از ایجاد حکومت وحدت ملی اضافه تر از یک ماه می گذرد گام های برداشته شده که جایگاه خود را دارند، اما گام اصلی که آوردن امنیت است تا هنوز در پرده ای از ابهام است. طی یک ماه گذشته حوادث خونین و هولناک رخ داده گرچه حادثه روز یکشنبه 18 عقرب 1393 در قومندان امنیه کابل را طالبان به خود نسبت داده اند، که شخصی به نام مولوی یحیی بدخشانی این عملیات را انجام داده ولی من این ادعای طالبان را دور از حقیقت میدانم حقیقت امر این است .که نفوذ طالب در قوماندانی امنیه با رهبری جنرال ظاهر ظاهر که یکی از جمله افسران آگاه و وطن دوست است هرگز امکان ندارد. اما روی دیگری سکه این است که بعد از گرفتاری تعدادی از جنایتکاران توسط جنرال ظاهر ظاهر در شهر کابل و ولسوالی های مربوط که منجر به اعدام یک تعداد نیز گردید ،جنرال ظاهر از سوی دسته جات جنایتکاران بار ها تهدید به مرگ شده بود برخی ها به طور علنی گفته بودند که کار جنرال ظاهر را نیز یک سره میکنیم. احتمال همکاری روی این حادثه با شبکه های مافیای داخلی زیاد تر مورد پذیرش است . نه نفوذ و قدرتمند بودن طالبان تا به قومندانی امنیه رسیدن . این هرچه باشد ولی وضیعت امنیتی در مجمع افغانستان بحران زا است. که هیچ کس نمی تواند از آن چشم پوشی کند .
درست است دوسیه کابل بانک را باز کردند اما دوسیه امنیت که از همه مهم تر و ضروری تر است چی وقت باز می شود. اگر دولت وحدت ملی در حال حا ضر نتواند خونریزی مردم بی گناه ما را متوقف سازد چی کاری از آوردن امنیت مهم تر است که باید انجام دهد، به باور من در شرایط موجود افغانستان تبدیل به صحنه ای برای تسویه حساب های استراتژیک در منطقه و فرا منطقه تبدیل شده است. که همه روزه رهبری دولت وحدت ملی ملاقات های پر زرق و برق را انجام میدهد اما ؟
با همه تب و تلاش ها تا کنون من چندان سیاست خاص و منسجمی را در این راستا که به موجب آن امیدواری در راه آوردن صلح و امنیت سر تا سری باشد مشاهده نکرده ام، رهبری دولت جمهوری اسلامی افغانستان در حال حاضر بیشتر به دنبال و در واکنش به تحولات منطقه و فرا منطقه حرکت کرده است. گرچه بسیاری از بازیگران بین المللی نیز به همین شکل گاه و بیگاه سیاست وعمل کرده اند،
تحولات در کشور های عربی و شاخ افریقا برای آن ها نیز غیر مترقبه بود که حالا نمی دانند چه کنند اما؟ دولت افغانستان تا حدود زیادی درگیر مسایل دیگر با در نظرداشت تضاد های روابط با سعودی ایران چین و هند گام برداشته است. در گیری در تقابل با سیاست های کشور های منطقه هرگز به نفع افغانستان نبوده و نیست .
رهبری دولت وحدت ملی باید بداند که روابط پرتنش بین آقای حامد کرزی و مقامات امریکا در سال های اخیر باعث سیاست بغرنج و پیچیده داخلی کشور ما شده است. در مجموع دغدغه های فوق قدرت مانوری را بعد از این برای حاکمیت موجود نیز باقی نگذاشته است. در این مورد در روابط سیاست خارجی ما نسبت به گذشته در حال حاضر نیز در تحولات و بی باوری ها کمتر ابتکار پختگی و سنجش دیده شده است.
