هر چند نهضت اصلاح طلبانه، ترقیخواهانه و روشنفکرانه با برنامه های اصلاحی سید جمال الدین افغانی و نشر جریده شمس النهار، تأسیس مطبعه، مکاتب و مؤسسات در دوره امیر شیر علی خان آغاز یافت ولی پس از دورۀ شیر علی خان این امواج نهضت روشنفکری توسط امیر عبدالرحمن خان تا آن حد در هم کوفته شد که کشوری فقط با اراده یک شخص و با فرمان فردی او اداره میشد.
با مرگ مرموز امیر عبدالرحمن خان و به قدرت رسیدن امیر حبیب الله خان که مقارن جنگ عمومی اول جهانی بود در درون دربار دو حرکت متضاد عرض اندام نمود یکی به رهبری سردار نصرالله خان برادر امیر که مخالف ایجاد مکاتب و هر گونه حرکت به پیش بود و دیگری نهضت مشروطه خواهی که در آن روشنفکران عمدتاً از حلقات اطراف دربار گرد هم آمده به دور سه مرکز تجمع نموده بودند:
1- لیبرال های دربار که خواهان ریفورم در داخل رژیم موجود بودند و در صف اول آنها رجال درباری چون محمد ولی خان دروازی سرجماعه غلام بچه گان، میر یار بیگ خان برادرش و دیگران قرار داشتند
2- حزب جمعیت سری ملی و روشنفکران دموکرات مکتب حبیبیه که بر علاوه ریفورم، تبدیل رژیم مطلق العنان را به رژیم دموکرات میخواستند .
3- روشنفکران بودند که خارج حلقه دربار و خارج حلقه مکتب حبیبیه قرار داشتند.
با افشای یکی از تصاویب حزب جمعیت سری ملی عدۀ از افراد این حزب اعدام و شماری به زندان افتاده ظاهراًٌ نهضت مشروطه خواهی سرکوب گردید. پیامد این سرکوبی در دستگاه دولت آن بود که امیر حبیب الله به تشویق برادرش سردار نصرالله از گسترش مکاتب مأیوس شد، چون سردار نصرالله خان برایش میگفت که:«از معارف مشروطه می زاید و مشروطه نقطه مقابل تسلط سلطان است».
با این سرکوبی اشکال مبارزات مشروطه خواهان تغییر نموده در حلقات کوچک مخفی تنظیم شدند و با حمله یکی از فعالان این نهضت بنام عبدالرحمن لودین به موتر حامل امیر در کوچۀ شوربازار بار دیگر دسته هایی از روشنفکران و ترقیخواهان با غل و زنجیر روانۀ زندانها شدند عبدالرحمن لودین دوست و همکار میر غلام محمد غبار جوان پرشوری بود که در یک سروده اش به امیر حبیب الله بخاطر اتخاذ سیاست بیطرفی منفی امیر در جنگ عمومی اول چنین هشدار میداد:
ای ملت از برای خدا زود تر شوید
از شر و مکر و حیله دشمن خبر شوید
تا از صدای صاعقه اش گنگ و کر وید
و آن گاه چو رعد نعره زنان دربدرشوید
مانند برق جلوه کنان در نظر شوید
به اثر اجبار شرایط و تقاضای وقت امیر حبیب الله بار دیگر حاضر شد ابتدا جریده ای بنام سراج الاخبار را در سال (1905م) به مدیریت مولوی عبدالرووف اجازۀ نشر دهد که فقط یک شماره به نشر رسید و بار دوم در سال (1911م) اجازه نشر جریده سراج الاخبار افغانستان به محمود بیگ خان طرزی داده شد.
پدر محمود بیگ طرزی سردار غلام محمد خان طرزی از مخالفان امیر عبدالرحمن خان بود که به قلمرو هند تبعید شد و از آنجا به کراچی و بغداد و استانبول رفته بالاخره در شام مسکن گزیده در همانجا در سال (1900م) دار فانی را وداع گفت. محمود طرزی طی این مسافرت ها و مهاجرت های اجباری با افکار جوانان ترک (حزب اتحاد و ترقی) آشنا شده بود و وقتی که به وطن برگشت به تألیف ترجمه و نشر آثاری چون سراج الاطفال، سراج الاخبار، سیاحت در سه قطعه زمین، علم اسلامیت، آیا چه باید کرد، ادب در فن، جغرافیای منظوم، معلم حکمت، فلسفه وطن، از هر دهن سخنی، پراگنده و ترجمه ناولهای ژول ورن، سیاحت در دور زمین، سیاحت در جو هوا، سیاحت در زیر بحر و جزیرۀ پنهان افق جدیدی از افکار و اندیشه ها را در برابر روشنفکران و ترقیخواهان افغانستان قرار داد.
