استراتیژی جدید ناتو درقبال افغانستان متمرکز بر جنگ است نه صلح!….دیپلوم انجینر محمد عظیم آبرومند

اجلاس مورخۀ چهار وپنچ ماه دسامبر سال جاری عیسوی  سازمان ناتو که درآن وزرای خارجه کشور ها عضو ناتو  در بروکسل شرکت ورزیدند ، معطوف  به اخراج عساکر ناتو  از افغانستان بود. درین اجلاسیه وزرای خارجه

عضو ناتو تلاش ورزیدند تا استراتیژی جدیدی را در قبال افغانستان به تصویب رسانند. مبتنی براینکه بعد از خروج نیروی نظامی خود ناتو  به چه اقدامات نظامی و سیاسی  متوسل خواهد گردید.

منابع رسمی ناتو  و رسانه های خبری کشور های عضو ناتو در معرفی استراتیژی جدید به قلت مفاهیم و سردرگمی مواجه می باشند. برای اثبات این مدعا میخواهیم دو منبع موضعگیری ناتو را مورد بررسی قرار دهیم.

منبع اول موضع رسمی ناتو متصل باختم کنفرانس می باشد که بزبان انگلیسی انتشار یافته و در آنجا چنین آمده است:

«هدف اصلی ناتو در افغانستان این است که به مقامات امنیتی افغان توانمندی را فراهم سازد تا آنها قدرت موثر برای گرفتن امنیت  در سراسر کشور را دارا گردند وهمچنان اطمینان حاصل شود که این کشور دوباره نمی تواند هرگز به پناهگاه امن برای تروریست ها مبدل گردد. از ماه اگست سال 2003، تحت رهبری ناتو، نیروی بین المللی ایساف مصروف  انجام عملیات امنیتی بودند، وضمنا برای آموزش و توسعه نیروهای ملی امنیتی افغان تلاش می ورزند. از سال 2011 به بعد انتقال مسؤولیت کامل امنیت افغانستان    به تیرو های امنیتی افغان راه اندازی شد، به دلیل  اینکه تا پایان سال 2014، زمانی که ماموریت آیساف به پایان خواهد رسید ، قوای امنیتی افغان توان اداره را داشته باشند. پس از ختم  ماموریت ناتو  برای ادامه توسعه ظرفیت نیروهای امنیتی افغان و حمایت از آنها قرارداد «مشارکت پایدار »دراجلاس لیزبون در سال 2010 میلادی به امضا رسیده است تا همکاری گسترده تر بین ناتو و افغانستان زیر پوشش قرارداد  مشارکت پایدار تضمین گردد.»

منبع دوم رسانه های خبری می باشند  منحیث مثال از روز نامه «زود دایچه» مورخه 5دسامبر2012  المان نقل می کنیم:

« آندرس فوگ راسموسن سرمنشی سازمان ناتو از پیشرفت های براه انداخته شده عسکر و پلیس افغانستان برای انتقال تدریجی مسئولیت تامین امنیت کشور ستایش نموده اضافه کرد: هر روز آنها در حال قوی تر شدن میباشند. او در بروکسل به روز چهارشنبه طی سخنرانی افتاحییه مذاکرات وزرای امور خارجه ناتو در  قبال خروج نیروهای نظامی بین المللی تا 2014  خاطرنشان نمود: . استراتژی ما  اکنون کاریگر افتاده است و تقسیم اوقات نیز درست است. ”

نیروهای افغان در حال حاضر مسئول امنیت 75 درصد از جمعیت افغانستان می باشند. از اواسط سال 2013 به بعد، باید آنهامسئولیت امنیت در کل کشور را به عهده گیرند. روند خروج نیروهای نظامی  متشکل از 50 کشور در حال پیشرفت است و پس از آن تحت یک برنامه جدید شروع به آموزش نیروهای امنیتی افغان خواهیم  گردید.»

