ری نزن این گدودی آخر به پایان میرسد
چون زمستان میرود فصل بهاران میرسد
سیب سرخ از چاردهی و گندنه از تالقان
از مزار خربوزه و لعل از بدخشان میرسد
کشمش و بادام ز پروان و انار از قندهار
نرگس از لغمان و زردآلو ز پغمان میرسد
کیسه از غورات و از خواجه سیاران سنگ پا
بند تنبان از فراه، زردک ز خنجان میرسد
پسته از هرات و بادام و قروتی از قلات
برق ما از نغلو و گاز از شبرغان میرسد
چارتراش از پکتیا و مرچ سرخ از چارکار
عمده و پرچون مرچ اما ز پروان میرسد
گر فشار گشنگی «آبت کند مسکین مشو»
آشک از فرخار و منتو از سمنگان میرسد
روغن از کندز نیامد ای برادر غم مخور
روغن زرد عنقریب از راه شغنان میرسد
گُر ز ننگرهار و ماهی از سروبی و فراه
پالگ از گردیز و شلغم از ارزگان میرسد
در بهاران گر نخوردی توت نغر پنجشیر
در خزان تلخان آن از راه پروان میرسد
ساز فیض آباد هارون را به رقص آورده است
نالۀ غیچک ز اطراف بدخشان میرسد
هارون یوسفی