بر علاوه محمود طرزی از اینکه دو دخترش به عقد نکاح دو پسر امیر در آمده بود پناهگاهی برای جنبش های فکری در بطن دربار ایجاد نمود. اصلاح طلبان و روشنفکران منزجر از روش امیر چارۀ نداشتند جزء آنکه به دور یکی از اعضای خاندان شاهی جمع شوند. در درون دربار سردار نصرالله خان برادر امیر با آنکه خواهان استقلال کشور بود اما دلبستگی به نظام قرون وسطایی و سلطنت مطلق العنان شخصی داشت. عضو دیگر این خانواده یعنی معین السلطنه خط مشی داخلی و خارجی پدرش را تعقیب مینمود اما عین الدوله امان الله جوانی بود صاحبنظر و ترقیخواه، بنابرآن ناراضیان متجدد درباری ناگزیر به دور او حلقه زدند.
مؤرخین مینویسند که شهزاده امان الله توانست نائب السلطنه را به حیث رییس یک جمعیت سری داخل نقشه کودتا سازد، اما با عدم حضور نائب السلطنه در روز کودتا آن پلان ناکام ماند. مشروطه خواهان با طرح پلان دیگری در کله گوش کودتا را عملی کردند و لیبرال های دربار ظاهراً به هدف شان رسیدند. مشروطه خواهان در کنار شاه امان الله قرار گرفتند اما رفته رفته در دستگاه دولت امانی اختلافاتی بروز کرد. اصلاحاتی را که شاه پس از سفرش به اروپا رویدست گرفت مشروطه خواهان را به دو دسته تقسیم نمود چنانچه در لویه جرگه پغمان خلاف نظر شاه امان الله، میر غلام محمد غبار و غلام محی الدین آرتی بر سیاست و پالیسی دولت تاختند در دستگاه دولت دو حلقۀ سیاسی تشکیل شد که شکل احزاب غیر رسمی را داشتند و علنی فعالیت مینمودند.
یکی حلقه«جوانان افغان» که مرام تند روانه داشت و در آن عبدالرحمن لودین و میر غلام محمد غبار شامل بودند و دیگری حلقه سیاسی که توسط میر سید قاسم خان رهبری میشد. رویهمرفته این حلقه ها در تنویر اذهان جوانان تأثیر گذاشته و راه را برای تشکیل یک حزب قوی آماده میساختند. کتابخانه ملی به همت آنان تأسیس شد، جریدۀ انتقادی ستاره افغان به نمایندگی حلقه اول در جبل السراج به نشرات آغاز نمود و علاوه بر جرگه پغمان در مجالس مشورتی برج شمالی ارگ و چمن قصر ستور میر غلام محمد غبار وعبدالرحمن لودین از حلقۀ خود نمایندگی میکردند.
امان الله خان با این حلقات با مدارا رفتار نموده با وجود مخالفت های شان هیچکدام را حبس و اعدام نکرد. در داخل کابینه شاه امان الله همزمان با این اختلافات دو گروپ وزراء عرض اندام نمودند یکی طرفداران پروگرام های اصلاحی به شکل سریع و دیگری طرفداران اصلاحات به شکل تدریجی. مبارزه درونی این دو جریان در داخل کابینه برای شاه چنین درک میشد که موجودیت دو دسته مخالف در داخل حکومت به تحقق اصلاحات مفید بوده و موقعیت شاه را استحکام میبخشد، در حالیکه این اختلافات منجر به سقوط نهضت امانی از داخل شد. صدر اعظم با وزیر خارجه و شخص شاه در مخالفت قرار داشت و در مرکز و ولایات عدۀ از مأمورین دولت با طرح های جدید مخالفت و حتی دشمنی میورزیدند. سبوتاژ به حدی بود که وقتی دولت ضیا بیگ و همکارانش را برای تنظیم اردوی عصری استخدام نمود و آنان «قطعه نمونه» را تأسیس کردند در مقابل عدۀ از افسران مخالف قطعۀ دیگری بنام «نمونه شکن» را ساختند. پس از سقوط نهضت امانی باز هم دو جریان روشنفکری به مبارزه آغاز نمود یکی روشنفکران افغانی در اروپا که در رأس ایشان محمود بیگ خان طرزی و شاه امان الله قرار داشت، دوم حلقۀ روشنفکرانی که با برگشت میر غلام محمد غبار از سرکتابت وزارت مختار افغانستان در جرمنی پا به عرصه وجود گذاشت. حکومت از میر غلام محمد غبار که در آن هنگام عضو انجمن تاریخ بود دعوت نمود که با رژیم همکاری نماید ولی غبار این پیشنهاد را رد کرد.
