گرچه دورم از وطن سوزم برای میهن است
تارو پود جانمن با نقشــــهای میهن است
من تو قعی ندارم تا بگیرم مســــــــــــــندی
آرزوی من فــــــقط در اعتلای میهن است
دشمن این خاک باشد دشمن جان و تنــــــم
محو بادا هر کسی کو در جفای میهن است
قلب زار من اگر دشمن شــــــــگافد از جفا
میشنود از قلب من کانجا صدای میهن است
من نه چون زاهد دعا از بهر جنــــت میکنم
هر دعای من خدا داند دعــــــای میهن است
نی زمین و خانه نی شـــــدیار دارم در وطن
خانه و ملک و زمین من فضای میهن است
دوری من باعث کم مهری من کــــــــی شود
مهر آن در دل بود دل در هوای میهن است