مهاجرت— فرارازمرگ وخطر، خون وخشونت، رهایی ازاضطرابهای روحی وروانی، تلاش برای کسب ودرآمدمعاش درمکان امن، آشنایی وگفتگو بافرهنگها وتمدن ها، طلب علم ودانش، اندوه وحسرت بگذشته وآینده نامعلوم وآرزوی برگشت بوطن مالوف . معمولاقهرمانان تاریخ ازخشونت و استبداد فرارمی نمایند تا به کسب تجارب بیشتردوباره برگردند وبجای خشونت لطف ووقاررابه ارمغان بیاورند. تاریخ مهاجرت تاریخ تمدن بشرونوعدوستی وهمدردی وتفقداست.
.دراواخرقرن بیست واوایل قرن بیست ویک افغانها بیشترازهمه درطوفان های حوادث وخشونت پرپر ودربدرگردیده اند. هیچکس نمی تواند بگوید برای یک افغان خانه کجاست؟ همه می دانند که افغانها به میل خود فراری نگردیده اند، افغانها ازوحشت استبداد وتجاوز بی رحمانه سلطه طلبان فرارنموده اند.
مهاجرت دراسلام یک مقوله قرانی است ومهم ترین ویژه گی مهاجرازدیدگاه قران اخلاص، جهاد وصدق است.مسلمانان با خلوص نیت وصداقت به وحدانیت خدا ایمان دارند وتمام دنیاراقلمروخدا و باشندگان آن رابنده خدای واحد میدانند که همه درشادی وغم و مصیبت اعضای یکدیگراند. ازنظراسلام کسانیکه دراثرجنگ وخشونت وخطر مجبور به جلای وطن مالوف وکاشانه های خود میگردند واگردرراه مهاجرت به مرگ طبیعی بمیرند ازبندگان خاص خداوند محسوب میگردند وحتی طبق روایاتی درردیف شهدا قرارمی گیرند. در قران کریم به پناهنده امتیازخاص داده شده است. مهاجروقتیکه به کشوری پناه می برد باید بدون هرنوع تبیعض واحترام به کرامت انسانی مورد تفقد ومهربانی قراربیگرد وبا شایستگی،جوانمردی و ایثار بی ریا وخالی ازحسادت وبخل از آن استقبال گردد وصاحب خانه نه تنها درهای منازل ،مراکزابهداشتی، تعلیمی ومحیط شهرخودرا بروی آن بازنماید بلکه باید درهای عطوفت ومهربانی نیزبروی مهاجر بازگردد، همانطوریکه درزمان حضرت رسول اکرم (ص )انصاردرمدینه ازمهاجرین استقبال نمودند وحتی ازدادن امتیازات بیشتربه آنها احساس حسادت وبخل نه نمودند.دراسلام برای دادن پناهندگی نباید مهاجربه دروغ وادارگردد ویا شرایط وبهانه های برپناهنده تحمیل گردد که خیانت به دین، وطن، وجدان وکرامت انسانی باشد.مهاجرباید واداربه رشوه دادن وسخن چینی نگردد.