حلقۀ روشنفکران خارج کشور به چهار دسته تقسیم شدند دسته اول در حزب باقی ماندند، دسته دوم از حزب خارج شدند اما وفاداری شانرا به شاه امان الله حفظ کردند، دسته سوم به سلطنت جدید وابسته شدند و دسته چهارم بیطرفی اختیار نمودند. در کشور فضای تشتت و پراگنده گی میان قشر روشنفکر و ترقیخواه به وجود آمد. فشار، تعقیب و تعذیب روشنفکران توسط حکومت افزایش یافت، عدۀ از روشنفکران از کشور خارج شده در هند جریدۀ «افغانستان» را تأسیس کردند. این جریده توسط مرتضی احمد خان یکی از افغانهای مقیم هند به زبان دری منتشر میشد و در ابتدا از تمامیت ارضی و استقلال کشور سخن میگفت. میر غلام محمد غبار از داخل کشور به امضای مستعار (س.ب) در یکی از شماره های سال (1930م) این نشریه مقاله مفصلی را تحت این عنوان به نشر سپرد:
سرگذشت عهد گل را از نظیری بشنوید
عندلیب آشفته تر خواند این افسانه را
به تقاضای دولت افغانستان مدیر مسوول جریده «افغانستان» را دولت هند بریتانوی زندانی نموده و جریده را متوقف ساخت و نتیجه این اقدام رسماً توسط دولت به اطلاع انجمن تاریخ که غبار عضو آن بود ی. شدغبار در این سالها با تحمل زندان و تبعید روبرو شد اما با آغار جنگ دوم جهانی فشار حکومت بر تبعید شدگان کاهش یافته و در سالهای آخر جنگ دوم جهانی از تبعید گاه به کابل برگشت. با کاستن فشار بر مردم بار دیگر در کابل زمینه ابراز نظر پیرامون اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور تا حدودی مساعد گردید و در همین سالها میر غلام محمد غبار مقالۀ را تحت عنوان «اقتصاد ما» در شماره (51) مؤرخ (16) میزان (1325) خورشیدی روزنامه اصلاح به نشر رساند. به خاطر نشر این مقاله غبار در مجلس وزراء تحت باز پرس قرار گرفته و عبدالقدیر تره کی مدیر مسووول اصلاح از وظیفه سبکدوش شد.
این بار حکومت با درک شرایط اجتماعی کشور و اوضاع جدید بین المللی پس از جنگ جهانی از اینکه تشکیل نهضت ها و احزاب سیاسی را حتمی میدانست تصمیم گرفت این ابتکار را از بالا عملی کند. قبل از آنکه رسماً دموکراسی را اعلام و قوانین دموکراتیک وضع کند یک دوره امتحانی را آغاز و آزادی انتخابات بلدیه ها و شورای ملی را اعلان نموده موقف انتظار اختیار نمود تا دیده شود که بعد از اعلام شفایی دموکراسی روشنفکران در مقابل آن چه موقفی اتخاذ می نمایند، اما به خاطر هراسی که از اتحاد روشنفکران داشت سعی نمود آنانرا پارچه پارچه نگهدارد. حوادث بر عکس انتظار حکومت اتفاق افتاد شورای انتخابی، احزاب سیاسی و جراید آزاد در دوره هفتم شورا در برابر حکومت موقف واحد اتخاذ نمودند. طنین صدای اعتراض وکلای مردم و فرکسیون پارلمانی بخصوص میر غلام محمد غبار در تالار دوره هفتم شورا و جلوگیری از تصویب مقررات و قوانین ضد منافع مردم باعث شد در دوره هشتم علناً حکومت وعده هایش را پس گرفته از راه یافتن نماینده های واقعی ملت خصوصاً میرغلام محمد غبار به خانه ملت جلوگیری نماید. اما تظاهرات خیابانی و نعره های تکان دهنده تظاهر کنندگان بر علیه این تصمیم باعث شد حکومت دورۀ امتحانی رفتن به طرف دموکراسی را کاملاً متوقف ساخته با الغای احزاب، مصادره جراید آزاد و زندانی نمودن غبار و دیگر ترقیخواهان صدای مردم را خفه ساخته و استبداد را برای یک دهه دیگر بر اندام کشور حاکم سازد. آنچه از آن دوران باقیمانده جای پای میر غلام محمد غبار میباشد که به خاطر احقاق حقوق مردم از زندان ها تبعید گاه ها، مبارزات خیابان میگذرد و با نوشتن برنامه ها، مقالات و پروگرام ها و نشر جراید و تشکیل گروه های سیاسی از دهلیز تاریخ نهضت روشنفکری افغانستان به چشم میخورد وصدایش جاودانه به گوش میرسد.