یلدای تاریخ: کاوه شفق شاعر افغانستانی درد جانکاه اش را در برابر جنايت شنعيی که شوهر ستاره با بريدن لب های زنش که شما درباره شايد در اخبار به خبر آن برخورده ايد، چنين بيان ميکند -ج.پلوشه

images
در بی ستاره ترین یلدای تاریخ نفس می کشم
ساعتم سالهاست از گردش بازمانده است
و از جدول تقویم
فردا را خط زده ام
ستاره ی هم اگر چشم باز کند
با کاردِ مشروع 
لبانش را ذبح می کنم
تا مبادا حرفی از صبح به گوشم بریزد
و خواب بهشتی ام ریز ریز شود

پشت دیوار های نگاه من
لبهای فراوانی ذبح شده اند
تا چشم می بندم
ستاره ها جیغ می کشند 
و لبهای بریده ی شان پر از حرفهای نا مشروع
های! کاردم کجاست
تا مردانه از حقم دفاع کنم
آخر 
در تمام کتابهای آسمانی
حق با من است
و من حالا
معتادِ بر حق بودن خویشم