گرامی داشت از شاعر افغان”ضیا قاریزاده”

خورشیدیکه همیشه فروزان است
بلی خورشیدیکه در سرزمین افغانستان، با کلام شیرین ادبیاب دری فارسی طلوع کرد وتابید، غروب را نمیشناسد. آن بزرگمرد تاریخ ادبیات وفرهنگ کشوراستاد احمد ضیا قاریزاده بود. دوستان، ادیبان ودانشمندان در آستانه گرد هم آیی سومین سال روز پیوستن اوبا زندگی نوینش، هستند و با سروده هایش خاطرش را گرامی میدارند.
بنده ماریا دارو درطول مدت خدمتگذاری ام درمطبوعات کشورهیچگاه سعادت هم صحبت شدن با استاد را نصیب نشدم اما افتخار دیدار وصحبت های مداوم همکار گرانمایه فقید خیلل قاریزاده برادرکوچک ودست پروده استاد بزرگ را داشتم. چه اورا دیده بود ویا ندیده بوم عاشقانه اشعارش را مزمه میکردم وعاشق شیندن آهنگهایش بودم. زیرا سخن اودرکلام شعر تشنه گان فرهنگ را سیراب میکرد وسروده هایش گوشهارا نوازش میداد، این سخنور مردمی و توده ای درشعر( مشک تازه میبارد ابر بهمن کابل ویا کلبی بچه مقصود ساکن رکاخانه – زن کرده وبند مانده درپیسه طویانه ) زبانزد عام وخاص بود. اودرآشفته بازار سیاسی، متعصبین” پدرش را که حافظ قران کتاب آسمانی وکلام خداوندی بود” دربیرحمانه ترین تیربارن درخشم حبیب الله کلکانی ویارانش ازدست داد ودر دامن شیرزن افغان” مادرش” تربیت شد تا روزی درس ادب بدهد. بعداٌ حاکمیت جبار ومتعصیبن هنروفرهنگ اوراازسومین سال تعلمی مکتب، محروم دانش و آموزرش ساختند. آن کودگ بزرگمنش که دریای گهردرسینه داشت خموشانه راه خانه خویش را درپیش گرفت اما زمانی فرا رسید که چون خورشید طلوع کرد وهمه گهرپنهانیکه درسیه داشت، با زبان فسیح بیان کرد وچون خورشید درخشید. روزی درهمان مکتب نجات “امانی”که خود از دانستن محروم شده بود، بحیث استاد زبان وادب دری، برای دانستن دگران تقررحاصل کرد وشاگردانی بیشمارازدانش آن بزرگ مرد فیض بردند. استاد احمدضیا قاریزاده چون فولادآبدیده ازکوره ستم روزگار، یک فرهنگی ادیب بدرآمد وچون پامیر شامخ درمقابل همه بیرحمی های دوران استوار باقی ماند. درخشش این خورشید محافل هنری و مجالس ادبیان را گرم ساخت. فصاحت زبان وجوهرکلامش که بیشتراز درد روزگار مردمش وبیعدالت هاای اجتماعی را بیان میکرد، او را مقیم قلوب مردم ساخت. با آنکه حاکمین دوران توان شیندن فصاحت کلام اورانداشتند، اما این هنرآفرین بی همتا را مسوولیتهای فرهنگی در پوهنی ننداری، افغان ننداری” کابل ننداری، بحیث اتشه مطبوعاتی درکشور ترکیه، وزمانی به صفت مشاورفرهنگی وزارت اطلاعات کلتورکشور گماشتند. اما او برای بروکراسی های دولتی وقیودات دفتری ساخته نشده بود، وزیرمطبوعات اورا از وظیفه برکنار وبه قاعد سوق داد، مرحوم قاریزاده درجواب چنین نوشت” مطمین باشید چندی بعد مطابق قانون وحسب ضرورت دوباره مقررخواهم شد” وچنان هم شد، درزمان صدارت شهید میوندوال دوباره مقررگردید. روح فراخ قاریزاده محدودیتها را نمی پزیرفت، چونکه شاعر وهنرمند مقید حدود نمیباشند، مرزها را همیشه میشگافند. بلی همانطوریکه شیرنی کلامش از مرزها بیرون رفت وکام مردم فرهیخته کشورهای همزبان ” ایران وتاجکستان” را نشاد بخشید، خودش نیزبنام مستعارکبوتربه پرواز درآمد و 24 آهنگ در آرشیف رادیو افغانستان ظبط نمود ونشاد آفرین دلها و نوازشگر گوشها شد. شاعری