در هفته های اوایل برج سرطان 1394 چند حادثه واتفاق پیهم رخداد که در سر نوشت ما بی تا ثیر نیست اول دفاع متهورانه عیسی خان لغمانی در برابر مهاجمین مست ومغرور وسرازیر شدن تحایف ونوازش های بی قاعده ونا متناسب به این جوان پر شور و بعداً کشتن یک هم وطن توسط عیسی خان در حادثه ترافیکی متعاقبا معرفی دو بانو به حیث والیان دایکندی و غور استقبال والی جدید بامیان با پرتاب تخم های مرغ با موترش انتحار در سرک میدان هوایی تلاشی و بمباردمان خانه یکی از فر ماندهان جهادی بنام جان احمد خان حقجو در منطقه بایان پروان.
که انتخابات دور سوم ریاست جمهوری مسئولیت کمپاین تیم داکتر عبدالله را در ولایت پروان عهده دار بود واما این زخمه قوایی خارجی رهبران متردد ودل واپس مجاهدین را از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب تکان داد .پیامد های این تکانه هم مانند دو حادثه قبلی غیر منتظره بود که باعث شد رهبرن مجاهدین بدون در نظر داشت چوکی ومقام طور یکسان بر فرش غم بنشینند وازان فرا تر حادثه محکم محکمه استناف کابل که قاتلین خانم فر خنده را از اعدام به حبس کاهش دادند البته رئیس جمهور گفته است که من حکم اعدام را امضا نمیکنم این سفارش بیبیگل وانتظار غرب هم بود.این حوادث نه تنها بر زندگی فردی من که بر اجتماع درد مند افغانستان نیز اثر خودرا دارد. به خانم مرادی که والی دایکندی مقرر گردیده نه شناختی دارم و نه میخواهم تبصره ای داشته باشم اما در مورد خانم جوینده والی غور سخنی دارم. چون زاد گاه ام ولایت غور است و خانم جوینده زمانی که بحیث والی جهت معرفی عازم غور بود مکرراً از من تقاضا بعمل آورد تا با وی بروم و حین معرفی حضور داشته باشم متاسفانه مصروفیت ها مجالم نداد
خانم سیما جوینده در ولایتی والی شد که مردم آن همه ده نشین ودارائی فر هنگ بومی مرد مرد است وزن زن ویا اینکه مردی گفتند وزنی گفتند میباشند وحالا این خانم دلیر وبا جرأت بزعم ده نشینان غور کاری مردانه میکند.این خانم باید امنیت را تا مین وجلو انتقال مواد مخدر را که از شمال به جنوب انتقال میابد بگیرد وگذشته از آن فساد هم کم نیست…وتنش های قومی وطوائف خورد وبزرگ غور را کاهش دهد..دوستداران افراطی اش شک ندارند که خانم بر همه این مشکلات فائق آید ومخالفین بر عکس ومن با جمعی با شک وتردید نگاه میکنم چون مردم غور تا آخر از کسی حمایت نمکینند بلکه معامله منافع است یکی میدهند وانتظار دوتا دیگر دارند.پس می بینیم که فر جام انتظارات چه است.
باز هم امنیت ووسوال های پیهم. گفته می شود جان احمد حقجو این سلاح ها را بخاطر سرکوب طالبان و داعش ذخیره کرده بود نمیدانم امریکایی ها خود سرانه این عمل را انجام داده اند یا دستانی دیگری در درون آستین بوده است از طرف دیگر چرا این زخمه بزرگان را خیلی تکان داد..نمیشه رئیس اجرا ئیه ووزیر خارجه واستاد عطا محمد نور والی بلخ و صد ها تل دیگر اظهار همدردی کردند واگر این عملیات بر ضد مجاهدین بوده یک نکوهش کفایت نمی کند لذا از نظر من بزرگان مثل اینکه به عیسی خان امتیاز بیش از حد وغیر متناسب دادند برای آقای حقجو هم تنها اظهار تسلیت و اشک ریختن کفایت نمیکند. خوب به هر حال برای عیسی خان هم همینطور شادی نا متناسب صورت گرفت یک عسکر وظیفه خودرا خوب انجام داده یک امتیاز ومکافات برایش کافی بود حالا آنرا از کار انداختند ومورال وانگیزۀ دیگران را هم کشتند.
حکم محکم محکمه استناف کابل مبنی بر تعویض مجازات قا تلین فر خنده از اعدام به حبس نیز خالی از حکمت نیست.مهمترین واساسی ترین موضع که در ذهن رخنه میکند همانا احتما سفارش ودستور رئیس جمهور به قوه قضائیه است که گویا وقتی امضا کردن سند قتل نیست باید مجازات تعدیل شود که جهانیان امضای اعدانم را نمی پذیرند…حالا فکر میکنم برخی مردم وحتی جامعه مدنی هم بیشتر از حد لازم فریاد میکشند وگلو پاره میکنند ورنه باید برای محکمه صلاحیت داده شود تا وظیفه خودرا اجرا کند.تفنگداران محکمه را زیر فشار قرار میدهند که باید آنچه ما میخواهیم اجرا شود و.جامعه مدنی با بحث ها وگفتگو های پیهم مشت محکم بر صورت محکمه میزنند ورئیس جمهور هم قلم را محکم گرفته که اعدام را امضا نمیکنم چون خارجی ها با حکم اعدام مخالف اند.
در نهایت هردو سر تار هویت وماهیت عیسی خان با هم گره خورد آنوقتیکه بدون داشتن سند ومهارت موتر تحفه جنرال دوستم را سوار شد ودر نزدیکی ها ی دارالامان وتعمیر شورایی ملی یاد حادثه هفته قبل را زنده ساخت عیسی که میزند ومیکشد واز کسی هم نمیترسد چون شیر بچه است.اما من روز اول گفتم این تشویق نا متناسب خوب نست به همه حال این حوادث پیهم بر زندگی همه ما وشما ارتباط دارد.ما طرفداری دموکراسی هستیم اما مطابق به شرائط موجود ما طرفدار حقوق زنانیم اما بجایش .جهان چون چشم ومخط وخال وابروست که هر چیزش بجای خویش نیکوست.
به همین تر تیب طرفدار حقوق زن در حد مناسب وممکن وتشویق سر بازان دلیر ومسئولیت شناس تا حدیکه ایشان را از کار بیکا رنگند.کار معقول است اما آنطوریکه عیسی خان را تحفه باران کرد غیر متعارف وغیر مجاز بود چون یک سر باز وظیفه خودرا انجام داده وباید طور متناسب تشویق میشد که از حد افزون بود. یعنی درین هفته هم حوادث واتفاقات مرز شکنی کردند واز حد بیرون بودند که تعجب آور است. امید وارم همه دانشمندان تناسب را در تمام امور در نظر بگیرند چون هر چه از حد بگذرد رسوا شود.