اخیرا سفری بکشور آ.سترالیا داشتم که با سرور از دیدن اعضای فامیل و دو ستان فر هنگی انجامید. سفر برای هر کس جالب است آنهم برای اولین بار در قاره دگر ، دید و باز دید اعضای فامیل پس از مدت ها یا فتن دو باره دوستان فر هنگی و تماشای شهر ها ی نو و از زمستان به تا بستان رفتن و از شب به روز رسیدن همه و همه ، صفحه جدیدی در تاریخ زنده گی انسانهاست ؛ من هم مانند سایر انسانها بری ازین علایق نبودم . بخصوص درین سفر دیدن محترمه خانم حبیبه جان عسکر و ضیافت شاندار شان و قصه های شیرین شان از زبان خود شان قصه ها و نا گفته های ز مان مهاجرت که هر کدام آن را میتوان کتابی نوشت ؛
ترک وطن بنا به ملحوضات اجتماعی و حفظ جان از حوادث نا گوار جنگ و صد ها دلیل دیگر آن و سفر کردن در کشور های بیگانه که نه زبان و نه فر هنگ آن با ما مطابقت دارد و حوادث و واقعات غیر متر قبه در جریان سفر های جبری و مهاجرتی همه و همه درد های بود که این هنر مند ما نند سایر افغانها در سینه خود داشت. با خوشی میتوان گفت که زنده گی این هنر پیشه در کشور آسترالیا از هر لحاظ تامین است با تد بیر هنر مندانه توانسته است دختران و پسرانش را به طوری که لازم بود تر بیه ؛ پرورش و آموزش دهد و الحمد الله همه فرزندانش از تحصیل عالی بر خور دار و به وظایف مسلکی شان مشغول اند .در زنده گی اجتماعی و فامیلی این هنر مند هیچنوع کمبو دی وجود ندارد که با عث تشویش و دلهره گی وی شود و رزوها را با نواسه های گلمهره اش بخوشی سپری میکند مگر از لابلای صحبت هایش چنان استنباط میگردید که هنر مند نباید در چا چوب خانه مجلل باقی بماند. حدس شان بیانگر واقعیت است ؛ هنر مندی که در یک کشور سنتی مثل افغانستان با پو شیدن چادری لوای هنر را بدوش گرفته بود و با تقبل همه مشکلات خانواده گی و اجتماعی عمری را با سرفراز سپری کرد چه گناهی داشت که در ایام پیری مهاجر شود؟ آری این سا لاران هنر که با جان شان متاع هنر را نگهداری کردند و نگذاشتند چراغ هنر تمثیل و تیائتر خاموش گردد بلاخره از جبر زمان مهاجراست و گاه گاهی دیدن بر نامه های تلویزیون های اجیر و بخشهای تمثیلی که اگنده از ابتذال است مانند سایر بخشها ؛ باعث رنجش خاطر این هنر سا لار میگردد ؛ من بادرک از گفته های این هنر مند سابقه دار و مجرب از وی در مورد چگونگی هنر تمثیل پرسیدم که ظاهر شدن لبخند پر معنی در لبانش هزاران تاسف را در بر داشت و با چشمان ره کشیده به دیار هنر گفت : در زمان که لطیفی صاحب و مرحوم رفیق صادق کار میکردند ؛ همه موازین هنر تمثیل از طرف هنر مندان مراعات میشد و هر پارچه تمشیلی از کیف اصیل هنری بهره مند بود ؛ اما شرایط تغییر خورد عده یی کثیری از هنر مندان مهاجر شدند و هنر به پیمانه قبلی از نظر کیفیت و کمیت باقی نماند.
بر گفته این هنر سالار مهر صحت میمانیم و در واقعیت امر هنر و هنر مند در دوره های پیشین از ارزش خاصی بر خور دار بود با وجودیکه دولت های قبلی با مشکلات داخلی و خارجی در گیر بودند و امکانات کمک و تجهیزات کمتر بود اما طبق یک تقسیم او قات به هنر مندان منازل رهایشی داده میشد و از کمک های مادی و معنوی مستفید میگردیدند.
بیش از ده سال میشود که جا معه جهانی با مصارف هنگفت درین کشور وجود دارد اما دو لت نتوانسته و یا نخواسته تا مصدر خدمت به هنر و هنر مندان شود در حا لیکه دولت های قبلی در اعزام هنر مندان مریض غرض تداوی بکشور های آسیای میانه و دیگر کشور خد مات شایانی را انجام میدادند و درین راستا فرق بین دو لت طالبان و دولت فعلی همین است که طالبان ضد هنر و هنر مند بودند و ایشان را اجازه نمیداد و دولت فعلی اجازه کار میدهد و تا جایکه بهره برداری میشود از هنر مندان دریغ نمیکند و زمانیکه هنر مند در بستر فقر و مریضی پهلو میزند اصلا غمخواری نیست تا بدادش برسد اما اربابان جنگ و چور و چپاول که از دستمال چار خانه به نکتایی رسیده اند برای چک صحی شان بکشور های سفر میکنند که آب و نانش را حرام میدانستند و حالا چون پولدار شدند دگر تداوی خارج و خارجی ها و نان و آب شان حلال پنداشته میشود و دیدن خارج پس از گرمی های متعفن پشاور ذهن شانرا تغییر داد البته تنها در جهت مفاد شان.
آری ! هنر مندان ما در هر کشور که مهاجر اند با مشکلات مشخص محیطی و آواره گی بهترین لحظات عمر شانرا وقف میکنند و این گل های سر سبد جامعه و غنای معنوی را دیگر نمیتوان دوباره پیدا کرد .