کشوری است که با مشکل هویت تاریخی مواجه است. این کشور در اگست 1947 با جدائی از پیکر هند پا به عرصه وجود گذاشت. زماني که پاکستان از هند جدا می شد تقريباً 600 ایالت خورد و کوچک در نیم قارۀ هند وجود داشت و پاکستان از جمله همان 600 ایالت به شمار می رفت. بعد از جدا شدن، این تنها پاکستان است که طی 64 سال از عمر خویش فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته و منحیث محور تشنج آفرین در مورد افغانستان و هندوستان گام های محیلانه برداشته است.
این کشور با عمر کوتاه خود 11 مرتبه انتخابات عمومی را برگزار کرده به استثنای دو دوره، در 9 دور آن هیچ حکومتی 5 سال دوام نکرد، یا علیه آن کودتا صورت گرفته یا رئيس جمهور، نخست وزير و کابینه را منحل اعلان کرده اند. در همین 64 سالي که از عمر پاکستان میگذرد تقريباً 38 سال آن توسط کودتا ها و نظامی ها اداره گردیده است.
عمده ترین دگرگونی در تاریخ پاکستان، تجزیۀ این کشور در سال 1971 بود. بعد از آنکه در انتخابات 7 دسمبر 1970 حزب عوامی لیگ به رهبری شیخ مجیب الرحمن از پاکستان شرقی (بنگـال) به پیروزی دست یافت این حزب از جملۀ 162 کرسی بخش شرقی پاکستان، 160 آنرا از آن خود ساخته بود، درحـالي که در آن وقت مجموع کرسی های پارلمان پاکستان به 307 چوکی می رسید.
حزب مردم پاکستان به رهبری ذوالفقار علی بوتو از جملۀ 138 کرسی پاکستان غربی 82 آنرا از آن خود ساخته بود؛ روی این اصل، جنـرال یحیی زمامدار وقت پاکستان در 12 جنوری 1971 برای گفتگو با شیخ مجیب الرحمن به شهر داکه رفت جنـرال یحیی بعد از مذاکره با شیخ مجیب الرحمن از وی به عنوان نخست وزير آینده نام برد و اعلان کرد که مجلس ملی در 3 مارچ 1971 در داکه تشکیل خواهد شد. اما ذوالفقار علی بوتو به بهانۀ اين که با او مشوره نشده عدم اشتراک خود را اعلان کرد و پیش نویس قانونی را که حزب عوامی لیگ مجیب الرحمن ترتیب داده بود نپذیرفت؛ چنانچه درین پیش نویس، پاکستان شرقی بنام بنگله دیش و ایالت سرحد شمال غرب به پشتونستان نامگذاری شده بود و مواد دیگری که در آن حقوق اقلیت ها زیادتر به مشاهده میرسید نیز درین مسوده وجود داشت. قبل از آنکه پارلمان جدید پاکستان تشکیل جلسه دهد و نخست وزير جدید تعيین شود اوضاع بطرف تشنج پیش رفته بود. جنـرال یحیی طی فرمانی در 25 مارچ 1971 حزب عوامی لیگ را غیر قانونی اعلان کرد و شیخ مجیب الرحمن را به زندان انداخت، مردم بنگـال علیه دولت پاکستان دست به قیام زدند ؛خانم اندرا گاندی نخست وزير فقید هند از قیام مردم بنگـال حمایت خود را اعلان کرد. سومین جنگ بین هند و پاکستان در سوم دسمبر 1971 آغاز گردید؛ درین جنگ ده ها هزار نیرو های پاکستانی کشته و یا اسیر گردیدند. دولت پاکستان در 17 دسمبر 1971 تن به آتش بس داد و تجزیه بخش شرقی کشور را پذیرفت، در نتیجه کشور جدید بنام بنگله دیش به وجود آمد بعد از این جنگ ذوالفقار علی بوتو با میرمن اندراگاندی در جولای 1972 بخاطر رهايی اسرای خود قرارداد (سملهSimla)را امضا کرد، آگاهان سیاسی به این باور اند که تشکیل پاکستان از دو بخش شرقی و غربی از همان آغاز یک امر غیر طبیعی و شکننده بود، تضاد بنگـالی ها با بخش دیگر پاکستان وقتی زیادتر اوج گرفت که پاکستان شرقی با هدایت علی جناح قائد اعظم پاکستان زبان اردو را زبان رسمی شناخت به سایر زبان ها هیچ نوع ارزشی قایل نشد. بعد از علی جناح خواجه نظام الدین نیز این تعصب زبانی را دامن زد و همین عقده ها روز به روز انکشاف نموده فاصله زیادی را بین ملت های مربوط بوجود آورد تا آنکه دامنۀ این بی عدالتی ها باعث تجزیه کشور پاکستان شد.
