هشتادسال بعد ازگزارش چخوف از اردوگاه کاراجباری تزاری “ساخالین”، سولژنینسین گزارش اردوگاه بیگاری “جزایرگولاگ ” استالینیستی خودرامنتشرکرد. چخوف میگفت که ادبیات نوعی نیکی ومهرورزی است . داستانهای کوتاه اوبجای اعلان ایدئولوژی به شرح و توصیف واقعیات تلخ اجتماعی وروابط میان انسانهامیپردازند . آثارانتقادی اجتماعی چخوف غیرسیاسی هستند . اویکی از نخستین آموزگاران داستان کوتاه درادبیات جهانی است . چخوف هنرمندی شکاک و منتقد زمان خود یعنی دوره تزاری است . او در آثارش به طرح پرسش میپردازد بدون اینکه جوابی ایدئولوژیک یا اخلاقی راپیشنهادکند . چخوف بدون جانبداری از هرنوع ایدئولوژی واتوپی خالق ادبیات اجتماعی و انتقادی است . او استاد داستان کوتاه و نمایشنامه نویسی مدرن روس باکیفیت جهانی است . در شوروی سابق چخوف در کنار پوشکین ، تولستوی ، و گورکی از جمله مقدسین ادبیات دوره پیش از انقلاب 1905 بشمارمی آید .
اورامیتوان سنبل پایان دوره رمانهای طویل وآغازداستان کوتاه و نوول نویسی بحساب آورد .(-) چخوف پیرامون وضعیت روسیه زمان خود در نامه ای مینویسد – نه کسی به سیاست علافه دارد، نه امید به انقلاب ، نه خدایی داریم ، نه ترس از روح و اشباح ، نه وحشتی از مرگ ، ونه خوفی از حماقت . کسیکه بی آرزو و بی هدف و ناامید وبدون ترس باشد ، نمی تواند هنرمند ونویسنده واقعی گردد . روشنفکران زمان اورا به سه دسته تقسیم کرده اند – ناامیدوبریدهها ،اصلاح طلبان و سازشکاران ، انقلابیون و شلوغ کاران. چخوف مهمترین بیماری دوران مدرن را – بی حوصلگی ، خستگی ، بی علاقگی ، و پوچگرایی انسان خرده بورژوا و روشنفکران آن میدانست . منقدین چپ در آثاراوسه پیش بینی نبوغ آمیزرا کشف کرده اند- نزدیک شدن انقلاب اکتبر ، زوال و سقوط طبقه اشراف ، فراز و فرود بورژوازی نوپای روسیه . در مرگز بحث داستانهای چخوف اغلب به ناامیدی و سرخوردگی انسان در شرایط اجتماعی و طبقاتی اشاره میشود . در آثار او معمولا روشنفکران و مبارزان از هم میپرسند که مبارزه برای رشد فرهنگی وبه خطرانداختن خودارزش آنهمه تلفات را دارد یا نه ؟(-) منقدی ادبی گفته بود بعداز چخوف اهل قلم نباید سهل انگارانه بنویسند . آثار اونشانه پایان جامعه فئودال اشرافی تزاری است که خبر از فرهنگی جدید میدهند . آنان اغلب پیرامون افرادطبقه متوسط شهری و روستایی سخن میگویند . چخوف در نمایشنامه هایش به افشای جامعه روس مانند طبقات ، اقشار ، و گروههای شهروند، دهقان ،شهری و روستایی ، دستگاه بوروکراتیک فاسد و دولت تزاری ، نجار و پیشه ور ، بازرگان و غیره میپردازد . اواشاره به واقعیات نظام اداری تزاری می نماید که کارمندان کوچک آن بخاطر مدال و جایزه و تشویق و اضافه حقوق و پست و مقام ، تن به هر ابتذال و خبرچینی میدهند و گاه بخاطر ترس از مقامات بالاتر، دچار سکه قلبی میشوند یا دست به خودکشی میزنند .درپاره ای دیگر ازآثارآغازین اونشانه هایی ازطنزوشوق به زندگی دیده میشود، در حالیکه درآثارپایانی او به موضوعات جدی تراژدیک و غم انگیز پرداخته میشود.(-) آثار چخوف چون پوشکین نه تنها اخلاقی بلکه استتیک وزیباشناسانه نیزهستند . عده ای اوراناتورالیست ،سمبولیست ، رئالیست ، و یا امپرسیونیست میدانند .اوخودراولی وقایع نگار پایان قرن 19 حکومت وجامعه تزاری بشمارمی آورد .چخوف دربرابرمکاتب ناتورالیسم ،امپرسیونیسم و سمبولیسم موضعی انتقادی داشت گرچه خودقدری تحت تعثیرهرکدام از آنان بود . درغالب آثارش باوجود زیگ زاگهای مختلف ، نوعی رئالیسم اجتماعی دیده میشود . چخوف گرچه موضعی انتقادی نسبت به هرسه مکتب ناتورالیسم و سمبولیسم و امپرسیونیسم داشت ولی در مراحل گوناگون زندگی اش از آنان نیز استفاده نمود .