رسول اکرم (ص) ازسرنوشت مهاجران بی پناه که ازمکه به مدینه هجرت نموده بودند رنج می برد ونگرانی داشت که مهاجرین مورد شکنجه قریش قرارنه گیرند، ازاین جهت تصمیم گرفت تا دسته دسته به حبشه پناهنده گردند. سران قریش ازاین موضع اگاه گردیدند. هیاتی با طرح برنامه های هراس انگیزو تحفه های نادربه نمایندگی قریش عازم حبشه گردید تا به جلب وتطمیع وزیران آن دیار، سلطان حبشه رابه اخراج مهاجرین ترغیب وتشویق نماید. سلطان حبشه بدون توجه به گزارش نگران کننده وزیران، حال ووضع پناهندگان را مورد تحقیق وارزیابی قرارداد وبعد ازمعلومات همه جانبه روبه جعفرابن ابیطالب سخنگوی پناهندگان نمود و پرسیدچراازآیین نیاکان خود روگردانیده اید؟ جعفرابن ابیطالب جواب دادکه، درآیین نیاکان ما درهمه امور جهالت وتاریکی حکم فرما بود، بی عدالتی وستم یک امرعادی گردیده بود، ترحم ونوعدوستی مفهومی نداشت،تبعیض وموهومات پوچ و امتیازطلبانه زندگی ما رابه انحطاط کشانیده بود… خداوند برما پیامبری را فرستاد واواعلام نمود که ازخون ریزی وخشونت خود داری ورزیم، زورگووسلطه طلب نباشیم، با فساد وتباهی برخورد نمایم وخود را ازقفس آداب ورسم ورواجهای کهنه که میراث دوران ظلم وفساد وتبعیض است آزاد بگردانیم وانگیزه های غیرخدایی وشرک راازخود دوربگردانیم. پاسخ جعفرابن ابیطالب به سلطان حبشه چنان موثر واقع گردید، درحالیکه اشک درچشمان اوحلقه زده بود باصلابت وبزرگ منشی از تسلیم پناهندگان به دشمنان خود داری ورزید.
رفتارناعادلانه ایران با مهاجران افغانی
22 ژولای سال2007 درروزجهانی پناهندگان درتهران بودم،درآن روزخشونت ایران درمقابل افغانهای مهاجروحشت برانگیزبود.عکس العمل نیروهای رژیم درمقابل افغانها بیرحمانه بود وبه اکثریت اجازه داده نشد تا دارایی واموال خود را انتقال بدهند پاپ اسقف اعظم واتیکان درآن روزازکشورهای جهان دعوت نمود تا نوعدوستانه ودلجویانه بامهاجران رفتارنمایند.
آیت الله های ایران درآن روز با سکوت عارفانه رضایت خودرا با این خشونت ابرازنمودند،ازچند تن ازروشنفکران ایرانی علت این خشونت راپرسیدم همه یک صداگفتند، ما ایرانیان گروگان نفت وگازخودگردیده ایم وافغانها اسیربحران های سیاسی واقتصادی رژیم بهانه طلب ما شده اند.
هرزمانی که بحرانهای اقتصادی چون بیکاری وتورم تشدید می یابد، رژیم برای دورگردانیدن توجه مردم ازمشکلات داخلی به جان افغانهای بی پناه می ریزد، درحا لیکه افغانها سیاه ترین کاررابا دریافت حقوق ناچیز انجام می دهند. اگرتک تک افغانها ازایران بروند نه مشکل بیکاری حل میشود ونه آمارجرایم پایین می آید افغانها مرهم موقت وگذرا است برزخم های درونی رژیم، زخم های که درمانش هیچ ارتباطی به افغانها ندارد وبزودی ازجای دیگرسربازخواهد کرد که عمیق ترودردناک ترخواهد بود.
توجه خوانندگان محترم را به قسمتی ازسخنرانی آقای یوسف اباذری روشنفکر ایرانی درهمایش ” عدالت ازنگاه دیگر ” که اعتراض روشنفکران ایران به رفتارنا عادلانه رژیم با مها جران افغان است جلب مینمایم که درروزنامه هم میهن تهران زیرعنوان تقدیم به افغانها نشرگردیده بود.
.. زمانیکه ازمن خواسته شد دراین همایش سخنرانی کنم تصورم براین بودکه چیزی برای گفتن درباب عدالت ندارم. به میزبان همایش گفتم من واقعا چیزی درباره عدالت نمی دانم.ازاواصراروازمن انکارکه حرفی برای گفتن ندارم به هرحال دعوت اوراپذیرفتم ومحتوای بحث رابدست تصادف سپردم خاطرات دوسه هفته اخیررا که باخود مرورمی کردم دیدم شایدبهترآنست که درباره تجربه شخصی خوددرباب عدالت سخن بگویم…….