فرموده است” که دل ودلبر باهم آمیخته بنیم = نگویم دل کدام و دلبرکجا است” اشعار قاریزاده مثل شهد وشکراز نظر لطافت وچون تیغ برهان ازنظر قاطعیت وازسوزش خاص حکایت میکرد، که فرد بالا درهمه اشعاروی متجلی است. طنزو کنایه سخنش درد های مردم را دارو بود، تیغ زبانش جگرجباران را پاره میکرد باآنکه سانسورشدید حاکمین زمان هوشدار تخطی ازمحدوده ها را میداد، مگردرتمام روزنامه ها، مجلات وجراید کشوراشعارش بازتاب میگردید. گرامی داشت ازشاعرشیرین سخن یکه از درد جامعه فریاد میکشید و با نازک خیالی شعر، درمان گر بینوایان بود و خود مسوولیت سنگین اجتماعی را درعصرخویش بردوش میکشید، وظیفه فرهنگی هریک مامیباشد. قاریزاده باآن همه فشار حاکمین جبارخنده برلب وعطوفت درقلش موج میزد چنانچه خودش فرموده است:
دلا بروبباغ ومشرف ازانارآموز که موج خون بردل وخنده بردهان دارم
بدین گرمی سخن گفتن “ضیا”بوی جنون دارد زسوز دل بود پیدا که آتش دربیان دارم
افسوس که زمانه برنمیگردد، کاروان عمر درحرکت است، چنین گران مایه که ازاوصاف عالی برخورداربود، بیشترکلامش جنبه انتقادی، اصلاحی وطنزی داشت که نکات عالی را در زبان شعر بیان میکرد، مظالم اجتماعی را دردیده هرخوانند اشعارش مجسم میساخت، دیگر در میان ما نیست. شعرای همزبان پختگی شعر، روانی کلام وایجادسخن طنز وانتقاد درکلام شعر، اورا بمثابه یک شاعر فوق العاده وحافظ ونگهبان فرهنگ وکلتورکهن هزارسال قبل کشور، چون شاعران بزرگ وبلند مرتبت دری فارسی ، رودکی بلخی، شهید بلخی، عنصری بلخی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، ناصر خسرو بلخی، رابعه بلخی، بودند و آن غنای ادبی وفرهنگی را به ارث برده است، میدانند.
زبعد ما نه سخن، نی ترانه میماند همین دو بیت به دیوار خانه میماند
ببرگ لاله نوشتند در قلمرو باغ که مرغ میپرد وآشیانه میماند
شعراوج تکامل کلام و بذات خود منطق والهام است نه دستور، شاعر مردمی دربند نیست، همیشه فراراز قیود راآرزو دارد. روی همین دلیل کلام قاریزاده را بزرگان وادیبان دوران درسنجش عدالت اجتماعی، فرهنگی وادبی قراردادند ونظریات شان را درهمه حال ابراز داشتند. شادروان استاد خیل الله خلیلی، فرموده بودند که اشعار قاریزاده را میتوان با اشعارنظامی گنجوی مقایسه کرد. شاد روان محمد عثمان صدقی شاعر و تاریخ نویس افغانیتان فرموده بودند که قاریزاده شاعریست طبعیی وبااستعداد که بیشتر ازآلام اجتماعی متاثراست واشعار اورا بااشعارشاعرمعروف چون پروین اعتصامی مقایسه میکرد. همچنان سخنسرا ودانشمند ایران “سعید نفیسی ” درباره این شاعر شیرین کلام چینین فرموده بودند: مرحوم قاریزاده برای افغانستان مایه ادب وشایسته افتخار است، اشعار زبان دری فارسی را به هند، ایران و تاجکستان ازفنون وفضل خود مستفید ساخته است، سخنسرای محقق ضیا قاریزاده که درانجام لفظ شیوا یی معنی، نغزی مضمون وقدرت نمایی درمیان مطالب روز ازجمله گوینگان توانای عصر است. همچنان نعمت الله یف ورحیم هاشم مولفان کتاب اشعار نوشعرمعاصر افغان، طبع تاجکستان شوروی وقت” قاریزاده را درردیف استادان شعرقرارداده اند و درباره او مینویسند: درنظم، اسلوب و رویه نوین را پیش گرفته است، و منظمونه های حیاتی را تصویرمیکند وسیما های زنده را بوجود میآورد.
