یکی از روز ها گفت و شنید جناب سید عبدالقادر رحیمی با محترم نظیر رهگذر توجه مرا معطوف داشت، یادم آمد که آقای رحیمی یکی از آثار طنز خودرا تحت عنوان وزارت چلم ونسوار را بمن اهدا ءنموده بودند روی این ملحوظ لازم می دانم تا به معرفی این اثر ارزنده بپردازم. این کتاب در ( ۱۴۳) صفحه و (۳۸) عنوان با طراحی و نقاشی استاد توفیق رحمانی به زیور چاپ آراسته شده است.
باید یاد آور شد که شادروان جلال نورانی نویسنده وطنز پرداز معروف افغانستان تقریظی را درین کتاب با عنوان (( دوکلمه حرف حساب با قادر رحیمی طنز پردازی از خاک پاک هرات)) که در بردارندهء ده صفحه است آغاز نموده است. آن زنده یاد تا حد امکان در همه عنوان ها تبصره های نیک نموده ودر جایی طنز های اورا باطنز های Jonathan Swift جاناتن سویفت نویسنده و طنز پرداز آیرلندی مقایسه نموده است. همچنان. او در مورد شایق جمال ، محی الدین انیس می نگارد واز دهه چهل که ترجمان بنیان گذاری شده بود، از استاد علی اصغر بشیر هروی باد نموده و طنز های اورا شبیه طنز های دهخدا می داند.
در آخر کتاب زیست نامه ء طنز گونهء مولف برایم جالب بود ، جای آن دارد که بعضی از مطالب آنرا به عنوان نمونهء کلام شان یاد آوری نمایم. اوپس از فراغت از دانشکده انجنیری به فراگیری هنر میناتور نزد استاد محمد سعید مشعل پرداخت ودر سال ۱۳۵۷ به خدمت مکلفیت عسکری طور جبری سوق داده شده که ازین مکلفیت های نظامی هرکدام ما خاطرات تلخی داریم. اودر جایی نگاشته است که:
((ازدرس ومشق فاکولته که فارغ شدم تازه انقلاب ثور به خطر افتاده بود، امپریالیزم جهانخوار انقلاب مردمی حزب دموکراتیک را انگولک می کرد حکومت وقت چون زورش به امپریالیزم نمی رسیداز هشت ساله تا هشتاد ساله را به خدمت زیر بیرق فراخواند تاانقلاب مردمی را از خطر نجات دهند. اعضای حزب هم که خود انقلاب کرده بودندمصروف کار های دیگری بودند فرصت نداشتند که از انقلاب خود دفاع نمایند ازینرو شب و روز نقشه کشیدند و هزاران سرباز روسی را به کشور دعوت کردندتا در نجات انقلاب باایشان همکاری کند. من که آدم ترسویی هستم وزهرهء جنگ و خونریزی را ندارم به میدان هوایی شندند عسکر شدم)).
او پس از عسکری مدتی در لیسه کمال الدین بهزاد و دانشکده ء هنررهای زیبا به عنوان استاد ایفای وظیفه نمود و زمانی هم ریاست آن دانشکده را عهده دار شد و بعد به عنوان ریس کمیسیون حقوق بشر جایی که در اول دوست و همکلاسی ام زنده یاد قاضی غلام نبی حکاک ایفای وظیفه می نمود. به کار پیوست تا به بشر خدمت نماید ، درین مورد هم می نگارد که : ((آنچه دربن ملک جاریست این است اینکه جایی که بشر است برایش حقوقی وجود ندارد وآنجا را که به حقوق اختصاص داده اند حقوقی وجود ندارد وآنجارا که به حقوق اختصاص داده اند بشر اجازهءورود ندارد)).
با ذکر مراتب فوق شادروان جلال نورانی را زمانی که مشاور وزارت اطلاعات فرهنگ بود در یک کنفرانس هنری در کابل ملاقات نمودم. او بمن گفت که کتاب موسیقی و تاتر ترا در آسترالیا مطالعه نمودم طوریکه روی کتاب پیرامون تیاتر در افغانستان کار می کردم از محتویات آن استفاده نمودم و کار مرا برای دریافت معلومات های زیاد آسان ساخت . او کتاب های طنز خودرا برایم هدیه نمود.
من از خوانش زیست نامه های طنز گونه لذت میبرم به بااد دارم که بیست و شش سال قبل روی کتاب موسیقی وتاتر هرات کار می کردم، دوست گرامی ام زنده یاد غلام حیدر اسیر هروی همواره معلومات های جدیدی را پیرامون هنرمندان برایم. می آورد از فحوای صحبت هایش دانستم که او هم تمثیل گر شوقی خوبی بوده است از اوخواستمتا رندگینامه ء خودرا همغرض نشر درین کتاب بیاورد . روزی او زیست نامه ءطنز گونه اش را در سه صفحه تحت عنوان ( ابنای بشر) به دسترس من قرار داد واز من خواهش نمود تا همه را بدون کم و کاست در کتاب مذکور به نشر برسانم که به اجرای این امر پرداخته ام ، وی درقسمتی از آن چنین نگاشته است که:
(( به نام من چه کارداری صبر داشته باش شیشتک (نشسته) که به دنیا نیامدی او هم به چشم اول بگذار با کلمات با کلمات بازی کنم شاید خود ستایی ام ارضاء شود چرا این هم بک نوع دیوانگی است ، و گفته اند که دیوانه که دیوانه را بیند خوشش آید اما من چون منحصر به فردم ، نباید به ابنای بشر کار داشته باشم ، آنقدر می دانم که از رحم مادر هنرمند به دنیا آمده ام . طوربکه شنیده ام در اولین آواز خوانی تراژیدی عاطفی مادرم مرا با بوسه های تشویق نموده بود که خدایش رحمت کناد که اگر چنددقیقه دیرتر به دنیا می آمدم جزغاله می شدم)) او همچنان آثارخودرا با یک سیت از جریدهء طنز پالون را برایم داده بود.
منبع:
موسیقی وتاتر هرات مرکز بین المللی گفتگوی تمدن های ایران ، نصرالدین ساجوقی.
نگارستان هری ، شناختامه ء هنروران هرات ، نصرالدین سلجوقی