بعد از آنکه کشور مستقل بنام بنگله دیش از بدنۀ پاکستان برای همیش جدا شد، جنـرال یحیی به اثر فشار مردم پاکستان از صحنۀ سیاسی کنار رفت و جنـرال نیازی روی این علت به تقاعد سوق داده شد که تفنگچه کمری خویش را طور دودسته به رهبر اردوی هندوستان جنـرال جگجیت سنگهـ ارورا در حـالي که هر دو در دورۀ تحصیل همصنفی نیز بودند به علامت تسلیمی تقدیم کرده بود و بیرق پاکستان را به پیشگاه بیرق هندوستان به زمین گذاشته بود، بعد ازین حوادث ذوالفقار علی بوتو با کوبیدن میز ملل متحد که درآن وقت سرمنشی آن اوتانت بود می گفت :”ما پاکستانی ها صد سال دیگر می جنگیم.”این سخنان در حـالی از زبان بوتو بیرون میرفت که اردوی پاکستان بدون قید و شرط با حریف دیرینه اش سر فرود آورده تسلیم شده بود، بعد ازین حوادث يکه تاز میدان سیاست در پاکستان ذوالفقار علی بوتو بود هم رئيس جمهور و هم بعداً نخست وزير منتخب بود؛ ذوالفقار علی بوتو با چرب زبانی که داشت طرفداران زیادی پیدا کرده بود، حرکات آزادی خواهانه بلوچ ها و احزاب قوم پرست پشتون را یا به زندان فرستاده بود یا فرار از وطن کرده بود، شعاری را که بوتو در خط مشی حزبی خود درج و آنرا در تبلیغات ارجحيت میداد و در اوایل مردمان فقیر به آن باور داشتند شعار (روتی،مکان،کپرا) یعنی (نان،خانه،لباس) چنانچه در دورۀ اول صدارت خود بوتو با راحتی حکومت کرد اما در دورۀ دوم تظاهرات خیابانی و نارضایتی های روز افزون مردم فرصتی را به دست جنـرال ضیاالحق لوی درستیز وقت پاکستان داد تا علیه ولی نعمت خود کودتا نماید و بالاخره بعد از مدتي محاکمه ساخته و نمایشی خودش، ذوالفقار علی بوتو را در جای به دار آویخت که دخترش بینظیر بوتو نیز در همآنجا به قتل رسید؛قتل دو پسر ذوالفقار علی بوتو نیز از جملۀ عملکرد های مرموز حکام پاکستان است.
