آیـاسـیـاسـت بـخـشــی از دیـن است ؟ : عبـدالـقـدیـر علم

 آیا سیاست بخشی از هر دین هست ؟ این نوشته در پاسخ به سوالات یک دوست نوشته شده که در ارتباط به دین وسیاست سوال های زیادی را ردیف کرده بودند واساسی ترین سوال این است که آیا سیاست بخشی از دین است مانند نماز وروزه وزکوة وجچ وغیره عبادات وحتی شغل های یومیه . اگر خواسته باشیم جواب کوتاه بدهیم میگو ئیم آیا هر فر مکلف است سیاستمدار باشد ویا به سیاست مشغول باشد؟طبعا جواب منفی است اما پاسخ این سوال را باید کمی مفصلتر ارائه کرد.

چون پاسخ درست بستگی به این دارد که از سیاست چه تعریفی داشته باشیم وچگونه آنرا اعمال کنیم.ویا اینکه بفهمیم که منظور ازین سوال چیست که سیاست با دین رابطه دارد و ووظیفه هر دیندار است ؟

    اگر معنی  ومفهوم سیاست: رندی وفریب و حیله گری باشد  پس.سیاست از دین جداست.

·         اگر سیاست به معنی تنبیه وشکنجه وقهر وزدن باشد باز هم سیا ست با دین همخوانی ندارد.

·         اگر سیاست دو روئی ودروغگوئی باشد مثل اینکه میگویند سیاست میکند ویا با من سیاست نکن طبعا مغایربا ارزشهای  دین است. وبسیاری از دینداران حتی از نامش نفرت دارند.مثل اینکه شیخ محمد عبده شاگرد و هم دورۀ سید جمال الدین  افغانی  پس از سر خوردگی از سیاست اینگونه می گوید:

«به خدا پناه می برم از سیاست و از کلمه سیاست و معنای سیاست و هر حرفی که در سیاست تلفظ می شود و از هر اندیشه ای درباره سیاست که از ذهن من می گذرد و از هر زمینی که در آن یاد سیاست می شود و از هر انسانی که به سیاست سخن می گوید، یا تعلیم می دهد، یا درباره سیاست می اندیشد و از مشتقات سیاست.» [1]

·         اگر سیاست علم رسیدن به قدرت باشد ویا علم به زیر سلطه آوردن دیگران ویا علم حکومت کردن بر کشور ها با استفاده از هر ابزاری چون دروغ خدعه وفریب زور وشکنجه  پس این سیاست شاید باشد اما  مال مسلمانها نیست .این سیاست مال  کسانی است که آنرا چنین تعریف کرده اند وما در این جا رابطه دین وسیاست را  بنام سیاست در اسلام به تحقیق وتبصره می نشینیم.ومیگو ئیم سیاست علم رابطه بین حاکم وملت است ویا  رهبری کشور ومردم است .که تعامل با مسلمان وغیر مسلمان وجود دارد. اگر معنی سیاست مطابق مفهوم واقعی آن تدبیر امور ومدیریت سالم مردم جهت رسیدن به رفاه وآسایش باشد .بلی هدف دین همین سیاست است…                                                                          اگر سیاست عبارت از بر نامه ودستور باشد تا زندگی مردم سامان یابد و هدف آن در سطح داخلی وخارجی جلب منفعت ودفع نظر باشد درین صورت جواب مثبت است.چون با مراجعه به قرآن مى‌بينيم همان‌گونه كه اسلام مطالب وهدایات راجع به عبادات و اخلاق فردى دارد، براى زندگى و روابط خانوادگى،براى ازدواج، براى طلاق، براى معاملات و تجارت، براى تربيت فرزند، پيروى و اطاعت از «اولواالامر»، قرض، رهن، جنگ و صلح، حقوق مدنى، حقوق جزايى، حقوق بين الملل، حکومت عدل و مسائلى نظير آنها نيز دستور العمل دارد و درباره آنها سخن گفته است. اگر ببینیم که آيات فراوان و متعدّدى در قرآن راجع به اين امور است و چندين برابر آنها در احاديث و روايات منقول از پيامبر اسلام وصحابه مجتهدین وجود دارد پس به رابطه دین وسیاست اذعان میکنیم.که اسلام برای مدیریت بر نامه دارد ومیشود گفت سیاست به این تعبیر جدا از دین نیست. همانطوریکه  سیاست عبادت هم نیست وشخصیکه مسئول نیست لزومی ندارد مانند  نماز وروزه وزکوة وسائر عبادات  به آن التزام داشته باشد. واگر فرض کنیم سیاست با دین و اسلام منا فات دارد معنی اش این است که هیچ مسلمانی حق رهبری در جامعه را ندارد. که چنین تعبیری بطور غیر مستقیم دین ستیزی خواهد بود. سیاست مسئله فردی نیست که آنرا جزء عبادات بدانیم بلکه سیاست مسئولیت رهبر مسئول در برابر مردم است.اسلام هم تنها عبارت از مسائل اخلاقی وعبادی نیست بلکه  اسلام با تأسیس حکومت عادلانه برای انسانها پیام دارد که در آن قوانین مربوط به امور مالی، بیت المال… جزائیات، قضاء، حقوق، جهاد، دفاع و پیمانهای بین دولت اسلامی و دولتهای دیگر  حق همسایه معاشرت با مردم.