 یک نظر اجمالی و کلی به مسئله افغانستان و نیروهای خارجی که بحق متصف به اشغالگری در افغانستان می باشند ، واضح میسازد که ناتو بازهم طی اجلاسیه اخیر خود در بروکسل واقعیت مقاومت افغانها را نادیده گرفته و به مثابه یک سازمان کلاسیک نظامیگری از روش پکت وارسا برای خروج نیروی خود ازافغانستان استقاده می کند. اتحادجماهیر شورویی به اضمحلال رسیده ، دراوایل سال 1988 میلادی مصمم گردید تا برای حفاظت قشون و اخراج بی دردسر نیرو های خود از افغانستان جمعا سه صد هزار نیرو  نظامی وامنیتی افغانی را تربیه نماید که یکصد و سی دوهزار آن بعنوان عسکر نظامی تحت سرپرستی ورزات دفاع قرارداشت.

هفتادهزار پولیس افغان ازطریق وزارت داخله آنزمان درخدمت گرفته شد و برعلاوه آن ارقام، بیشتر از هشتادهزار نفر جذب امنیت ملی گردید که مخرب ترین آنها بوده و تاکنون همان ساختار به توعی در نظام کنونی قابل لمس است.

اتحادجماهیر اضمحلال شده ، قسمت اول عساکر خودر ا از می الی اگست سال 1988 میلادی از افغانستان اخراج کرد و برای مصونیت نیرو های باقیمانده خود با قومندان های محلی مجاهدین افغانستان قرارداد های آتش بس منطقوی به منصه اجرا گذاشت. شوروی اسبق قسمت باقیمانده عساکر خود را در فبروری سال 1989 میلادی از افغانستان اخراج نمود. پل حیرتان محل عبرت به قشون سرخ گردید که سرانجام ناکام وشرمنده خاک افغانستان را ترک گفتند و بیشتر از 85 فیصد قصبات وقریجات افغانستان را به خرابه مبدل ساختند وچنگیزمنشانه نسبت به ملت افغانستان دشمنی ورزیدند که در خاطره ملت افغان فراموش ناشدنی است.

اکنون مشاهده میشود که ناتو غرض اخراج قوای خود از افغانستان الی سال 2014 میلادی خواهان به اجیر گرفتن 228500 نفر را در دستگاه نظامی و امنیتی در دل می پروراند. مصارف اردو و امنیت را سالانه چهارمیلارد دالر امریکائی تخمین زده اند. برعلاوه رقم یاد شده پولیس کمک محلی(اربکی) یعنی ملیشه های منطقوی نیز شامل این طرح می باشند که بودجه آن دررقم بالا درج نیست.

از دو متن که درفوق متذکرشدیم چنین هویدا میگردد که سازمان ناتو در افغانستان تا اخرین دقایق حضور خود درکشور افغانها ، مایل به جنگ شدید نسبت به نیروهای مقاومت می باشند و هیچ حرفی و کلامی نسبت به مسئله صلح و تفاهم در آن ذکر نرفته است. کشور های عضو ناتو در افغانستان مایلند که تا اخرین دقایق حضور خود در وطن افغانها از فاسد ترین نظام سیاسی درجهان حاضر بدفاع بپردازند زیرا همه عقلای نظامی و سیاسی آنها دربرابر مقاومت افغانها مات ومبهوت اند و باوجود داشتن متخصصین سطح بالای دولتی و نهاد های غیر دولتی ، موسسات علمی متشکل از پنجاه کشور جنگی درافغانستان، استراتیژی ناکام و بی کفایت را در قبال مسئله خروج نیرو های خود از افغانستان به جهانیان ازطریق رسانه ها پیشکش می کنند و عملا از استراتیژی متجاوزین ناکام روسی مثنی گیری نموده آنرا در افغانستان میخواهند دوباره عملی کنند.  مقاومتگران افغان دربرابر قوای ناتو که از تجارب جنگی و تکتیک های نظامی مدرن دنیای معاصر به بهترین وجه برخوردار هستند ، این استراتیژی را پیش ازپیش درجهت ناکامی سوق داده اند، زیرا نیروی های امنیتی جذب شده به کرات ازهم پاشیده گردیده و ضربات سخت به ساختار های امنیتی و نظامی قوای اشغالگر درهمه مناطق حضور آنها وارد میسازند و روحیه جنگی و تجربه مقاومتگری بیشتر ازسی سال متواتر را دارا می باشند و هیچ نوع خستگی ازجنگ و مقاومت را از خود نشان نمی دهند بلکه روحیه جنگی آنها شدید تر گردیده است .

