ما و بازار آشفته کتاب‌ : نویسنده: سید جعفر راستین

   glasses-books

همواره شنیده‌ایم که فرهنگیان و بزرگان ما از نبود “فرهنگ کتاب‌خوانی” حکایت‌ها کرده‌اند و این فقدان عظیم را با چند دلیل عمده به تحلیل نشسته‌اند. نخست این که ما طی سالیان دراز در وضعیت “جنگ” زندگی کرده‌ایم و در وضعیت جنگ احتمال روی آوردن به مطالعه خیلی کمتر از حالت عادی است. دوم این‌که فقر در افغانستان سال‌هاست بیداد می‌کند و دولت افغانستان در زمینه افزایش گزینه‌های شغلی کار درخوری برای حل آن انجام نداده است، و یا دست‌کم این مهم در اولویت دستور کار دولت نبوده است، و یا در اصل اتکای مالی و استقلال مالی نداشته و همواره به کمک‌های جامعه جهانی وابسته بوده است.

این همه، به اضافه موارد ناگفته دیگر، سبب شده است که بازار کتاب‌خوانی در افغانستان کماکان کساد بماند و هیچ نیرویی نتواند جذابیت‌های “کتاب” و “خوانش کتاب” را برجسته کند. از این روی قوه محرکی که باید در زمینه ایجاد انگیزه و ترغیب مردم وجود می‌داشت، به کلی فلج بوده است.

با بر شمردن این موارد، آیا جایی برای شکایت از مردم باقی می‌ماند؟ ما چه کاری در زمینه تعمیم و اشاعه فرهنگ کتاب‌خوانی انجام داده‌ایم که از سوی مردم استقبال نشده باشد؟ دولت افغانستان، به ویژه وزارت اطلاعات و فرهنگ، برای ترویج و تعمیم فرهنگ مطالعه و کتاب‌خوانی چه برنامه‌یی دارد؟ و یا بهتر است بپرسیم: بازار کتاب در دست کیست؟ دولت ما تا چه حد از وضعیت نشرات آگاهی دارد و چه مکانیزمی برای وارد کردن کتاب را روی دست گرفته است؟ اینجا به سهم خود به بخشی از این پرسش‌ها پاسخ خواهیم گفت و امید می‌نهیم این پرسش‌ها، در ایجاد ذهنیت پرسشگرانه، دست کم در زمینه “کتاب و خوانش کتاب” به ما کمک کند تا برسیم به آنجا که پاسخ‌های عملی‌تر در این بخش را شاهد باشیم.

فرایند تولید کتاب

در بیشتر از یک دهه اخیر هرچند ما شاهد تاسیس پایگاه‌های نشرات کتاب و مجلات در داخل کشور هستیم، اما دیده می‌شود که هنوز ما به خودکفایی در زمینه تولید کتاب در داخل کشور دست نیافته‌ایم. هنوز نبض بازار کتاب افغانستان را عمدتن دو کشور همسایه، پاکستان و ایران در دست دارند. بحث خودکفایی برای چاپ در افغانستان دلایلی نیز دارد. هنگامی که ما از خودکفایی حرف می‌زنیم، گیریم که به لحاظ داشتن چاپ‌خانه‌های مجهز، توانایی چاپ را هم داشته باشیم، نویسندگان ما در یک ماه و یا در یک سال، چند کتاب برای نشر آماده می‌کنند؟ اگر عرصه‌های “ادبیات داستانی” و “شعر”  که کماکان تا حال دوام یافته است را منتفی بدانیم، در زمینه علوم و فناوری، فلسفه، جامعه‌شناسی، اقتصاد و دیگر عرصه‌ها، آیا به تناسب نیازمندی‌های مان منابع افغانی را می‌توانیم بیابیم؟ ما در این جا با پاسخ منفی رو به رو هستیم.

