانها اند چه ارمغانی برای مردم و زبان شان داده اند.

با رونقیابی بازار سرقت و اقتباس در مطبوعات کشور و طبع یک یا دو اثر سرقت و اقتباس به این زبانها نمی شود برخویش نام زبان شناس، فیلالوگ و نویسنده و شاعر گذاشت. از برکت انترنیت و توسعه رسانه های همگانی گرچه امروز هرکس قدم برداشته می خواهد چیزی بدزدد مگر در آنهم تا نبض زمان و فهم و درایت و دانش آگاهی لازم را با خود نداشته باشد هیچ کاریرا از پیش برده نمی تواند همه بر کوتاهی عقل و درازی ریش ایشان خنده خواهند کرد امروز یا فردا طبل رسوایی شان از بام خواهد افتاد و در آن وقت چه خواهند کرد.

سوال من از این آقایان بظاهر نویسنده و در باطن مافیای امروزی زبان و ادبیات ترکی اوزبیکی و ترکمنی در افغانستان اینست که با کشال کردن نقطه های یای مجهول و گذاشتن کلاه بر روی حروف واو مجهول مسئله درست نویسی و درست تلفظ کردن را برای شاگردان مکاتب و نوآموزان زبان و ادبیات ترکی اوزبیکی و ترکمنی نمی توان حل کرد این موضوع اگر به این آسانی حل می شد بزرگان مثل پدر گرامر ترکی محمود کاشغری، نوایی و بابر و دیگران آنرا به ایضاح و روشنگری می گرفتند آنان میدانستند که اینها به درد کودکان نمی خورد و جز ایجاد درد سر به اطفال چیز دیگری را ببار نمی آورد و بگفتۀ مردم اینها برای فاطمه تنبان نمی شود، از این جهت به قاعده گذشته به کسره، ضمه، فتحه، تنوین و تشدید (زبر، زیر و پیش) و غیره اکتفأ کردند و باعث درد سر کودکان و نسل های آینده نگردیدند.

تفریق و تلفظ یای معروف و مجهول و واو معروف و مجهول راکه این آقایان بزعم خویش چالش بزرگ برای املا زبان اوزبیکی قلمداد کرده با استفاده از علایم و نشانه گویا اختراعی خویش بر سر زیبایی یکی کلاه نمدین و به زیر دیگری با گذاشتن نقطه ها به شکل سر به سر دم ساخته اند که این نه به درد اطفال و کودکان ما میخورد و نه هم برای آنانیکه با املای زبان اوزبیکی آشنایی دارند جالب تمام می شود و نه هم زیباست و جز درد سر اضافی به کودکان و دیگران بار نمی آورد. این مشکل خود زبان شناسی و ایشان است و مردم که خود زبان را به وجود آورده اند در این قسمت هیچ مشکلی ندارند.

این آقایان در شرایط و اوضاع که زبانهای ترکی به لهجه های مختلف تقسیم شده هر کدام از خویش دارای ادبیات و زبان جداگانه میگردند تا جایی بر این ادعای پوچ و بی معنی خویش پا فشاری دارند که گاهی از عقب تربیونهای که بر ایشان میسر می گردد با پر رویی تمام اعلان میدارند و می گویند کتابهای را که در گذشته نوشته شده و در آنها (و) و (ي) به شکل (و^ ) و (ې) اختراعی آنان نوشته نشده باشد آنها را نخوانند زیرا آنها همه غلط است، تنها و تنها به اصطلاح گویا الفبأی اختراعی آنان یعنی (و^ ) و (ې) بکار گرفته شده باشد درست است، این آقایان ادعا دارند که الفبأی گویا اختراعی آنان که کاملترین الفبأء است از جانب اکادمی علوم افغانستان مهر صحت خورده است درست است دیگر هیچنوع الفبأی پیش ایشان اعتبار ندارد به ادعای آنان گویی اکادمی علوم افغانستان الفبأی گذشته را مردود، متروک و ملغا قرار داده است دیگر به آن کاری نداشته باشید غافل از آن که حروف همان حروف قدیمی اسلامی عربی است نه چیزی دیگر و همین اکادمی علوم افغانستان است که نفوس ترکان را در افغانستان شش فیصد نشان داده است.