کشور های عضو ناتو دربررسی سیاسی اوضاع افغانستان به سردرگمی مواجه می باشند. درموضعگیری انها اتفاق نظر در مسئله افغانستان دیده نمیشود. هر عضو مهم ناتو به مسئله افغانستان ازدید استراتیژیک منافع منطقوی درازمدت خود تدابیری را اتخاذ می نماید که بطور واضح آن تدابیر در برابر هم وحتی متضاد ازهم می باشند. فرانسه از سال 2011 به اینطرف، باردوم است که بعضی افراد مقاومت را طی اجلاسیه های پنهانی دعوت  می کند تا روی مسئله افغانستان تحلیلی داشته باشند و از موصعگیری های آنها به نفع منافع خود نیتجه گیری نماید.

دولت آلمان نیز از طریق دعوت مسئولین ولایات افغانستان یعنی والی ها و افراد پرنفوذ نظامی و بعضی از رده های دوم تحریک طالبان وحزب اسلامی افغانستان از سال 2010 به اینطرف جلسات پنهانی را براه انداخته است تا جهت گیری و قدرت نفوذ مقاومتگران را بیشتر درک کنند و برای منافع درازمدت خود در مناطق شمالی افغانستان از آن استفاده نمایند. نقش سیاست آلمانی با تفاهم جیوپولیتک سیاست روسیه قابل فهم  است. درین راستا باید خاطر نشان ساخت که دولت آلمان و احزاب سیاسی این کشور نزدیکی بیشتر به همان نیروی های سیاسی افغانی دارند که تفاله ساختاری اتحاد جماهیر شوروی سابق می باشند. البته یک قسمت از حلقات مائویست نیز از خدمتگذاران قدیمی المان می باشد که رابطه کلاسیک آنها از سالهای 1982 به اینطرف جریان دارد و تبارز این نفود در رژیم فعلی ، همان چند وزیر معروف آنها درراٌس آقای رنگین سپنتا ، داکتر جلیل شمس و آقای فرهنگ می باشد. گرچه آقای فرهنگ مربوط به حلقات مائویست نبوده ، لیکن دریک همکاری جدی باآنها قرار گرفته است( البته بعضی ازین اشخاص فعلا چوکی وزرات ها را رها کرده اند).

بازتاب نگرانی از موضع گیری اجلاس اخیر ناتو دربروکسل در ذهن افغانی طوریست که جامعه جهانی ازتدابیر جنگی اتخاذ شده درکشور افغانها، میخواهند شکست نظامی ، فکری و سیاسی خود را به یک کامیابی تبلیغاتی مبدل سازند و این روش باعث کشتار بیشتر مردم ملکی خواهد گردید و صدمات ناشی ازآن درساحه اجتماعی و اقتصادی بیشترازبیش از پیکر مصیبت دیده ملت افغان فداکاری طلبگار است.

فراموش نگردد که قوای ناتو تهاجم خود را در افغانستان ازهمان آغاز، جشن گرفته بود و پیام آنها برای جهانیان پنج مطلب عمده بود. نظام  دیموکراسی ، تامین سرتاسری امنیت ، مبارزه علیه مواد مخدر ، اعمار افغانستان درهمه سطوح یعنی ثبات نظام سیاسی وبالاخره دفاع ازحقوق بشر و حقوق زن.