برای یک افغان خانه کجاست؟ آیا بنا به تصورمتافیزیکی باید به خانه خود یعنی افغانستان برگردد؟ با عصرجدیدهم کاری نداریم. دراسلام هم خانه به این معنا وجود ندارد. همه جهان خانه ماست به خصوص که ما درمورد یک کشوربرادردینی صحبت می کنیم. ما ازافغانهای که بعد ازجنگ به ایران آمدند استقبال خوبی به عمل نیاوردیم. استقبال ما عادلانه نبود. شاید غربی ها به مراتب بهترازآنها استقبال کردند. ما ازکسانی که شیعه بودند یا سنی یامسلمان وهم کیش ومهم ترازآن همزبان حتی به اندازه غربی ها استقبال نکردیم. یادم هست اوایل که افغانی ها آمده بودند اسطوره های درباره آنها رواج داشت ازآن جمله اینکه اینها جیب برند،سرمی برند، هم جنس بازندوازاین قبیل افسانه ها. اما به هررو اینها به اینجا آمدند، ازدواج کردند، حتی به ایرانی ها وصلت کردند وایران به خانه آنها مبدل شد. متاسفانه درطول یک ماه اخیرزمانی که رفتارخشونت آمیزدراخراج افغانها شروع شد،آنها به نحوی ازانحاء احساس کردند جایی که بدان پناه آورده اند وشاید حتی خانه خود می دانند به شدت مورد بی عدالتی قرارگرفته است. افغانها درابتدای ورود به ایران ودرطول جنگ ایران وعراق به ما کمک کردند. پس ازجنگ به جرات هشتاد درصد ایران را افغانها ساختند. کارگرایرانی تنبل ترازآن بود که درامورعمرانی وغیرآن بتواند اینچنین به بازسازی کشورمشغول شود. به همین تهران خودمان که نگاه کنید تمام ساختمانها با نیروی کارکارگرافغانی ساخته شده اند. وخوب پاسخ همه اینها با بی عدالتی همراه بوده است. ممکن است گفته شود که مسایل امنیتی درمیان است. من این سخن رامی پذیرم اما اکثرافغان هایی که درایرانند مخالف همان القاعده ای هستند که ماهم مخالف آنیم…….. .
چندی پیش با یکی ازدانشجویان افغانی به نمایشگاه کتاب رفته بودم درحین صحبت با اومتوجه شدم که هرچه صدایش می کنم چیزی نمی شنود،ازاوپرسیدم چراجواب نمی دهی؟ گفت مرابه اردوگاه افغانها برده اند ومورد ازیت وآزارقرارگرفته ام به همین جهت نمی توانم خوب بشنوم باخود فکرکردم که این دوست عزیزمن شیعه است ودانشجوی شیعه افغانی راگرفته اند وهرچه کارت های مربوط را نشان داده وقعی ننهاده اند واورابه اردوگاه برده اند وپس ازیک روزرهایش کرده اند…… .
بنابراین حرف های خود رااینگونه به پایان میبرم، عدالت مساله ای نیست که فقط درباره آن فلسفه بافی کنیم. عدالت مساله ای نیست که ساعتها درباره آن بحث انتزاعی کنیم، عدالت مساله ای نیست که برمبنای آن غرب رامتهم کنیم آن هم درست هنگامی که بامردمانی که به ما پناه آورده اند اینگونه برخورد می شودوکسانیکه درجمهوری اسلامی متولد وبزرگ شده اند درچنین وضع اسفباری به سرمی برند مهم نیست که تعریفی ازعدالت می کنیم بلکه مساله برسرتحقق عدالت است مهم آنست که عدالت رابا هرتعریف ومنشایی متحقق کرد تا بتوان ازخشونت ناشی ازنابرابری های اجتماعی وابزارانگاشتن انسان های دیگرجلوگیری کرد.