شاید بعضی ها این موضوع را جنگ کهنه و نو عنوان کنند اما این مسئله به هیچوجه اینطور نیست، کهنه یی که باعث سهولت برای کودکان و اطفال باشد بمراتب بهتر از نویی است که باعث زحمت و تکلیف ایشان گردد از جانب دیگر گذاشتن سر به سر نقطه های ي مجهول بطور مثال در حرف شېر هیچ نوع سهولت و زیبایی برای اطفال بار نمی آورد بگذارید اطفال و کودکان ما خود چگونه گی درست و نادرست بودن کلمات را دریابند و بخوانند این امر از روش های آموزش فعال است و درس ها هم شاگرد محوری باید باشد نه معلم محوری.

این آقایان مالیخولیایی، از خود راضی با کشیدن نقاب کاذبانه بر روی خویش حتی طرفدار تطبیق الفبای لاتین در زبان اوزبیکی نیز میباشند و در همین سودا شب و روز لحظه شماری دارند، ببینید استعمار زده گی بیشتر از این نمی باشد استعمار زده گان تا چه حد از جامعه فرهنگی خویش بی خبر اند.

بهر حال امروز در اطراف گنجینه های زبان ترکی اوزبیکی و ترکمنی در افغانستان به تعبیر نوایی به گونه دیگر واقعاً چون مارها و خارهای زهر آگین و خطرناک حلقه زده اند اگر دشمنان زبان ترکی در عصر نوایی مردم را از نوشتن به زبان ترکی می ترسانند از عدم قدرت و ناکار آیی وسخت بودن زبان ترکی به سخنوران، شاعران و نویسنده گان سخن می زدند تا از نوشتن زبان ترکی اباء ورزند و به دری گویی روی بیاورند لیکن دشمنان امروزی زبانهای اوزبیکی و ترکمنی در افغانستان باوجودی که از زبان چیزی نمی فهمند از محکومیت ترکان افغانستان، حاکمیت فرهنگ انفعالی و تابعتی در بین ترکان افغانستان که در نتیجه دوصد و هشتاد سال محکومیت آنان به میان آمده است زیرکانه و هوشیارانه می خواهند به نوع دیگر آب را به آسیاب باداران شان بریزند از ایجاد هیچنوع و هیچگونه چالش و موانع بفرمان باداران شان در راه گسترش و تعمیم زبان ترکی اوزبیکی در افغانستان دریغ نمی کنند. این عمال استعمار در افغانستان با سرنوشت مردم افغانستان بازی کرده و پدیده شوم و استعمار زده گی را تا رفته گسترش و توسعه بخشیده اند، استعمار زده گی پدیده بسیار شوم و نحس است استعمار زده اصلاً نمی فهمد که چه کار می کند آیا این کاری که می کند به نفع مردم و کشورش است یا اینکه به ضرر ایشان تمام می شود. زبان شناسان و فیلالوگ های استعمار زده ما امروز درست همین عمل را انجام میدهند بدون اینکه بدانند و نفع و نقص کارشان را سنجیده باشند.

آنان چون مسخ شده اند همه چیز از دست ایشان رفته است از این رو بی بند و بار و بی پروا در برابر همه بر می خیزند و به بهانه رشد زبان آنرا به سوی قهقرا رهنمون می شوند.

