سؤالِ داشتم در بارۀ فَتوا ی دینی و اینکه در کدام شرایط فَتوا داده میشود و کی میتواند فَتوا دهد. آیا فَتوا کار علماست و یا مردم عادی هم میتوانند فَتوا دهند؟
الفتوی کلمۀ عربی است و به معنی پاسخگویی به مسایل مشکل شرعی یا قانونی است. از نگاه تعریف در تسنن عبارت است از «خبر دادن از حکم الهی در موضوعات کُلی به استناد دلایل چهارگانه در فقه یعنی کتاب، سنت، عقل و اجماع اعم از آنکه به صورت خبر القاء شود و یا به صورت امر» در مذهب شیعه، از نگاه تعریف فَتوا عبارت است از «نظر مجتهد در باره وظایف شرعی افراد که بصورت کُلی بیان میشود”.
غلط فهمی اول این است که مردم میگویند “فتوای دینی” .در دین کسی فَتوا داده نه میتواند زیرا دین از طرف خداست و خاص خداوند است. همه چیز را به بشر بیان داشته است. اما وظیفۀ یک شخص که فَتوا میدهد قرار ذیل است: اول سؤال دین را جواب می گوید. دوم دین را به شکل اساسی آن به مردم خبر میدهد و سوم در صورتی که در قرآن و سنت تذکری از یک موضوع نشده باشد راه حل پیدا میکند.
غلط فهمی دوم این است که مردم طوری فهمیده اند که فتوی باید در چارچوب قرآن و سنت باشد و شخص فَتوا دهنده قرآن، سنت، ناسخ و منسوخ و مطالب دیگر فقهی را بداند تا فَتوا دهد. سود در قرآن حرام گفته شده است و اما داکتر یوسف قرضاوی وقتی که آمریکا آمد سود را برای مسلمانان که در یک کشور غیر اسلامی زندگی دارند روا دانست. این کار او درست بود زیرا اول اینکه فقه در جهان اسلام و غیر اسلام تفاوت میکند؛ دوم کسی که اسلام را از دل و جان قبول کرده است میداند که در اسلام دو چیزقطعاً وجود ندارد. یکی محرومیت و دوم ضرر. فتوای قرضاوی به اساس قرآن نبود و اما راه حل برای کسانی بود که در غرب زندگی میکنند. غلط فهمی سوم این است که فَتوا با اینکه از تعریف آن پیداست که خبر دادن ار حکم الهی در موضوعات کُلی است اما کار پیامبر نیست زیرا پیامبر (ص) وحی را میگرفت و ابلاغ میکرد نه اینکه فَتوا صادر کند. اما پیامبر با نزدیکان به شمول همسران مشوره میکرد. پیامبر به اساس هدایت قرآنی ابلاغ میکرد و هشدار میداد و اما فتوی نه میداد. سخن پیامبریا وحی بوده است و یا به او الهام میشد .
نکتۀ اساسی و مهم این است که فَتوا وقتی صادر میشود که در نص قرآن و یا سنت و یا حدیث تذکری نباشد. در صورتی که یک اشاره و یا تذکر باشد احتیاج به فَتوا نیست طور مثال ما میدانیم که نماز پنج وقت برای مسلمین فرض است. درین مورد فَتوا کار نیست. اما اگر پنج نفر در یک سفر به سواری موتر میباشند و نماز ظهر روا میشود و باد و باران به اندازۀ شدید است که دور از تصور انسانی است و نمیشود حتی از موتر پیاده شد درین صورت سه حالت میتواند اتفاق بیفتد: حالت اول این است که پنج نفر با هم مشوره میکنند که چگونه درین حالت نماز ادا کنند. حالت دوم این است که همان شخص مورد اعتماد را امیر میسازند و هر چه او هدایت داد، همانطور عمل میکنند و حالت سوم این است که هر کس برای خود تصمیم میگیرد که در داخل موتر نشسته نماز ادا کند و یا پسان تر که باران و طوفان آرام شد ادا کند. فَتوا یک نظر است و مسلمان مجبور نیست حتماً قبول کند زیرا مسلمان حق دارد برای شخص خود و خانوادۀ خود فتوی دهد و این غلط فهمی چهارم است که وقتی یک فتوی داده میشود مردم فکر میکنند که همه باید قبول کنند. فتوا از جانب یک شخص است و به استناد عقل اوست. در آمریکا وقتی فتوای اجازه سود داده شد یک عده مردم گفتند این نظر قرضاوی با قرآن هماهنگی ندارد و قبول نکردند و یک عدۀ دیگر قبول کردند.
