مهم ترین چالش های فرهنگی عناصر اخلاقی درجامعه است. اخلاق راقواعد ارزشی وهنجاری یک جامعه که دررفتار افراد آن جامعه منعکس میگردد تعریف می نمایند.بزرگترین کمبود درجنبش های فکری،سیاسی ودرقلمرواقتصادی جوامع خلاءاخلاقی میباشد.جنبش های سیاسی وفکری به خاطر خلاءعناصراخلاقی به استبداد های سیاسی ومذهبی می گروند واین دواستبداد جغرافیای فرهنگی ما را نیزآلوده با خون، خشونت ونهیلیسم گردانیده است. تقلید وافراط گرایی های کورکورانه سیاسی وتفریط های جاهلانه دینی نگذاشته اند تا اندیشه های ما برای شکارافکارواقعی و منطقی پرواز نماید.حکومت های استبدادی با سرکوب و ترس دردلهای مردم به عادی سازی فرهنگ خون وخشونت تلاش نموده اند. حکومت های استبدادی بقای فدرتی را که غصب نموده اند درهراس افگنی می بینند وقتیکه ترس ازبین برود پایه های استبداد را سست ومنهدم میگرداند وازهمین سبب برای حفظ ترس دیکتاتورها ازتعقیب، زندانی ساختن، شکنجه وانواع خشونت وآزارها ازآنجمله سرکوب مخالیفین استفاده می نمایند.اما درجهان معاصربخاطرسرعت سریع ارتباطات جمعی دیکتاتورها برای سرکوب مخالفین وبیم ازسازمانهای جهانی وحقوق بشربجای زندان وشکنجه ازترورهای سیاسی ومذهبی یعنی بدنام گردانیدن مخالفین ودیگراندیشان وتعزیرات اقتصادی برعلیه آنان استفاده مینمایند تا دیگراندیشان برای نجات جان خود وخانواده خود ازچنگال های استخوانی وبیرحم فقروبیکاری مجبوربه وضع موجود گردند ویا کسانی که نمی توانند وظایف خودرا انجام بدهند فرارنمایند،بزرگان ماترس را سروری جاهلان وخانه نشینی عاقلان میداند مولانا میگوید:
احمقان، سرور شدستند و زبیم عاقلان سرها کشیده در گیلم
ابزاردیگردیکتاتورها درشرایط معاصرتقسیم وتوزیع ناعادلانه اقتصاد ومشاغل درمیان اقشارمختلف جامعه میباشد تا اخلاق راتابع هوا وهوس وفساد اخلاقی وروحی را درجامعه رایج بگردانند تا بدین وسیله افکارعمومی را ازخیانت های اقتصادی واجتماعی دوربگردانند وبانیرنگ وشیادی وترورهای سیاسی وکمک دینداران ریاکار،بیرحم وقسی القب عمر خودرا طولانی بگردانند، سیزده سال زمامداری کرزی درچاردیوارسیم خاردار ارگ سیاه ترین مرحله درتاریخ کشور ما میباشد،در عصر سفله پروری کرزی تقوی سیاسی ،منطق وقوانین مدنی تابع سنت ها وعرف وعادات کهنه پرستان بی منطق بداخلاق وریا کارگردید، دانشمندان وفرهنگیان دلسوز بوطن خانه نشین وفراری گردیدند، دروغگویی وپررویی اصل پیشرفت درعصرسیاه کرزی گردید، هیچکس احساس مسوولیت نمی نماید، مسولین زبان خودرا مانندلباس خود تغیرمیدهند اگرکسی این کاررا نه نماید اورا نادان وساده لوح می پندارند وحتی اورا وادار میگردانند که مانند همه باشند،به گفته معروف، «مردم شهری که همه درآن می لنگند ، به کسی که راست راه میرود می خندند» درکشور مادراثرخلاء اخلاقی اقلیت ناچیز غرق درتجمل پرستی گردیده اند واکثریت درفقربخورونه میرزنده اند واین تفاوت بزرگ میان اقلیت تجمل پرست واکثریت فقیرامید به آینده رانیزتیره ترگردانیده است ، خلاء اخلاقی درقلمرودولت، ملت واحد را پارچه پارچه واقلیت خائین