اگرتاریخ پاکستان را دقیق مطالعه نمائیم به وضاحت دیده می شود که در سرنوشت این ملت در طول تاریخ نظامی ها و استخبارات پاکستان یعنی ISIرُل عمده را بازی کردند. در تاریخ پاکستان این جنـرالان که و ظایف لوی درستیز را داشته اند:
– جنـرال سرفرانک میسروی
– جنـرال سردوگلس دویدگرسی
– مارشال ایوب خان
– جنـرال موسی خان
– جنـرال یحیی خان
– جنـرال گل حسن
– جنـرال تیکا خان
– جنـرال محمد ضیاالحق
– جنـرال میرزا اسلم بیک
– جنـرال آصف نواز
– جنـرال وحید کاکر
– جنـرال جهانگیر کرامت
– جنـرال پرویز مشرف
– جنـرال پرویزاشفاق کیانی
همچنان جنـرالاني که ادارۀ ISIرا رهبری کرده اند و در سرنوشت پاکستان و منطقه رُل عمده را دارا بوده و هستند شهرت شان خالی از دلچسپی نیست:
– میجر جنـرال ابوبکر عثمان
– میجر جنـرال محمد اکبر خان
– جنـرال غلام جیلانی
– جنـرال اختر عبدالرحمان
– جنـرال حمید گل
– جنـرال شمس الرحمان
– جنـرال اسد درانی
– جنـرال جاوید نصیر
– جنـرال جاوید اشرف قاضی
– جنـرال نسیم رانا
-جنـرال خاواج ضیاالدین
– جنـرال محمود احمد
– جنـرال احسان الحق
– جنـرال اشفاق پرویز کیانی
– جنـرال ندیم تاج
– جنرال شجاع پاشاه
به باور آگاهان سیاسی دو کرسی یعنی لوی درستیز قوت های نظامی پاکستان و چوکی اداره ISIبه دسترس هر فردی که باشد در سیاست گذاری های پاکستان و منطقه میتواند نقش کلیدی داشته باشد اما دور از انصاف خواهد بود که نقش احزاب سیاسی را در گذشته و اکنون در جامعه پاکستانی مطلق منتهی بدانیم بخصوص در انتخابات اخیر پاکستان که از جملۀ 73 حزب راجستر شده سیاسی در آن کشور71 آن در انتخابات سهم داشتند. احزاب عمده پاکستان عبارت اند از:
– حزب مردم پاکستان فعلأ تحت رهبری آصف علی زرداری
– حزب مسلم لیگ (ن) تحت رهبری میا محمد نواز شریف
– حزب مسلم لیگ (ق) تحت رهبری شجاعت حسین
– حزب نشنل عوامی پارتی تحت رهبری اسفند یار ولی خان
– حزب جماعت اسلامی تحت رهبری قاضی حسین احمد
– جمعیت علمای اسلام تحت رهبری مولانا فضل رحمان
– حزب عوامی ملی پشتون خواه تحت رهبری محمود خان اچکزی
– تحریک انصاف تحت رهبری عمران خان
– حزب ملت تحت رهبری فاروق احود خان لغاری
– حزب مهاجر قومی تحت رهبری الطاف حسین
– نهضت ملی بلوچستان تحت رهبری داکتر بلوچ
– حزب ملی بلوچ تحت رهبری سردار اختر منگل
– تحریک عوام پاکستان تحت رهبری طاهر القادری
– تحریک استقلال تحت رهبری مارشال اصغر خان
و تعداد دیگری احزاب خورد و کوچک که از تذکر نام شان بخاطر به درازا کشیدن این مطلب صرف نظر مي نمايم.
حـالا که نواز شریف رهبر مسلم لیگ (ن) برنده انتخابات گردیده، حزب مردم پاکستان به رهبری زر داری و عوامی نشنل پارتی به رهبری اسفندیار ولی خان و حزب مهاجر قومی مومنت به رهبری الطاف حسین،حزب مسلم لیگ (ق) به رهبری شجاعت حسین سخت شکست خورده اند حـالا که ستاره اقبـال نواز شریف یکبار دیگر طلوع نموده از وی و هم پیمانانش در افغانستان چه انتظار برده می شود نگاهی ژرف به گذشته و آینده سیاست گذاری ها توسط نواز شریف
نوازشریف و سیاست داخلی و خارجی