اساس عمدۀ علم فَتوا در عقل نهفته است که عالم ، مجتهد و یا عابد چگونه میتواند برای حل یک مشکل از عقل کار گیرد وراه گشای مردم شود. مردم عادی هم حق دارند فَتوا دهند در صورتی که فتوای شان یک مشکل را میتواند بر طرف کند. باید در یک مورد بسیار شفاف باشیم که فَتوا یک تصمیم برای حل مشکل است نه اینکه هرو مرو قانون گزاری باشد. زیرا حل مشکل میتواند بعضی اوقات قسمیکه مثال قرضاوی را آوردیم در راستای قرآن نباشد و اما قانون در اسلام باید و حتمی با اساسات قرآن و سنت باشد وقتی که ما در یک کشور اسلامی زندگی داریم.
یک مثال حل مشکل را از زندگی خود خدمت شما تقدیم می کنم. چند سال قبل در شمال کلیفورنیا من در مراسم یک جنازه شرکت کرده بودم. به اصطلاح کابلیان باران پیاله پیاله می بارید و فوقالعاده شدید بود. درماه فبروری قرار داشتیم و بسیار هوا سرد. مردم سرد شان شده بود. در زمان دفن، گِل و لوش به اندازۀ زیاد بود که مانع حرکت تراکتور که قبر را باید خاک می انداخت و بسته میکرد ، شده بود. جوان را که به حیث خطیب دعوت کرده بودند که خطبه بخواند نه میدانست چه کند. من فوراً فَتوا دادم که سه بیل خاک بیندازند و سر قبر با یک تخته چوب بسته کنند و بعداً میآییم و قبر را مکمل خاک اندازی میکنیم و قبر را بسته می کنیم. این کار فوراً صورت گرفت و مردم به خانههای شان رفتند و برای من تیلفون ها کردند که اگر همین فَتوا را من نه میدادم مردم از سردی هوا بسیارمریض می شدند. دو موضوع در مورد فَتوا مهم است که یاد آورد شویم. یکی برای اینکه رفع مشکل شود که درین صورت دانستن همه علوم قرآنی و اسلامی مانند ناسخ و منسوخ و غیره لازم نیست و شخص عادی هم میتواند فَتوا صادر کند. سند ما درین مورد این است که وقتی از پیشوای اسلام پرسیدند که در صورتی که در قرآن و سنت جواب خود را نیافتند چه باید کنند؟ مبارک جواب داد از مؤمنین عابد نظر بگیرند. دوم اینکه وقتی یک قانون وضع میشود که آن باید با اساس علوم قرآنی و اسلامی باشد که آن هم نظر به شرایط زمان و مکان تفاوت میکند. طور مثال اصول فقه در دارالاسلام یعنی کشور اسلامی و دارالحرب منطقۀ که قانون اسلام در آنجا نافذ نیست ، تفاوت دار د.