مورد مهم دیگر که در رونق و گرمی بازار نشرات فزونی می‌بخشد، “ترجمه” و برگردان آثار از منابع دیگر به زبان‌های ملی است. در این زمینه نیز با تاسف کم‌کاری‌های ما مشهود و روشن است. ما در مقایسه به نیازمندی‌ها، نتوانسته‌ایم آثار ارزشمندی را در حوزه‌های مختلف برگردان و راهی بازار کتاب کنیم، در حالی که کشورهای همسایه، در چند روزگی نشر کتاب، برگردان آن را به بازار ارایه می‌کنند. بحث دیگر، نبود یک نشانی واحد و معتبر برای بسیج و هماهنگی امور نشراتی در کشور است و ما از این فقدان رنج می بریم. وزارت فرهنگ، ظاهرن برنامه‌یی در این زمینه روی دست ندارد. در حالی که دولت برای حمایت از روند تولید کتاب باید رویکرد حمایتی را از گروه نویسندگان به شکل جمعی و انفرادی اتخاذ کند و در این زمینه توجه جدی داشته باشد. این نکات، و ممکن نکات ناگفته دیگر این نتیجه را پیش روی ما می‌گذارد که: ظرفیت ما در زمینه تالیف و ترجمه، به مراتب کمتر از میزان نیازمندی ماست و فرایند تولید در کشور ما خیلی بطی و نیز ناچیز است.

مدیریت بازار کتاب

دولت افغانستان در یک دهه گذشته به رویکرد “اقتصاد بازار آزاد” تمسک جسته که در آن نقش “سکتور خصوصی” بارز و برجسته می‌نماید. به دیگر بخش‌ها لزومن در این جا نمی‌پردازیم، اگر بحث “بازار کتاب” و خوانش آن مطرح باشد، چنان پیداست که گویا این بخش را نیز سکتور خصوصی به عهده گرفته باشد! و دولت بدون هیچ نوع ارزیابی از شیوه واردات کتاب، همه چیز را به این بخش واگذار کرده است. نه تنها در مورد کتاب‌هایی که وارد می‌شوند، بل در مورد کتاب‌هایی که در کشور چاپ می‌شوند، هیچ گونه ارزیابی و نظارتی وجود ندارد که این مهم، خود به آشفتگی بازار کتاب و کیفیت آن اثر ناخوب بر جا گذاشته است. سعی ما این نیست که روی کم و کیف بازار آزاد حرف بزنیم، شکی نیست که بخش خصوصی می‌تواند در این زمینه، همان‌سان که در زمینه‌های دیگر دولت را یاری کرده است؛ ممد واقع شود و در عرضه چاپ‌ با کیفیت مساعی به خرج دهد، اما با توجه به آسیب‌پذیری که ما از ناحیه “جنگ با رویکرد فرهنگی” داریم، و افغانستان همواره یکی از مصرف‌کنندگان اندیشه‌های افراطی بوده است، می‌باید وزارت اطلاعات و فرهنگ در تزریق “اندیشه ناسالم” در جامعه بی‌تفاوت نباشد که در عنوان زیرین از آن یاد کرده‌ایم. مدیریت بازار کتاب لزومن به معنای “تفتیش و وضع کردن محدودیت” در امور نشرات و یا هم “دولتی کردن” آن نیست، بل نگرانی ما این جاست عنوان‌های زیادی در میان کتاب‌های وارد شده به چشم می‌خورند که در ضدیت با منافع ملی و امنیت ملی کشور قرار می‌گیرند، اما به شکل آزاد به فروش می‌رسند. این کتاب‌ها که با رویکرد سیاسی – دینی در بازار کتاب ما تزریق می شوند، متمرکز بر تشویق مردم به روی آوردن به تفاسیر و قرائت‌های گوناگون که در نهایت به “فرافکنی مذهبی” می‌انجامد، می‌باشد که در صورت سهل‌انگاری دولت، می‌تواند در میان مدت، بزرگترین تهدید برای به هم زدن وحدت ملی و هم‌باوری میان شهروندان افغانستان حساب شود.

