خون زاسمان بارد ابر بهمن کابل
جای لاله می جوشد خون بدامن کابل
سبزه زار گلزارش زرد وزار و بریا ن است
غرق اتش وخون است سرو سوسن کابل
نی گل است ونی سنبل مردمان بسمل
شعله میزند اتش کوی و برزن کابل
جای اب بارانش مرمی از هوا بارد
العطش همی گوید باغ و گلشن کابل
مردمان همه نا لان خون همی کند طوفان
جای امن وامان نیست شهر ومسکن کابل