به اساس پنج اصول فَتوا صادر میشود
اول : به اساس عدالت. قرآن در ین مورد میگوید و اِذا حَکَمتُم بین الناس اَن تَحکمو بالعدل یعنی وقتی که بین مردم حکم میکنید با عدل حکم کنید. از آنجائیکه فَتوا میتواند یک حکم برای حل یک قضیه باشد، پس عدالت همیشه در اسلام مطرح است زیرا اسلام دین عدل است. عدل در فتوی اساسیترین پایۀ فَتوا شمرده میشود. عدل در لغت توازن و اعتدال معنی میدهد. با فَتوا شخص مفتی یک توازن را به وجود می آورد. فَتوا چه در ساحۀ حل مشکلات باشد و چه در ساحۀ قانون گزاری باشد باید به اساس عدل استوار باشد و این موضوع است که در بیان مسأله فَتوا کمتر توجه شده است. انسان از دید اسلام شناسی در سه حالت اشتباه میکند و یا بیراه میشود اول زمانی اشتباه میکند که خداوند را فراموش کند و دوم از نادانی اشتباه میکند و سوم وقتی که عدالت را مطرح نکند. بهترین مثال از بیعدالتی ، فتوای داکتر یوسف قرضاوی در مورد انتحاری های فلسطین بود که فَتوا داد برای حصول حقه آزادی خود میتوانند حملات انتحاری کنند. به همان اندازه که فتوای قرضاوی در مورد سود کار مسلمانان را در غرب حل کرد به همان اندازه فتوای انتحاری اش جهان اسلام را به آتش کشید و این فتوی به اساس عدل نبود. جهاد فی سبیل الله با خود کشی نیست. حقوق سیاسی در صورت جهاد است و آن شرایط خود را دارد و باالاخره حقوق سیاسی در جهان امروز با مذاکرات صورت میگیرد نه خود را و مردم بیگناه را منهدم کردن.
اساس دوم در فَتوا برای خیر مردم است. درین مورد قرآن میگوید «هو خیر الراحمین» «وهو خیرالرناصرین » «و احسنواان الله یحب المحسنین». فلسفه خیر و نیکویی برای مردم در اسلام بسیار وسیع است و یکی از وظایف عمدۀ مردم خیر رساندن به همدیگر و نیکویی کردن است. چون انسان خلیفۀ خداوند در روی زمین است و خداوند عادل است پس انسان که خلافت میکند باید عادل باشد. چون خداوند نیکو کاران را دوست دارد پس انسان باید نیکویی کند و ازین لحاظ است که فتوی باید به خیر و نیکویی و راه گشایی مردم به سوی تعالی باشد.
سوم فتوی باید با شرایط زمان و مکان سازگار باشد در غیر آن نتیجه بالعکس میدهد. چون انسان و علم در پیشرفت است ، فَتوا باید نه تنها مشکل را مرفوع سازد باید در پیشرفت انسان کمک کند. بعضی فَتوا های گذشته کار مسلمان امروز را حل نه میکند زیرا با شرایط زمان و مکان ما هماهنگی ندارد.
چهارم فَتوا میتواند برای یک مقطع زمانی باشد و یا نباشد. مثال دفن میت که در بالا یاد آور شدیم یک مقطع خاص زمانی بود نه برای همیشه و یا سود هر کسیکه درین کشور زندگی میکند میتواند با سود خانه بخرد و اما در یک کشور اسلامی که بانک داری به اساس اسلام باشد نه میتواند سود دهد.
پنجم قسمیکه گفتیم فَتوا در امور دین نیست زیرا دین از خداوند است و در شرایط امروز عالم دین نه میتواند برای هر مسأله فَتوا دهد زیرا ساحۀ علم روز بروز وسیع شده میرود و باید از اشخاص فنی و مسلکی کار گرفت و اجازه خواست. بسیار مضحک است که ما یک موضوع تکنالوژی را به عالم دین راجع کنیم در حالیکه او حتی اساسات ریاضی را آشنایی ندارد. یعنی مسایل بغرنج ساینس و تکنالوژی باید از اهل آن برای حل مشکل فَتوا درخواست نمود. خواهش من از آنان که درین راستا کار میکنند کوشش کنند تا موضوعات را عام فهم بنویسند تا همه مردم مستفید شوند.
سپامبر 29 ، 2016