غرق مهر تو شـــدم جورو جفا یادم رفت
بیخود و واله شــدم شرم و حیا یادم رفت
همه شب ذکر تو؛ بو داشــــت میان دهنم
نگهــــــــت پیراهنی باد صبا یادم رفت
در لب پر غزل ام مطلعی از نام تو بود
در خم عاطـــفه ها صبح و مسایادم رفت
چه مقدس شــــبی را با تو سحر میکردم
که به هنگام ســحر ذکر و دعا یادم رفت
در شــــــــفا خانهء دلدار به درمان رفتم
از تجـــــلای رخش دردو دوا یادم رفت
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.