.هفته گذشته جنرال راحل شریف لوی درستیز پاکستان به کابل آمد رئیس جمهور و رئیس اجرائیه و مقامات عالی رتبه دولت با وی ملاقات داشتند، به باور من ملاقات لوی درستیز افغانستان آقای جنرال شیر محمد کریمی با جنرال راحل شریف کافی بود، اما ملاقات مقامات عالی رتبه دولت افغانستان با یک لوی درستیز که نه رئیس جمهور است و نه صدر اعظم یعنی چی؟ شاید امید برای آوردن صلح از آستین پاکستان باشد. یا بازی دیگری در حالت آبستن است .
من اصلاٌ نمی دانم این همه اسرار یک جانبه بر بهبود روابط با پاکستان و عربستان سعودی در شرایطی که طرف های مقابل هرگز تمایل و اراده مخلصانه و صادقانه بخاطر صلح در کشور ما نشان نمی دهند برای چیست؟ آیا پاکستان از گذشته ای ماجرا جویی ها و مداخله در امور افغانستان دست بردار شده که هرگز نشده.گفته می شود
جناب رئیس جمهور به روز جمعه همین هفته به پاکستان سفر خواهد کرد، آیا این سفر دست آوردی خواهد داشت؟ از همین حالا می گویم دست آورد امیدوار کننده ندارد. به باور من عزت و احترام افغانستان در این نیست که ما برای بهبود روابط درگودالی بیفتییم. باید گذاشت شرایط و زمینه سازی های روابط مسیر طبیعی خود را طی کند و به این کشور ها فرصت داد پس از استقرار و فراهم آمدن شرایط داخلی و منطقه ای تصمیم بگیرند. یا نوع برخورد های ما با کشور های منطقه که رقیب یکدیگر اند، چه عواقب دارد .
اگر با این و آن مخالفت های درونی نیز داشته باشیم و موضع گیری های متعارض و پر تشنج که کشور را قربانی رقابت ها نماید در حال حاضر به مصلحت کشور و منافع دراز مدت ما نیست. من تنش های مطبوعاتی و رسانه ای را خوب میدانم که عمدتاٌ مصنوعی اند، و توسط حلقه های در داخل نظام و برخی کشورهای همسایه ساخته شده، و از زبان احمد و محمود بیرون میشوند. چرا تلاش منسجم تر و همه جانبه تری نمی شود، چرا در تنظیم و اعلام سیاست های افغانستان بخاطر صلح صداهای متفاوتی دیده می شود؟ هر کسی به نوعی اعلام موضع گیری می کند، یکی طالبان را مخالف سیاسی می گوید دیگری دشمن مردم افغانستان یکی می گوید نسبت به ما خارجی ها به ما زیاد تر ضرورت دارد. اما این ضرورت را هرگز نمی گوید که چیست؟ در چنین وضیعتی اگر وزارت محترم خارجه هم مدیر و مدبر باشد. امکان کنترول پیام مردم افغانستان در مورد سیاست خارجی را ندارد، رفته رفته به بازیگری فرعی تبدبل می شود، درست است طی یکدهه گذشته نقش ما در مقابل جامعه جهانی که به افغانستان حضور دارند منفی بوده است، اگر صد فیصد منفی نبوده هرگز مثبت هم نبوده است. رهبری حکومت وحدت ملی باید بداند که مردم افغانستان از حاکمیت موجود که از پشتیبانه زیاد تر مردم بر خوردار است انتظارات زیادتری دارند ،ولی متأسفانه ما محدودیت های زیادی غیر عقلانی ساختاری جدی در بازیگری مثبت منطقه ای داریم . که در این راه باید توجه بهتری صورت گیرد.
به نظر می رسد در این روز ها مسوولین کشور بیشتر همت شان در برخورد با منتقدین داخلی بوده است. و خود این نیز به نوبه خود در پیگیری منافع ملی افغانستان اثر منفی گذاشته است. اگر دقت نشود و حاکمیت در سیاست های موجود تجدید نظر نکند و منحیث شریک مطمئن به جامعه جهانی و مردم افغانستان تبدیل نشود، آنچه که طی سیزده سال گذشته انجام گردیده بعد از خروج قوت های خارجی در 2014 پایمال خواهد شد. می توان ادعا کرد هر آن چه هم از منظر منافع ملی عاید مردم افغانستان شده است. در نتیجه ابتکار و یا تهاجمی بودن کشور نبوده است، بلکه دینامیسم و تبعات خود تحولات نصیب کشور کرده است.
