قلم ســـــــالار خوشگـــــــفتار ما رفت
به سوگ اش اشک در رخسار ما رفت
گلســـــــتان ادب ما تمــــــــــــــسرا شد
نخــــــواند هدهد گـــــــــلزار ما ؛ رفت
(ظفر)
رهزنان در کر ســـی و اهل قلم در انزوا
من ندانــــــــستم رضــــای خالق خلاق را
شوکت بی مایه گان باشد بهر جا چشمگیر
اهل بینش خوار دیدم جمله در غربت سرا
از خوانش خبر در گذشت دانشمند و نویسنده و پژوهشگر و گوینده خوش آوا داکتر اکرم عثمان ؛ اندوه گلویم را فشرد و بلا فا صله چهره معصوم اش در نظرم مجسم گردید و به گذشته ها رفتم .
انجایکه سخن میگفت و در می سفت و خورد و کلان و پیر و جوان همه مغروق واژه های ناب اش می شدند و حلاوت گفتارش تلخ کامی ایام را می زود و روح تازه به غمگین دلان میداد .
کار برد کلمات وو اژه های عا میانه در نو شتار اش ؛ خاص و عام را پسند می امد و سبک نگارش اش قاطبه ای از چوانان را تشویق به نگارش میکرد .
با همان صدای گیرا با همه محبت خاصی داشت و لبخند اشنایش بیگانه گان به اشنایی می کشاند .
وی استادی بود که شاگردانش را با سیمای محبت آموزش میداد و بی بیدل بود .
نظر به عقاید سنتی ما ( کل نفس ذایقه الموت) هر نفسی مرگ را چشنده است …. اما خوش بحال انان که مانند این استاد گرانقدر با قدر و منزلت جان بحق میدهد و نامش ماند گار است .
گر چه در غربت سرای مهاجرت رخت سفر ابدی بست اما با اتمام رسالت میهنی و با نام نیکو اندوه هزاران هموطن در بستر مرگ ارامید ( انا لله و انا الیه راجعون ) جنت الماوی مکانش باد و صبر جمیل نصیب خانواده معزز شان باد