واحمق با پاسپورت های خارجی والقاب بزرگ و ساختگی سروری مینمایند، اقلیت احمق دست نشانده که به نوکری بیگانگان افتخارمینمایند پول رامعیارقدرت وشخصیت میدانند، تفنگدران به خاطر اقتدارشان احترام وفقرا بخاطرفقر وناداری توهین میگردند، تمایل اکثریت به خودمداری،فرارازمسولیت، کسب سرمایه ودرآمد ازراه آسانتردزدی،چپاول ودلالی وجدان اجتماعی را آلوده وبیمار گردانیده است. درافغانستان خبرچینی واتکا به بیگانگان جزء فرهنگ عمومی گردیده، نوکرانی که به کمک کشورهای خاریجی خزانه های دولت را دردست دارند وبه سرنوشت مردم مطابق میل باداران خود بازی مینمایند خودرا« غمخوارملت ومدافع دموکراسی ووطن پرست» می نامند، ولی درعمل به سازو آهنگ ارباب خود بالباس ها وعشوه گری های رنگارنگ میرقصند. تاریخ شاهد اتفاقات متاقض وجالب است، گاهی دیده شده که سازش ها وهمکاری های آرام آرام مانند گاندی با دشمنان آزادی ومنافع ملی کشورها مانوربرای تنویر افکارعموی ووحدت وهمبستگی اقوام درنبرد آینده ساز گردیده است ولی ماتسفانه درکشورما همکاری با بادارهای خاریجی جلب حمایت انها برای سرکوب مخالفین ودیگراندیشان و انحصارقدرت وبی عدالتی های اجتماعی بوده است درتاریخ کشورمارهبری را نمی شناسیم که به اراده وانتخاب مردم براریکه قدرت تکیه زده باشد همیشه قدرت یا دراثر کودتاها ویا به حمایت مستقیم بیگانگان غصب وتسلیم دست نشانده ها گردیده است واین را نیزمیدانیم ما شاه ورییس جمهوری را نمی شناسیم که بعدازبرکناری حتی اطرافیان اوحمایت وپشتبانی خودرا به او نشان داده باشند واین را نیزمیدانیم که درتاریخ معاصرکشورما تاجداران بطورفجیع کشته شدند که نه تنها نام ونشانی ازخود به جاه نه گذاشتند که مردم قبرآنها رانیزنمیدانند واین را هم میدانیم که دست نشاندگانی مانند ببرک کامل وحامد کرزی بجای اتکا به خدا و افتخاربه مردم به زورشوروی سابق وامریکا گردن کلفت خودنمایی وبلند پردازی میکردند ودرپایان کار ودقایق درحال احتضاربا اذیان گویی های جنون انگیزبه انتقاد باداران خود پرداختند تا خود را قهرمان جلوه بدهند، بعد ازسیزده سال زمامداری کرزی یک نفربه طرفداری ازآن خودرا تکان نداد. اما وضع جاری حاکی ازآنست که نامزدان جدید واشنگتن ازگذشته درس عبرت رانیا موخته اند به اراده عمومی احترام ندارند ودراشغال وظایف نیزبیطرفی کامل، تساوی طلبی عادلانه وشایسته سالاری را درنظرنمیگرند ودرانتخاب افراد لایق مظنون ومشکوک اند که عملا ثابت میگردانند تا هرکاربه هدایت ومشورت امریکا صورت بگیرد آیا این همکاری بابیگانه وبی اعتمادی به افغانها خیانت بوطن نیست؟ ویا همکاری ونوکری به امریکا ومتحدین آن افتخار ومظهروطن پرستی است ؟ همکاری های ضد منافع ملی ونوکری به هرکشور خیانت است جاسوسان اشیای یک بار مصرف اند، هیچ باداری نمتواند به نوکری اعتماد نماید که به وطن ومردم خود خیانت کرده باشد.حتی وقتیکه از جانی ترین موجود مانند هتلر دشمن تمام بشریت وجانی شماره یک دنیا پرسیدند که پست ترین انسان کیست؟