 اکنون بدقت دیده میشود که استراتیژی جدید ناتو هیچنوع توجه به آن ارزشهای سمبولیک که منحیث یک “دین جدید” دربازار فکری آنرا عرضه می کنند ، نداشته و ازهمه انها برای یک کامیابی مجازی تبلیغاتی منصرف گردیده اند. آگاهان فکر و سیاست در جهان شرق بخصوص جهان اسلام به این نکته پی برده اند و اکنون در سطح فکر و اندیشه یک نوع مقابله شدید بین تفکر لیبرالیزم غربی و فکر اسلامی محسوس می گردد. البته ناگفته نباید گذاشت که برای افغانها که توانمندی های فکری آنها بعلت تهاجم متواتر اشغالگران محدود است مقابله درین میدان یک مسئولیت بسا سترگ درحیات فرهنگی و فکری آنها بوده که تاکنون تاریخ مثالی از آن ندارد.

به ادامه  بررسی متن استراتیژی جدید ناتو درافغانستان باید گفت که سردرگمی ممارست سیاسی ونظامی سازمان ناتو درقبال افغانستان ناشی از عدم داشتن ارزومندی منسجم اعضای ناتو وماموریت ناتو درقرن بیست ویکم می باشد. آگاهان فکر، جنگ های بعدی را یک برخورد نظامی نمی نگرند بلکه یک رقابت شدید اقتصادی جهت تسخیر بازار ها برای عرضه کالای تولیدی می انگارند. درین راستا کشور های عضو ناتو به یک بحران شدید سردچاراند و توان عرضه کردن کالای جدید را دربازار ها از دست داده اند. به همین لحاظ به تولید کالا درآن عرصه می پردازند که توانمندی بلند بالایی درآن قسمت دارند. توانمندی بی رقیب کشور های مهم ناتو جهت تولید کالای جدید صرف در ساحه تسلحیات نظامی می باشد. پس لزوم آن میرود که یا بازار های فروش تولیدات نظامی را تسخیر کنند و اگر ساحه  آن بازار ها کوچک گردید برای ایجاد بازار و گسترده ساختن آن تلاش ورزند. پس ماموریت ناتو در آینده گسترده ساختن بازار تسلحیات نظامی است. بعیارت دیگر صحنه سازی برای دامن زدن جنگ در بستر امکانات منطقوی می باشد . بستر امکانات منطقوی در ساحه ممالک همجوار افغانستان بطور قطع آماده است. ایران با دغدغه ولایت فقیه رهبران سیاسی آن زمینه را برای جنگ درکشور خودشان آماده می سازند.سازمان مجاهدین خلق ارلست سیاه امریکا حذف شد. نهضت سبز ایران زیر فشار رقابت شدید بهار عرب واقع گردیده است و فضا برای ناآرامی داخلی ایران روزبروز آماده میگردد. اهل تسنن ایران به یک خودآگاهی جدید درتصادم باجمهوری ولایت فقیه ایران قرار گرفته است.

پاکستان را ناتوانی اقتصادی ، فساد اداری و همگرائی سیاسی و نظامی با ایالات متحده امریکا و رقابت بیحد وحصر با هندوستان آنچنان به بحران مواجه ساخته است که در هر ساحه ظلم را بر ملت خود روا میدارد و صحنه را برای جنگ داخلی وهم پاشیدگی خود آماده میسازد. 

این تصویر یک نوع فهم  را ازسردرگمی ناتو درقبال افغانستان  دراختیار ما قرارمیدهد. درصورتیکه تواتمندی تولیدی کشور های ناتو در ساحات دیگر به انقراض مواجه شود ، تخاصمات اجتماعی داخلی این کشورها به کجا خواهد رسید. اینجاست که دولت های عضو ناتو هرکدام مجزا ازهم تلاش میروزند که بر بحران اقتصادی که عاید حال آنها در حال گسترده شدن است چطور فایق آیند. سوسیالیست های فرانسه که قدرت سیاسی را دراختیار دارند برای فرانسه مدل تفاهم با کشور های عربی را بکار انداخته است. آلمان از مدل نزدیکی با مسکو و چین دلخوش است . انگلیس با تجربه استعماری از رقابت آلمان و فرانسه حظ میبرد و توجه بیشتر به هندوستان و افریقا دارد. ایالات متحده امریکا که از دهه هشتاد قرن گذشته همه ساختار های پیش شرط رشد اقتصادی آن به حالت فلاکت بار مواجه است، چه ساختار انتقال انرژی برق ، چه ساختار عبور مرور عرادجات و خط آهن  وچه فابریکه های تولید موتر وسایر تولیدات صعتی از انقراض آن ساختار ها در هراس است.