گر تو قرآن بدین نمک خوانی

ببـــــــری رونــــــق مسلمانی

باداران این گروه که با تردستی و ترفند و با فریب و مکر در روسیه بر اریکه قدرت تکیه زدند و با زور و ظلم آسیای میانه را اشغال نمودند و آنرا ضمیمه امپراتوری سرخ نمودند ادعا داشتند که در آسیای میانه مردمان میزیستند که همه بدوی بودند حتی در میان ایشان الفبأ و رسم الخط وجود نداشت ما برای ایشان الفبأ وضع کردیم و آنانرا صاحب سواد و دانش و متمدن گردانیدیم آنان باید به برتری تمدن ما پی ببرند و با آن اذعان نمایند بی ما آنان در واقع هیچ نبودند امروز آنانیکه باریزه خواری خوان آنان در روسیه تربیه دیده اند فکر می کنند الفبأی که هزاران سال به اینسو در بین مردم ما وجود داشت و مردمان ما با آنها داشته های مادی و معنوی خویش را ابراز و تمثیل می کنند بکلی ناقص و نابکار اند ما هستیم که با کلاه گذاشتن بر سر (واو) و نهادن دو نقطه به طور زیر به زیر، به زیر (ی) گویا الفبأی نوی را به ایشان اختراع کرده ایم، در جریان سالهای متمادی هیچکس به ایـن اختـراع پـی نبـرده است. این بیچاره گان روزگار نا آگاه و بی خبر از تاریخ و فرهنگ و تمدن خود فکر می کنند با تجدد جنایات فرهنگی روسان در آسیای میانه همگان مانند خودشان نا آگاه و بی خبر و بی اطلاع از دنیا اند و هر گفته بی اساس نادرست ایشان را بی چون و چرا می پذیرند، روسها هم همینسان فکر میکردند ملت های آسیای میانه را مانند خود ملت های فقیر و نا آگاه از گذشته های خویش میدانستند و سرو کله روسها در تاریخ زمانی پیدا می شود که با ترکان مقابل میگردند تا آنوقت آنان در بدویت و بربریت می زیستند تاریخ روسها از سدۀ شانزده هم به پیش نمی رود آنوقت که مردمان آسیای میانه ابو نصر فارابی الخوارزمی و البیرونی و ابن سینا، محمود کاشغری، یوسف صاحب خاص، ابو سعید ابوالخیر، فردوسی، سنایی و عطار، مولانا جلال الدین محمد بلخی و امثالهم داشتند روسها در بحر جهالت و بدویت غوطه ور بودند و روزگار شان در قطب شمال به ماهیگری سپری می شد و این نام روس هم از جانب سویدنی ها به ایشان داده شده است و حتی از خود نامی واحد نداشتند چه رسد به این که آنان صاحب رسم الخط و الفبأی باشند، بهر حال زور زور است، در مسند قدرت از هرچه می توان سخن گفت و آنرا به زیر دستان تبلیغ و تلقین نمود بخصوص به مردمیکه برای سالهای دراز زیر چکمه استعمار خورد و خمیر شده و هیچگونه آزادی از خود نداشته باشند و از هر جهت مسخ شده باشند درک این موضوع بسیار مشکل است می گویند استعمار که برای سالها در میان قومی دوام پیدا کند از مردم آن استحمار می سازد و خلق آنرا از هر حیث مسخ می نماید، استعمار و استبداد مردم را زبون، خوار، بی مقدار و کم اهمیت و ناتوان، بی جرئت، آقا بلی، وابسته، گوش بفرمان و غلام حلقه بگوش می سازد.

ما این ادعای روسان و مستشرقان ایشان را از شمار تلقین و تبلیغات زورمندانه ایشان می دانیم و به غیر واقعی بودن آن مهر صحه می کوبیم و آنرا به زباله دان تاریخ حواله می کنیم.

افغانستان کشوریست که در آن مردمان گوناگون امروز در پهلوی هم زنده گی دارند در ممالک مانند افغانستان که همواره در طول تاریخ خویش در چهار راه مهاجرتها بزرگ اقوام قرار داشته است چهره جز سیمای کنونی را نمی توان انتظار داشت. اقوام امروزی افغانستان مانند پشتون، تاجیک، ترک، هزاره و غیره در حال حاضر علاوه برداشتن ویژه گیهای خاص خویش با همدیگر دارای خصوصیات مشترک هستند، زنده گی با همی این اقوام در طول تاریخ به آنان این ممیزات مشترک را بخشیده است، مردم ما سدۀ های متمادی در کنار هم زیست کرده اند، دردها، رنجها، آرزوها، خواسته ها و آرمانهای مشترک داشته اند نظامها و اقتصاد واحد ساخته با کمک و یاری همدیگر با دشمنان خارجی و ستمگران داخلی جنگیده اند بگونه همه جانبه از میهن محبوب شان افغانستان دفاع کرده اند.