استاد قاریزاده ازسخنسرایان معاصر افغانستان چون شایق جمال،عشقری، واصف باختری، یوسف آینیه، نسیم اسیر و شعرای ایران چون سعدی شیررازی، حافظ شیرازی، نظامی گنجوی، پروین اعتصامی، رهیی معییری، سمین بهببانی، شهریار، فرویدن مشعری، نادر نادپورو داکتر علامه اقبال لاهوری را مقدم تر میدانست. آثار ارزشمند ازمرحوم اقبال طبع یافته است، عبارت اند از( نگینه ها، طنزهای ادبی، رساله منظوم نینواز، رساله آزادگان منظوم، هدف، اشعارنو، خزان زندگی، منتخبات اشعار قاریزاده؛ سهم هنود درزبان دری، پیام باختر، زبان طبعیت، دو مجموعه شعر). و آثار که آماده طبع میباشد ( ترجمه رساله زمین وآسمان یا علوم بزبان ساده، منظومه های اصلاحی سه صدقطعه، رساله درهنرو ادبیات، رفیق سفر نظم ونثر،”ترجمان بیدل، ترجمه ازعنیی” نقد درباره بیدل، کتاب گلابی قلمی، مجموعه مقالات و منظومه هایکه درسالهای 40 تا45 –ش- سروده دشده است، سفرنامه، لاف وپتاق، کلیات مکمل اشعار قاریزاد ونوای کهسار ). قابل تذکر میدانم که بسیاری ازسرایندگان معروف کشور ما اشعار این شاعر شوره حال را سروده اند، که مشت نمونه خروار نام میبرم؛ مرحوم استاد سرآهنک سرتاج موسیقی افغانستان، مرحوم استاد یعقوب قاسمی، مرحوم استاد شیدا، مرحوم رحیم بخش، مرحوم احمد ظاهر سلطان موسیقی جوانان افغانستان، مرحوم جلیل زلاند، مرحوم کبرا ژیلا، مرحوم میرمن پروین ، مرحوم ابراهیم نسیم، مرحوم ساربان، خانم آزاده، خانم حمیده رخشانه، داکتر فطرت ناشناس، جناب حفیظ الله خیال، آقای احمد ولی، آقای صابر شیرزوی، آقای جواد غازییار وغیره. قاریزاده ازبحربیکران هنرسیراب گردیده بود وبه هر نوع هنردسترسی داشت، یعنی آرمونیه وتنبور را بصورت سالم مینواخت. درآخرعمر این گهر نایاب، وعاشق فرهنگ وادب درهجرت گوشه نشین وتنها شد اما فرهنگیان ااورا از تنهایی وگوشه نشنی بیرون کشیدند، درشهر تورنتو کانادا دورش نشستند وازسخنانش لذت بردند. آن مرد غیورسالها با تکالیف روزگاربا وقارزیست وآروزی خواب آرام از خدا کرد، بتاریخ 13 جنوری 2008 میلادی به عمر 85 ساله گی با زندگی وداع نمود.
آخر ضیا چوعنقا ازخویش هم رمیدیم شد گوشه گیری ما اسباب شهرت ما . وجای دیگر گفته است.
مرا درزندگی از آرزوها نیست جزنامی خدایا بعدازاین رنج والم یک خواب آرامی
اگردانسته بودم این قدر تکلیف هستی را برون کی پا نهادم از عدم گامی
درباره وفاتش از فرزندانش چنین تقاضا کرده بود.
ما که مردم های وهو نکنید هیچ در مرگ من غلو نکنید
بی صدایم بخاک بسپارید مرگم اعلان رادیو نکنید
در شب سه چلو وپلو نپزید گرم بزم و می وسبو نکنید
خیر وخیرات لازم فقراست قرض از خشو وننو نکنید
بچه را زیر پا نگذارید آب این دجله تا گلو نکنید آیا میشد غروب چنین آفتاب را پنهان داشت وغلو نکرد؟ فرزندانش که تنها نبودند، فرزندان هنردوست کشور، داشنمندان ، ادیبان وشعرا کشور درداخل وخارج غلو کردند. تمام رسانه های داخل وخارج خبر نبودش را پخش کردند وگرامی اش داشتند. صد ها پارچه مرثیه ازسینه شعرای کشور بروی کاغذ ریخته شد، صدها مضمون به گرامی داشت اودرسایت ها انترنیتی ، جراید ، اخبار و مجلات بطبع رسید. روانش شاد باد