نوازشریف، رهبر حزب مسلملیگ (ن) و نخست وزیر پیشین پاکستان که در ایالت پرجمعیت و کلیدی پنجاب پایگاه اجتماعی و سیاسی دارد، از جمله سر مایه داران تراز اول پاکستان شمرده می شود، در همه همایشهای انتخاباتیاش، حزب مردم پاکستان به رهبری آصف علی زرداری و سران آن را به بیکفایتی و فساد، اختلاس، رشوت متهم میکرد. نوازشریف در آخرین سخنرانی انتخاباتیاش، در لاهور که امنیت این محفل را طالبان پاکستانی گرفته بودند خطاب به مردم پاکستان گفت که اگر به حزب او اعتماد کنند، سرنوشت کشورشان را تغییر میدهد. نوازشریف خواستار اصلاحات در قوه قضائیه پاکستان است. قوه قضائیه پاکستان، به سبک قوه قضائیه بریتانیا ساخته شده است و بر مبنای نظام حقوقی «کامن ولت» اجراات می نماید. اما نوازشریف میخواهد، احکام فقهی، جانشین نظام حقوقی کنونی پاکستان شود. او در زمان صدارت اش در سال ۱۹۹۹، پیش از کودتای نظامی جنـرال پرویز مشرف لایحهای موسوم به «شریعت بل» را به پارلمان ملی پاکستان ارایه کرد. او در آن زمان گفت، میخواهد احکام فقهی جانشین نظام حقوقی کنونی پاکستان شود. اما کودتای جنـرال مشرف برایش مجال فیصله را نداد. نوازشریف در سیاست خارجی نیز موضعی دارد که زنگ خطر جدی برای ناتو و امریکا و افغانستان بهحساب میرود. نوازشریف در آخرین همایش انتخاباتیاش در لاهور گفت: اگر پیروز شود، پاکستان را از ایتلاف بینالمللی ضدترور بیرون میکند. بهگفتۀ وي، طالبان پاکستانی و بحران امنیتی پاکستان، برآینده عضویت پاکستان در ایتلاف بینالمللی ضد ترور است و باید این کشور از آن ایتلاف بیرون شود. روشن نیست که آیا نوازشریف در این اظهار نظرش جدی است یا این موضعگیری تلاشی است برای باجگیری بیشتر از امریکا و ناتو؟ عمرانخان رهبر تحریک انصاف که حزبش بعد از نواز شریف کرسی های زیادی را در پاکستان بدست آورده نیز، در سیاست خارجی موضعی شبیه نوازشریف دارد. که هر دو روی یک سکه اند. آقای عمرانخان حتی گفته است، در صورتیکه نخست وزير شود، اردو را از مناطق قبایلی فرامیخواند و داستان عضویت پاکستان در ایتلاف بینالمللی ضدتروريزم را برای همیشه خاتمه میدهد.
نواز شریف و افغانستان
نواز شریف کسی است که محو و نابودی اردوی نیرومند ملی زمان دوکتور نجیب الله را در افغانستان از جمله افتخارات خود میدانست، این همان نواز شریف است که برای مجاهدین در پاکستان رئیس و کابینه ساخت و بعداً مجاهدین را کمر بسته بعد از نصیحت های پدرانه راهی افغانستان کرد. به باور نویسنده، در حـالي که نواز شریف یک اقتصاد دان بوده و در ضمن روابط تنگاتنگ با سعودی و انگلیس دارد اما طرفدار تفاهم و مذاکره با هندوستان نیز است، چيزي که حامد کرزي در ديدار خويش در هندوستان به آن اشاره کرد و گفت، سال گذشته با نوازشريف ديدار داشت و از جريان صحبت هاي او معلوم مي شد پس از اين که او به پست نخست وزيري پاکستان برسد، طرفدار روابط بهتر با هند مي باشد.
حامد کرزي همچنان گفت: نوازشريف خوب مي داند که خطر افراطيت وتروريزم به هردو کشور(افغانستان وپاکستان) يکسان است اما با آنهم علاقه مند آن است تا افغانستان نا توان و ضعیف با تضاد های قومی زبانی را در پهلوی خود داشته باشدکه اين انديشه در دراز مدت پاکستان را به گـودال بدبختي خواهد انداخت، نواز شریف از شاگردان سر سپرده جنـرال ضیا الحق است روابط نزدیک با طالبان پاکستانی و افغانی دارد. باور دارم در دوره نخست وزير نواز شریف وضعيت در افغانستان بهتر نخواهد شد و مداخله در امور افغانستان دوام خواهد کرد.اين که زمامداران افغانستان در آینده چه نوع سیاست را در مقابل پاکستان اتخاذ می نمایند و از کدام روزنه در دفاع از منافع ملی افغانستان در مقابل مداخلات آشکار و پنهان پاکستان گام بر مي دارند بر می گردد به آینده .