در شرایط کنونی که مردم ما در پرتو قانون اساسی جدید کشور که بعد از تصویب نماینده گان مردم به بهانه نادرستی املأ و انشاء با دستکاری و تحریف توشیح یافته است، زنده گی میکنند، عدم توجه، تجاهل و انکار، نفی و سکوت و اغماض و در حق مسلم و قانونی هریکی از این اقوام و مردمان کشور و ممیزات مشترک و ویژه آنان جز فاجعه و مصیبت دیگر برای مردم افغانستان در قبال ندارد و نخواهد داشت زیرا در حال حاضر جهان به سوی پذیرش اصل تنوع و تکثر ملی و مذهبی و فرهنگی پیش میرود.

پیشبرد امر یکپارچه گی و وحدت اقوام با توسل به اهرم زور و سرکوب دیگر کارایی خویش را از دست داده است، بسیاری از محققان در حال حاضر بجای نشان دادن هویت اقوام افغانستان به تدریج دچار گرایشهای ناسیونالیستی شده و با پذیرش این نگرش هویت ملی را تنها در داشتن زبان دری و پشتو تکلم آن و گاه مذهب سنی با ترکیب از مذهب و زبان تلقی نموده و بسیاری از آنان حتی مخالفان اندیشه خود را به عنوان خائینین هویت ملی معرفی نموده و مینماید. بسیاری از این افراد که ناآگاهانه و دگم اندیشانه از مفاهیم فرهنگ شناسی و قوم شناسی اطلاع دقیق و عمیق ندارند، با تحلیل و تباین و تحریف تاریخ به میل خود دست می یازند و با صحه گذاری بر ملی گرایی قوم خاص خواسته ویا ناخواسته با سایر فرهنگهای مردم کشور در تعارض قرار گرفته به اتنوسید و فرهنگ کشی روی میآورند.

تلاش در جهات دستیابی به هویت ملی خواسته تمام اقوام در تمام کشورهای است که دارای تنوع و تکثر ملی و مذهبی هستند که بایستی راه حل مناسبی بر آن یافت تا ضمن حفظ هویت های ملی به تقویت وحدت ملی بیانجامد که یکی از پیش زمینه های ایجاد قواعد و آماده سازی شرایط برای دموکراسی در هر کشور می باشد، کشورهای دموکراتیک و توسعه یافته غربی بعد از مدت زمانیکه گرفتار کشمکشها و جنگهای داخلی قومی بودند سر انجام به یک همگونی ویا وحدت ملی در سایۀ رسمیت یافتن هویت قومی دست یافته اند.

باید به این نکته توجه داشت، تجربه ثابت کرده است که زبان و تبار خاص نمی تواند پاسدار هویت و یکپارچه گی مردمان گوناگون کشورمان باشد بلکه؛ ارجگذاری به زبان و فرهنگ اقوام دیگر است که ای وحدت را به وجود می آورد.

در جامعه ساختاری ما چه از لحاظ سیاسی و جه از جهت اقتصادی و اجتماعی امروز پراگنده گی های وجود دارد و این امر در همه زمینه ها در بالاترین حد قرار گرفته است. به طوریکه ولایات و شهرهای ما از نظر امکانات و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مختلف مثل فقر و بیکاری، مرض و سوء استفاده های رنگارنگ در هر بخش گریبان گیر همه از آنها از جمله مناطق شمال کشور هم شده است در حال حاضر گرایش به حکومت فیدرالی در میان اهالی مناطق شمال افغانستان به وضاحت به مشاهده میرسد و این خواستۀ جدی اکثریت مردم آن است.

توزیع قدرت سیاسی و اقتصادی در سطح کشور می تواند در رشد نقاط مختلف آن مؤثر بوده باشد تجربه کشورهای فیدرالی جهان نشان داده است که شناخت افراد محلی از امکانات منطقه و آشنایی آنان با سنن و آداب و فرهنگ مردم خویش در هماهنگ سازی رشد اقتصادی و اجتماعی در مطابقت با شرایط و نیازهای منطقه نقش تعین کننده دارد، باید در اخیر این نکته را تأکید کرد که عدم پیدایی مناطق شمال کشور بگونه مناطق ترک و تاجیک نشین از لحاظ اختصاص بودجه، اختلافات سلیقه و برخوردهای فکری، کشور ما را در آینده البته با مشکلات ناگوار روبرو خواهد ساخت.