مهاجردشمن نیست
مشکلات اجتماعی واقتصادی، تورم ورشوه و فساد که رییس جمهورروسیه ازآن چون میراث ارثی نیاکان خود یاد می نماید باعث فقرعمومی ،بی اعتمادی مردم به فردا وکاهش جمعیت گردیده است.درروسیه همه می دانند که هیچ گره بدون رشوه بازنمی گردد. نمایندگان پارلمان روسیه داد وبگیررشوه راسالانه با رقم نجومی 360 ملیارد دالرذکرمی نمایند.مشکلات اجتماعی حوصله روسهای صبورومهربان رانسبت به مهاجرین لبریز گردانیده است وبدیده کینه،حسادت وبخل به مهاجرین می نگرند وحتی افغانها رابه طعنه دشمن صدامی نمایند. کلمه دشمن ارمغان نامبارک لشکرکشی شوروی به افغانستان است که به مردم روسیه تلقین گردیده است.مطبوعات شوروی نبرد مردم افغانستان را برعلیه ارتش سرخ جنگ با « دشمن » به اذهان مردم معمولی تزریق می نمودند. مشکلات مهاجرین افغان درروسیه .
پولیس رادرروسیه حافظ امنیت اجتماعی می نامند. اما درعمل گرگی درلباس چوپان است.پولیس به بهانه ارزیابی دیکومنت « اسناد ومدارک » مهاجرین را درهمه جا راه،سرک،مترو و حتی خانه مورد ازیت وآزارقرارمیدهدومهاجربیکس ازترس اینکه کارد به گلونکشد به رضایت خاطررشوه میدهد.نیروهای امنیتی بجای تفقد وترحم با بدگمانی وخصومت ازمهاجراستقبال می نمایند، بجای کمک ازشکایات به مشکل تراشی وارعاب می پردازند.معیارهای اصولی مطابق قانون درباره پذیرش مهاجرین وجود ندارد وپول ورشوت نقش اساسی رابرای گرفتن کارت مهاجرت ،اقامت وحتی پاسپورت دارد.پناهندگان قانونی درروسیه ازساده ترین امتیازات قانونی چون مسکن وتخفیف درترانسپورت های شهری محروم اند وفرق با مهاجرین غیرقانونی ندارند کارت مهاجرت که هویت قانونی وحقوقی آنهارا مشخص می گرداند، بدون راجستردست آنها راازکمک های طبی، آموزشی واجاره مسکن قطع می گرداند. مهاجرین مجبورمیگردند که درخانه های کرایی که بالا ترین قیمت کرایه خانه دراروپا است پول راجستررا بطورجداگانه به صاحب خانه بپردازند .
مهاجران افغانی که خود را مستحق تراز دیگران دراین کشور می دانند ازبیوفایی،ناجوانمردی وبی مهری مسوولان روسیه می نالند که روسیه وارث شوروی سابق ا ست، ما دراین کشور تحصیل نموده ایم وبخاطر اشتباه شوروی که روسیه نوین وارث آن است ازکاشانه ومقام های بزرگ دربدروآواره گردیده ایم واین بی مهری شایسته کشوربزرگ مانند روسیه نمیباشد. روسیه ده هابرابر ازفرانسه بزرگ تراست امروزدرفرانسه تنها پنج میلون الجزایری بخاطریکه الجزایرزمانی مستعمره آن بود زندگی مینمایند اما روسیه بزرگ قدرتحصیل کرده های خودرا نمیداند و از تفقد بشردوستانه که لااقل کفاره اشتباه خودرا بپردازد نیز خوداری می ورزد.