سوال دیگر آیا واکنش های حاکمیت در مورد گفتگو با طالبان در راستای منافع ملی افغانستان خواهد بود . اگر است روی چی نوع استراتیژی استوار خواهد داشت، گرچه
پاسخ این سؤال را تا حدود زیادی در سؤال قبل دادم. افسوس که ما به دست خود طی سال های گذشته متاسفانه امکانات خود را در حل بهینه مخاصمه درونی به شدت فرسایش دادیم. دوستان بین المللی خود را که ما را به قدرت رسانیده بودند، نیز با انقادات حق و نا حق در جهان بی اعتبار ساختیم و با اعتباری که با حضور خود در اوایل در افغانستان کسب کرده بودند، در شرایط بسیار سختی قرار داده ایم.
حالا خارجی ها محبوبیت سال های اول را ندارد، طی سال های که گذشت
روابط با امریکا را علیرغم آن که آنها در اوایل با ناپختگی زیاد و بدون شناخت وارد جنگ در افغانستان شدند و از حاکمیت موجود بدون قید و شرط دفاع کردند و اینکه تا حدودی پشیمان نیز هستند، به شدت تخریب کردیم. خواسته و ناخواسته در شکاف این و آن دوستان ملی و بین المللی خویش را در منطقه مقصر قلمداد کردیم در صورتیکه بیشترین نقش را در این فرقه گرایی ها پاکستان بشمول عربستان سعودی بازی کرده اند اما؟ افغانستان با این سیاست ها از منافع ملی خود بیشترین هزینه را پرداخته است، آن هم از سرمایه قدرت ماجرا جویانه افغانستان بدون تردید ما در همه سیاست های خویش. بدون سنجش و عواقب ناگوار آن بیشتر واکنشی عمل کرده ایم و این سیاست تا هنوز ادامه دارد.
ما نتوانستیم بر اساس پیش بینی واقع بینانه از روند وقایع در جهان و منطقه سیاست های خود را تنظیم کنیم. و این شیوه سیاست در حکومت وحدت ملی نیز ادامه دارد .
به هر حال این واقعیتی است که روند حوادث طی سیزده سال گذشته بسیار سریع بود و گاهی به سرعت از کنترل ما و حتی دیگران خارج می شد سیاست های حکومت وحدت ملی نیز با همین سرعت گاه و بیگاهی از کنترول خارج می شود. و طبیعتاٌ عکس العمل نشان دادن برای افغانستان بخاطر بعضی رویداد ها بسیار در آینده نیز زیاد پیچیده خواهد بود . ولی سیاست افغانستان در مورد پاکستان و کشور های منطقه بهتر است. بعد از این در چارچوب دیگری تعریف و عرضه شود در غیر آن این راه که می رود به ترکستان است .
سوال دیگر چه نوع سیاست در راستای منافع ملی ما است؟
ابتدا بایستی ارزیابی درستی از شرایط منطقه و فرا منطقه داشته باشیم، و سپس به تدوین سیاست بپردازیم ،اما بدون سنجش و یک روش کارا میتواند ما را به سمت و سوی ببرد که مشکل زا باشد.
ما اگر از پاکستان روابط حسنه و همکاری همه جانبه آرزو داریم در قدم نخست حکومت باید تحقیقات مسلکی سیاسی همه جانبه در مورد وسعت و عمق استراتیژی آن کشور در مورد افغانستان انجام دهد، و از نتیجه ملت را آگاه سازد، در غیر آن فعالیت های خصمانه و تروریستی برای درهم انداختن دولت افغانستان کشور های منطقه بشمول متحدین بین المللی آن نباید از نظر دور انداخته شود. و باید در روند تحقیقات مورد برسی جدی قرار گیرد ولی تصمیم اوجولانه و قبل از برسی همه جانبه از نگاه ما و کشور ها منطقه کار دشواری خواهد بود.