جوابداد «که خبیث ترین آدمها کسانی هستند که درتصرف کشورشان بامن که بیگانه بودم همکاری کردند، چون وطن مادراست وآنها زمینه سازی نمودند تامن حتی به مادرشان مسلط شوم.»اگرچه میگویند که هدف پرسنده خود جانی شماره یک بشریت بوده. خیانت های دولت ونمایندگان کشور دراموراقتصادی، قضایی وامنیت راه رابرای اصلاحات واعتماد مردم به آینده مسدود گردانیده دولت بجای پاسداری ازمردم بیشرمانه به فساد وچپاولگری عادت نموده و فرار سرمایه به کشورهای خارجی که فامیل وخانواده های آنان زندگی مینمایند بیشترگردیده است، نمایندگان پارلمان بجای کنترل براعمال دولت درفساد وسرقت سرمایه های ملی واراضی بادولت شریک اند مراجع قضایی که با استفاده ازصلاحیت های بیش ازحد رییس جمهور تعین میگردند نمیتوانند درتصامیم خود عادلانه قضاوت نمایند، مطبوعات ماپررونق گردیده اما حق دسترسی را دراعمال رمزآلود دولت ندارند ونمی توانند پرده ازروی اسرارورازهای پنهانی و مخالف منافع کشو بردارند تا بابیان واقعیت ها حقایق مرموز کشف گردد، سازمانهای مدنی مانند حقوق بشر،دفاع ازحقوق زنان وکودکان اکثرا سازمان های حقوق بگیرازکشورهای خارجی می باشند ومنابع درآمد ومصرف آنهارا کسی نمیداند وتجارب بین المللی نشان داده که اکثر این سازمان باروش نرم برعلیه منافع کشورشان وبه نفع کشورهای خاریجی فعالیت می نمایند چون مرجعی وجود ندارد که حق کنترل را به درآمد ها ورفت وآمد های این سازمانها داشته باشند، کلمات وحدت ملی، حاکمیت قانون ووطن پرستی پناهگاه آدمهای فرومایه وجاسوسان افتخاری گردیده است، تعدادی با تظاهر وبدعت های ننگ آور بدین درفکر سرمایه اندوزی وقدرت طلبی های بی شرمانه اند و ازجهالت وحتی عقیده پاک مردم سوء استفاده مینمایند «وکتاب خدارا به رای خودتفسیر وحقایق را به دلخواه خودتعبیر مینمایند.»، تحصیل کرده ها با تظاهربه مقوله های وارداتی وجلب رضایت مردم به انتقاد ازمفاسد دولت می پردازند، موفعیکه وارد دولت گردیدند موضعگیری های ملی وتاریخی را فراموش می نمایند ورسیدن به قدرت را وسیله ای خوب ومناسب برای منافع شخصی خود میدانند وهرنوع خیانت صریح وآشکاربالاتراز خودرا احترام به سلسله مراتب می پندارند ودرمیدان رقابت برای رسیدن به مقام والاتر رفقای دیروزخود را که همسنگراو بودند متهم به خیانت مینمایند ودربدبختی دیگران شهوت جاه طلبی خودرا ارضاء مینمایند وبا پیروی ازاخلاق بردگی مانند خدایان قدیم هند درکاسه سر قربانیان خود نوشابه شرین را سرمیکشند. اخلاق بردگی درقلمرودولت ما اخلاق عموی گردیده است . تاجران انسانهای اقتصادی اند کمکهای بشردوستانه شان به بینوایان نه بخاطراخلاق ونوعدوستی است بیشترجنبه منفعت جویانه و شهرت طلبانه دارد وقتیکه دست کمک رابه بهانه های مختلف بسوی دولت درازمی نمایند نیت ملی ندارند دولت راتطمیع می نمایند تا امتیازات بیشربدست بیاورند، جوهراخلاق تاجران ارزان خریدن وقیمت فروختن است گفتیم که تاجران انسانهای اقتصادی اند با سفره های رنگین وهدایای قیمت بها اخلاق ووجدان دولتمردان راآلوده میگردانند ونقش ویرانگرانه به ارزشها انسانی دارند.
ادامه دارد. دکتورعلی احمد کریمی