چرا افغانها درهجرت هم متفرق اند؟
افغانها درروسیه جمعیت پراگنده ومتفرق اند، ده ها سازمانهای مختلف با نام های پرطمطراق وبه ظاهرزبیا و« مستقل »رسما دروزارت عدلیه روسیه ثبت گردیده اند وطبل خدمت به مهاجرین رامی کوبند ودرواقع همه این سازمانها بجای کمک به مهاجرین برای گرفتن امتیازات ازدولت ومنافع شخصی خود می جنگند به گفته همینگوی « مانند کرمهای درون شیشه » همدیگررا می خورند وبه فرموده سعدی « درآتش معیشت ومعصیت می سوزند. » ودرفراق سرمایه های برباد رفته علمی خود که با خون جگراندوخته بودند آه حسرت می کشند که زندگی بدون عشق وافتخارسپری می گردد. زندگی افغانهای مهاجردرروسیه شبه به قهرمانان بهترین رمان همینگوی « خورشید همچنان می درخشد » است. این رمان داستان روشنفکران نومید وبی هدف امریکایی است که دراروپا،ومخصوصا درفرانسه، سرگردان بودند، این جلای وطن کرده ها، که گرترود استاین آنها را « نسل گمشده » می نامد، مردم زخم خورده و سرخورده اند، که جنگی سخت را پشت سرگذاشته اند، وحال، روزهایشان رادرلایه های فرودست اجتماع وکاباره های پردود به میخوارگی وهوس بازی تباه می کنند. با وجود این هرروزخورشید می دمد وباز روزنوآغاز می شود. تعدادی ازافغانها آنهم پولداران که نام تاجر وفرهنگی را بخود اضافه نموده اند زن وفرزندان خودرا به کشورهای غربی ازطریق قاچاق فرستاده اند تامزاحم هوس بازی های شان نگردند که طبعا این عمل فضیلت ومعنویت هجرت را که ازمقوله های قرانی است جریحه دار میگرداند. مهاجرین افغان درکشورهای مانند ایران،پاکستان وروسیه غالبا به جرایم مختلف چون چاقوکشی،سرقت، آدم کشی وموادمخدرمتهم میگردند، بطورناخودآگاه این سوال درذهن انسان خطورمی نمایدکه چراهمین افغانها درکشورهای غرب وامریکا بااین جرایم متهم نمی گردند؟ یک دلیل شاید این باشد که قانون دراین کشورها به استاندرد بین امللی مطابقت ندارد هرج و مرج،بیعدالتی وفساد محیط راآلوده به جرایم گردانیده وهمه عادت به قانون گریزی نموده وخلاف رفتاری ازهنجارهای جامعه محسوب میگردد،ودیگراینکه افغانها دراین کشورها مورد ظلم واهانت قرارمی گیرند واگرازحق خود دفاع نمایند مظنون، متهم ومحکوم می گردند.
درکشورهای اروپایی که همه دربرابرقانون مساوی اند ازلحاظ سیاسی به کرامت انسان اهانت نمیگردد وازلحاظ اجتماعی درزیر سایه قانون حقوقی که به آنها داده شده است بدون آنکه عرضحال بنوسند و ندبه نمایند اجرامیگردد و ازترس انیکه رفاه وامنیت اجتماعی خود را ازدست نه دهند خلاف رفتاری نمینمایند درحالیکه درکشورهای فوق الذکر کسانیکه مطابق قانون رفتار نمایند بیشتر ازنظرروانی مورد اذیت وآزارقرار میگیرند . افغانها در کشورهای غرب به مقایسه مهاجرین سایرکشورها بانظم ترین،پرکارترین وبا فرهنگ ترین پناهندگان می باشند.افغانها مردم پرتوقع وپررونیستند،مابه فرهنگ وقوانین دیگران احترام می گذاریم،ما مردم آزادیم ولی آماده ایم باهرمشکل بسوزیم وبسازیم، ما برای بهترین ها تلاش می نمایم وآماده بدترین رویدادهای ناگهانی واضطراری می باشیم، ما مردم فقیریم اما به گفته معروف دموکریتوس ازپیشوایان دموکراسی یونان باستان« درنزد ما اعتراف به فقرننگ نیست، ننگ این است که کسی برای اجتناب ازفقرتلاش نکند» . دراین دنیا مجنون وبیرحم تنها افغانها جلای وطن نگردیده اند ،میلون ها روس، ایرانی وپاکستانی درکشورهای غرب پناهنده گردیده اند قانون ازامنیت اجتماعی وکرامت انسانی آنان بطورمساویانه حمایت می نماید. ما مردم مظلومی هستیم،هرکشوربنام قانون چشم طمع به جیب، دل وزبان ما دوخته اند. ما ازفرهنگ خشونت فرارنموده ایم ومتاسفانه با فرهنگ خشونت ازما استقبال می نمایند. افغانها درهرجایی که زندگی مینمایند میگویند کشورما قلب ما وزادگاه فرهنگ ما است ولی دراین دنیا فانی وقلمروبزرگ خداوند ما به میل خود خانه دیگررا انتخاب نه نموده ایم.
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.