آیا ما نمیدانیم که یکی از هدف کشور پاکستان به همکاری بعضی از کشور های قدرتمند تضعیف موقعیت افغانستان در حوزه دایره هلال بز کشی های جهانی و منطقوی است که است. آیا بر داشت های ما از وضعیت و عملکرد امریکا و پاکستان در منطقه دقیق است یا بدون حقانیت آنچه که می خواهیم به زبان می آوریم؟ و عمل می کنیم ؟
آیا برای افغانستان قدرت روزافزون نیروهای افراطی بنیاد گرا که در حمایت پاکستان قرار دارند، بسیار خطرناک تر از آنچه که ما میدانیم نیست؟ امیدوارم رهبری دولت افغانستان بداند و آگاه باشد که بدون کمک های نظامی و سیاسی و اقتصادی جامعه جهانی، حتی در وضعیت حال و آینده محو نیرو های بنیاد گرایی که در حمایت پاکستان قرار دارند، در افغانستان غیر محتمل به نظر می رسد، در حال حاضر در این خصوص نباید بدون توافق حامیان بنیاد گرایی و تروریزم بخاطر از بین بردن شان یک جانبه تلاش کرد. بادرنظرداشت اینکه بنیادگراها با کمک های مستقیم پاکستان ایجاد و تقویت می شوند، و پاکستان در همه شرایط از جانب آمریکا تغذیه شده است. هیچ تردیدی وجود ندارد.
اگر برای ما حفظ موقعیت برتر و نفوذ معنوی و قدرت نرم مهم است، تنها راه حل، یافتن فرمول سیاسی جدیدی است که از آن طریق بتوان در شکل دادن به آرایش سیاسی آینده افغانستان مؤثر واقع شد و خسارت به منافع ملی را کاهش داد، چون واضح است که نمی توان در شرایط حاضر به دنبال حفظ حداکثری منافع ملی بنا بر تعریف بعضی از زمامداران بود. نگاهی همه جانبه منافع ملی داشتن تمام فاکتورها را در نظر می گیرد، از جمله وضعیت منطقه موقعیت افغانستان در مناسبات با کشور های دیگر بطور خلاصه، این ایده که حکام ما دارند، و می گویند افغانستان می تواند به تنهایی و با اتکا به نیروهای مسلح خویش وبا مانور ضعف قدرت در مقابل همسایه ها بخصوص پاکستان به سر منزل مقصود رساند، من با این سیاست باور ندارم در حالیکه پاکستان در این روز ها خود را هر لحظه یار و یاور افغانستان معرفی میکند. ممکن است هر لحظه تغییر مشی دهد، و بحران موجود را به نفع خویش رهبری کند و فائق آید، آنگاه آینده افغانستان چقدر تاریک خواهد بود. سفر جنرال راحل شریف مقدمه بخاطر همکاری است. یا شروع جهت بستن پرونده ی خط دیورند، درست است که پاکستان در حال حاضر از سه جهت از سوی هندوستان، از تحریک طالبان در درون و هم سوی افغانستان زیر تهدید و فشار است. پیمان امنیتی کابل- واشنگتن خواب های پاکستان برای فرضیه ی عقبه ی راهبردی در متن افغانستان را آشفته کرده است. این تنها نیست؛ قوام گیری گام به گامِ اردوی نوپای افغانستان، از یک ژاندارم منطقه ای جدید در کمرگاه آسیای جنوبی ومیانه خبر می دهد. امیدوارم پاکستان به این نتیجه رسیده باشد که دیگر به روش های پیشین و با مهره های سوخته و جاسوسان داخل نظام افغانستان نمی تواند، بازی را در اختیار بگیرد و ابتکار عمل کاملا دردست او باشد ..مناسبات کابل اسلام آباد در ابعاد نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همه در سایه سیاست کج دار و مریز و ناامنی خط دیورند قرار گرفته اند، و این خود مزید علتی بر تشدید و تداوم تنش ها دوجانبه است. نمیدانم در این راه چه گام های برداشته خواهد شد . و رهبری دولت وحدت ملی بجای پای حکومت قبلی خواهد گذاشت یا به جا پای های دیگر .
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.