بعضی ازمنقدین اورا یک سمبولیست رئالیست میدانند. ازآنزمان سمبولیسم مورداستفاده چخوف میکوشید تا جای رئالیسم از مدافتاده را بگیرد . اوباوجودسبک ناتورالیستی یکی از نمایندگان سبک سمبولیستی ادبیات جهانی بشمارمیآید.برنارد شاو میگفت باکمک آثارچخوف در سالنهای فرهنگی کاخها وقصرهای اشرافی بجای بحث های مرسوم شکار و عشقبازی وتیراندازی و ماهیگیری و شرابخواری ، موضوعاتی مانند موسیقی وهنروادبیات وتئاتر مد روز شد.(-) از جمله نمایشنامه های معروف چخوف – سه خواهر ، باغ آلبالو،عمو وانیا ،و مرغ ماهیخوار هستند . در نمایشنامه باغ آلبالو ، چخوف خبراز نزدیک شدن انقلاب سراسری میدهد . لنین در داستان کوتاه ” اطاق شماره 6 بیمارستان ” توصیف وضعیت نابهنجار روسیه آن سالها را میدید .چخوف باکمک نمایشنامه های مدرن خود راهگشای تئاتر پوچگرا و آبزورد اروپایی شد . او در اروپا رقیب نمایشنامه نویسان مدرن دیگر مانند برنارد شاو از ایرلند ، ایبسن از نروژ،و هافمن از آلمان بود . درام های امپرسیونیستی چخوف حاوی انواع سمبول و چندصدایی هستند .آموزگاران اودرتئاتر مدرن ، ایبسن و شکسپیربودند . او خالق کمدی های غمگین و افسرده نیز است . هیچکس چون چخوف موضوع تراژدی را درکمدی مطرح ننمود . در تراژدی های فردی و اجتماعی چخوف انسان مفلوک باپرسشی پیرامون معنی زندگی در جستجوی سعادت است . در نمایشنامه های سه خواهر چخوف دیالوگی بصورت زیر وجود دارد – ماشا – ماباید زنده بمانیم . ایرینا- نه ماباید کاری بکنیم . اولگا- حیف اگرفقط میدانستیم چگونه ؟ -(-).از دیگر آثار چخوف – 400 داستان کوتاه ، 70 نوول و داستان بلند ، و 8جلد نامه های مکاتبه ای او هستند . در زمان او رمان ، ژانر اشرافی ادبیات دوران رئالیسم بود . آثار کوتاه چخوف را امپرسیونیستی میدانند . موضوع آثارش اغلب افراد قشرمتوسط یعنی خرده بورژواها هستند که به قول او – نه کاملا فقیر، نه کاملا بیسواد،نه کاملا بی وجدان ، ونه کاملا بی اخلاق هستند .چخوف درباره قشرمتوسط روستاها و سوژههای مورد دلخواهشان مانند – سودجویی و شایعه پراکنی و دوغ خوری و بیکاری شکایت میکند . خواننده امروزه از مدرن بودن داستانها و نمایشنامه ها و نوولهای چخوف تعجب می نماید . اوغالبا پایان داستان را ناتمام و باز میگذاشت تاخواننده را به تفکربیندازد . چخوف دردهه 90 قرن 19 از طریق چند داستان کوتاه به طرح نظرات تولستوی ، جنبش چریکی نارودنیکی ، داروینیسم اجتماعی ، فقردهقانان و انگل صفتی بورژوازی کلان و مشکلات زناشویی اشراف پرداخت . از جمله داستانهای او- استپ ها، مرگ یک کارمند،سوسمار، دشمنان ، دوئل ، یک داستان غم انگیز ، در تنگه دره ، عروس ، طبقه وسط یک ساختمان ، زنی همراه توله سگ اش ، دهقانان ،کلبه ییلاقی ، سرجوخه ، زندگی من ، همچون یک آدم دهاتی ، طلبه سیاهپوش ، داستان یک آدم ناشناس ،بوسه ، دانشجو، خرس ، سالن شماره 6 ، و امپراطوری زنان هستند . داستان شماره 6 بیمارستان ، موجب تحسین لنین قرارگرفت . اواین داستان را توصیف جامعه بیمار روس میدانست .داستان استپ ها را آغاز نوول جدید روس میدانند که از نظرزبانی ، فشرده و از نظر زیباشناسی واقعگرایانه است . چخوف تعثیرمهمی روی ویرجینیا وولف ، همینگوی ، و گورکی ازخودبجاگذاشت . اودرسال 1904 درسنن 44 سالگی براثربیماری سل درآسایشگاهی درجنوب آلمان درگذشت .