فارابی میگفت: تفکر منطقی اساس معرفت است برای درک درست گذشته و آینده زمینه می آفریند، نوایی در سدۀ نهم هجری یعنی سدۀ پانزده هم میلادی با درک درست این مسئله برای ترکان دولت معنوی بزرگ ایجاد کرد این کار نوایی در فرایند دست آوردهای فرهنگ معنوی، اجتماعی و سیاسی ترکان از غیرت و همت و جرئت و جسارت آنان از فرهنگ و افکار اجتماعی و سیاسی مردمان دور و نزدیک به نوایی در آن وقت از تجربه های تاریخی ادبی غنی و پربار زبان ترکی بما حکایت میکند.

به باور ما به زبان ترکی که پیشتر از همه بیان هستی معنوی و وجود معنوی ترکان افغانستان است باید بگونه بنیادی ترین، بارزترین و نافذترین عامل ماندگاری و دوام بقای آنان نگریسته شود بدون گرامیداشت زبان و بزرگداشت فرهنگ معنوی ایشان و بدون داشتن تفکر منطقی و وسعت نظر و درک و شناسایی همه جانبه قضایا و تحلیل منطقی حوادث و جریان های زنده گی امروزی کشور ما هیچ گاه یک موجود کامل و یک ملت کامل و متحد و صاحب زبان های رسمی کامل شده نمیتواند رسمی شدن زبان ترکی در کشور ما بیشتر از همه به عملکرد نظام دولتی و سیستم حاکم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کنونی ما بسته گی دارد با رسمی شدن زبان ترکی در حرف و ایجاد یکی دو نهاد زبانی در ارگانهای آموزشی کشور و استخدام سه چهار کس از ترکان به صفت وزیر مشاور و نماینده آنان در کابینه بگونه سیاهی لشکر برای بهبودی حیات ترکان و زبان ترکی در افغانستان تا حال هیچ سودی در پی نداشته است و از این به بعد هم نخواهد داشت.

به باور ما زبان ترکی در افغانستان باید درهمه عرصه های زنده گی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنده گی جامعه ما بگونه آیینه تمام نمای زنده گی مادی و معنوی مردم ما در منصه عمل پیاده شود و به خصوص در شرایط و اوضاع کنونی که کشور ما سخت درگیر گرایشهای ناسیونالیستی است در نظر و عمل بیشتر از همه زمینه ملی به خود بگیرد و به سود وحدت همه اقوام برادر کشور تمام گردد و نقض حقوق هر یکی از این اقوام برادر کشور در فرجام به نفع هیچ قوم و قبیله نخواهد بود.

#مآخد:

1- آلبرممی. چهرۀ استعمار گر، چهرۀ استعمار زده، ترجمه هما ناطق. انتشارات خوارزمی تهران 2536.

2- اوزبیک تیلی و ادبیاتی. فرهنگستان علوم اوزبیکستان انیستیتوت زبان و ادبیات پوشکین شماره (5) 1986 میلادی.

3- بارتولد. واسیلی ولادیمیر ویچ، ترکستان نامه، ترجمه کریم کشاورز، جلد دوم نشر، آگه 1387 تهران.

4- محمد رحمانی فر. نگاه نوین به تاریخ ترکان دیرین ایران، با مقدمۀ دکتر محمد زاده، جلد اول 1388.

5- نامق. برهان الدین، تاریخ ترکان افغانستان، نسخه قلمی

6- نظامی. حکیم گنجوی، خمسه، تصحیح حسن وحید دستگردی چاپ زوار.

7- نوایی. امیر نظام الدین علیشیر، محاکمة اللغتین، با مقدمه، تصحیح و تحشیه حسین محمد زاده صدیق، نشر اختر چاپ اول 1387.

هیئت. دکتر جواد، تاریخ زبان و لهجه های ترکی، تهران 1365 نشر نو.