فقدان پشتوانه‌های لازم برای توسعه فرهنگ و کتاب

گاهی پیش آمده باشد که به کتاب فروشی‌های شهر کابل سر زده باشید؛ چشم‌یافت شما از مشاهده کتاب‌ها چه بوده است؟ مقصد من کتاب‌فروشانی است که روی جاده‌ها بی‌هیچ مجوزی به فروش هر نوع کتاب – بدون هیچ گونه مدیریت و نظارتی از جانب دولت – بساط‌های شان را پهن کرده‌اند و از این راه امرار معیشت می‌کنند! از این کتاب‌ها که اکثر چاپ پاکستان‌اند و از کیفیت بسیار بی‌مقدار و ناچیز چاپ برخوردارند، اگر بتوانیم عبور کنیم، مهم‌تر از آن این است که این کتاب‌ها، اغلب با فحوا و محتوای “دعوت” و فرافگنی‌ در زمینه ترویج افراطیت می‌باشند که به شکل حیرت‌انگیز با قیمت بسیار ناچیز نیز عرضه می‌شوند. کسی بیاید و بپرسد که این کتاب‌ها چگونه وارد بازار کتاب افغانستان می‌شوند؟ چگونه است که این کتاب‌ها به قیمت بسیار ناچیز به فروش می‌رسند؟ آیا این کتاب‌ها رایگان توزیع می‌شوند که این گونه بهای کم دارند؟ یک مشت چاپ‌خانه‌های گم‌نام دیگر که حتم برده می‌شود اکثرشان جواز فعالیت ندارند نیز در این کتاب‌فروشی‌های “سیار” خودشان را می‌نمایانند و در همین موازات است که ما با “نویسندگان!” بسیار فرهیخته آشنا می‌شویم که “قلم‌فرسایی” کرده‌اند و “بشریت” را از فیض فضایل “قلم نویسا” شان بهره‌مند ساخته‌اند. در حالی‌که اگر بنا باشد نظارت و تدقیقی از جانب نهاد مسوول صورت گیرد، یک “پاراگراف” آن “نوشته‌های وزین و ناب” ارزش چاپ کردن را ندارند. در حالی‌که برای آماده شدن یک کتاب برای چاپ، مراجع معتبری باید وجود داشته باشد که پس از مرور، به گونه رسمی جواز چاپ و نشر کتاب به نویسنده آن و یا هم به مرکز نشر آن داده شود. گمان نکنم شما فکر کنید که من دنبال “سانسور و محدود کردن” آزادی بیان و آزادی عقیده هستم. مسلمن که چنین نیست. بحث این جاست که چگونه می‌توان به کیفیت چاپ فزونی بخشید؟ تنها از روی نظارت و حمایت.

اینجاست که حتم پیدا می‌کنیم که ظاهرن برنامه‌یی در دستور کار دولت، به ویژه وزارت فرهنگ برای تعیین مکانیزمی جهت نشر کتاب‌ وجود ندارد و اگر هم وجود دارد، اندکی در تطبیق آن کسی و نهادی همت نگماشته است؛ ورنه این همه آشفتگی و لجام‌گسیختگی در بازار کتاب به وجود نمی‌آمد. باور ما این است که وزارت فرهنگ در تبانی نزدیک با وزارت معارف در زیر مجموعه “ریاست تالیف و ترجمه” به آنچه به نام “کتاب” از سوی هر بنگاه نشراتی در افغانستان نشر می‌شود توجه و بررسی‌های جدی داشته باشند تا باشد بر کیفیت چاپ کتاب فزونی بخشیده شود. انکار نمی‌توان کرد که در سال‌های پسین، مراکز معتبر انتشارات کتاب و مجلات در کشور ایجاد شده‌اند و کارهای درخوری انجام داده‌اند، اما مادامی که این مراکز نشر کتاب، از سوی دولت تشویق و حمایت نشوند و افزون بر آن “بازار سیاه” کتاب به گونه جدی از سوی دولت زیر نظارت قرار نگیرد، ما هنوز در همین آشفته بازار همین گونه سرگردان خواهیم بود و بر “غربت” کتاب خواهیم نگریست و گریست.

حمایت دولت از مراکز فرهنگی و مراکز نشر کتاب، به رشد و پویایی فرهنگی و نیز به خودکفایی در فرایند تولید کتاب می‌انجامد. پس مقام‌های مسوول در وزارت فرهنگ، بایستی به این مهم بپردازند و بر روند توسعه فرهنگی سهم خویش را ایفا کنند. ناگفته نباید گذاشت که در کنار این همه، نهادهای فرهنگی آزاد نیز می‌توانند نقش عمده و اساسی را در زمینه رونق بازار کتاب بازی کنند، به ویژه زمانی که دولت از در “اعتماد” با آن‌ها وارد شود و هماهنگی لازم میان نهادهای مستقل و وزارت‌های فرهنگ و معارف ایجاد شود.

نویسنده: سید جعفر راستین

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.