دولت امریکا  خود را مکلف میداند که درقدم نخست همه توانمندی خود را مصرف بازسازی آن ساختار ها بسازد و از یکه تازی درسطح بین المللی کنار رود. پس ماموریت اشغالگری وی در افغانستان جبرا به اثر فشار روزافزون اقتصادی ومقاومت افغانها به اختتام رسیدنی است. ایالات متحده امریکا ازناحیه برگشت قوای شان هراس ندارند ، صرف ازناحیه شکست آنها درکشور افغانها وحشت زده اند ، زیرا این شکست انقراض اقتصادی ، فکری و اخلاقی آنها را درسطح جهانی به نمایش می گذارد و آن تصویر زیبای فریبنده « روش زندگی امریکائی» (  american way of life) به  یک« عکس فرسوده » از رونق افتاده مبدل می گردد.

 

آندرس فوگ راسموسن سرمنشی سازمان ناتو موقعیکه از پیشرفت درافغانستان یاد می کند ، ذهن افغانی آن پیشرفت را درهیچ عرصه دیگر بجز درعرصه جنگ مشاهده نمی کند. پیشرفت که وی متذکر میشود چنین معنی دارد که ناتو بعد ازخروج نیروی خود به کمک آقای کرزی و حامیان داخلی رژیم وی حاضرند به مانند داکترنجیب رژیم کمونستی  بخش ملیشه سازی درافغانستان را تقویت بخشد. ملیشه سازی ، تقویت قوای استخباراتی امنیتی و حفاظت از پنچ شهر بزرگ افغانستان مانند قندهار ، هرات ، کابل ،مزار شریف و جلال آباد و تثبیت قدرت درآن شهرها ماموریت رژیم کرزی را درآینده تعریف می کند و جنگ از شانه های اشغالگران به خدمنگذاران داخلی افغان انتقال می یابد. البته درین جا قابل تذکر است که سازمان های جاسوسی دولت های مهم ناتو از قبیل آلمان ، فرانسه ، امریکا  و انگلیس برای انسجام سازمان دهی قوای استخبارات افغان هرکدام دایره فعالیت خود را وسیع تر خواهند ساخت. سازمان استخباراتی آلمان افشا کرد که بعد از سال 2014 میلادی فعالیت گسترده تر در افغانستان خواهد داشت.

 

کمیسیون صلح و ازادی برای افغانستان استراتیژی جدید ناتو را در افغانستان به مفاد ملت افغان ، استقرار صلح در وطن افغانهای مصیبت دیده و ایحاد یک نظام دیموکراتیک دین مدار وصلح دوست  تلقی ننموده ، انرا به مثابه استمرار جنگ درافغانستان می انگارد.

کمیسیون صلح و آزادی برای افغانستان راه حل استقرار صلح درکشور را درقدم نخست خودآگاهی خود افغانها نسبت به مصیبت کنونی در میهن شان دانسته ، استقرار صلح درکشور را به مثابه حفاظت از نوامیس هر شهروند افغان پنداشته ، بصراحت خاطر نشان میسازد که استقرار صلح درکشور  متکی بر خروج نیروی های خارجی از افغانستان ، تشکیل یک حکومت موقت بیطرف و هماهنگی سالم منافع اولیای افغانستان با جامعه جهانی و بلاخره راه اندازی انتخابات آزاد ، سری و عمومی در افغانستان می باشد.

ذهنیت افغانی ضامن صلح درمنطقه بوده و برای تفاهم و مدارا حاضر به فداکاری زیر چتر حفظ منافع اولیای ملی خود می باشد.

بااحترام

دیپلوم انجینر محمد عظمیم آبرومند

(سخنگوی کمیسیون صلح و آزادی برای افغانستان)

18 قوس 1391 هجری شمسی مصادف به

8 دسامبر 2012 میلادی