سوال یک دوست:آیا سیاست هموزن نماز وروزه وزکوة حج است که بخشی از دین باشد؟ این سوال قطعا وارد نیست چون عبادات در دین توسط نصوص قرآنی وهدایات پیامبر  دستور داده شده سیاست  مربوط به طبقه خاص از افراد جامعه میشود .اینکه  پرسیم آیا سیاست بخشی از دین است وباز مثال های مانند خیاطی ورنگمالی وشغل های دیگر ویا عبدات فرضی را یا آور میشویم همه با هم قاطی میکند.چون شغل ووظیفه آزاد نه ربطی به دین دارد ونه هم به بی دینی این نیاز  انسانهاست در بین دینداران وبی دینان یکسان رائج است…اگر سیاست را تعریف کنیم .که مبارزه بخاطر رسیدن به قدرت. سیاست است ویا اینکه سیاست مدیریت سالم مردم جهت رسیدن به رفاه وسعادت است. خود بخود مردم می فهمند که سیاست نه لازمه زندگی فردی دیندار است ونه هم بی دین بلکه علم سیاست بخشی از زندگی کسانی است که بقدرت ویا هم به مدیریت سالم شهروندان می اندیشند. پس بخشی از مشغله های عام مردم نیست بلکه طیف خاص از مردم به آن مبادرت می ورزند.یعنی جامعه دینی هم سیاست مدار دارد و در جوامع عاری از دین هم عدۀ به سیاست مشغول اند نه همه…اما حرف اخیر. از دید ما مسلمانان .دین نباید حکومتی باشد وحکومت هم نباید دینی باشد باید حکومت اسلامی باشد مانند حکومت پیامبر بزرگوار اسلام در مدینه منوره که در سایه آن مسلمان مشرک ویهود مطابق قوا نین اسلام زندگی میکردند .اگر کسی تمرد وقانون شکنی نکردی مجبور نبود مسلمان باشد. ..وقتی حکومت وسیاست اسلامی میگوئیم نباید فکر کرد منظور ما مسلمان ساختن هر غیر مسلمان است بلکه پذیرش قوانین منهای اجبار در عقیده است….لذا طرز تفکر داعش وطالب تفکر اسلام سیاسی نیست

پاسخ :.در دین هما نطوریکه مسائل فردی است مسائل اجتماعی هم وجود دارد عبادات برخی فردی است که به سیاست هیچ ربطی ندارد وبرخی اجتماعی که  به سیاست مدیریت نیاز دارد. اینهائیکه شما به آن اشاره کردید اعمال فردیست که تا ثیر خودرا بر اجتماع هم دارد مثلا زکوة که اساس نظام ویا سیاست اقتصادی اسلام را بیان میکند.

چرا حضرت یعقوب وایوب سیاست نکرد وحضرت یوسف سیاست کرد؟ پاسخ :این بر میگردد به اینکه کدام پیامبر مسئولیتش تا حدی وعظ وموعظه وپیام دهی بوده وکدام حکومت داری داشته شاید حضرت یعقوب به مسئولیت اجتماعی وحکومت داری نرسیدند.وهمه پیامبران در یک منزله نبودند .از طرف دیگر سیاست بخشی از دین نیست  که همه مسلمانان مکلف به پوشیدن لاباس سیاست باشند.بلکه میگوئیم دین که بخاطر هدایت وسعادت بشر آمده  تطبیق بر نامه هایش سیاست پنداشته میشود که امیر ویا مسئول جامعه دین باید سیاست مدار باشد ویا اینکه سیاست بخشی از ویژگی های شخصیتی آن باشد.

سیاست علمی است که از تاریخ ادب بحث میکند آیا تاریخ وادبیات جزء از دین است؟ پاسخ :..اگر تعریف شما درست باشد . بلی قرآن من حیث کتاب دینی آن هم اسلامی هم طور فشرده ونمونه از تاریخ وادب بحث کرده .البته این تمام سیاست هم نیست. وربطی به دین  وبی دینی ندارد.

اگر هر علمی از جمله سیاست دین باشد پس کیمیا وریاضی وشیمی وغیره هم جزء از دین است؟ پاسخ همینکه قرآن به فضیلت دانش وعلم تا کید کرده آموختن هر فنی جهت ایجاد سهولت و اسا یش برای مردم باید جزء بر نامه کاری ویا سیاست حکومت باشد

دین آمده است تا به مردم دینداری بیاموزد ویا ستاره شناسی وشیمی ومسائل ترا فیکی…. پاسخ.بلی دین باید ها ونباید ها را برای مردم باز گو میکند البته هیچ اجباری در کار نیست لذا سیاست حکومت اسلامی تحمیل اجباری نیست بلکه پیاده کردن بر نامه های مفید  است تا مسلمان وغیر مسلمان از آن بهره گیرند..ستاره شناسی ورهنمائی وشیمی ..با هیچ دینی مغایرت ندارد. این ها حرفه ها وهنر های است که پیروان هر دین وآئین میتوانند به آن بپردازند واگر نتیجه این آموزش ایجاد سهولت برای مردم باشد یک هنر شایسته ونیکوست واگر نه ساختن سلاح های مختلف هم یک هنر وگاهی علم است.

سیاست یک امر اجباری  ولازمی نیست: در آموزه های دینی ورهنمود های پیغمبر اسلام به مسلمانان توصیه شده که شوق امارت وحکومت داری نداشته باشند بگذارید مردم این مسئولیت را بدوش شما بگذارند نه اینکه خود شما این امارت ومسئولیت را مطالبه کنید.حتی پیامکبر اسلام ص فرموده هر آئنه شما بر گر فتن امارت حرص میورزید اما بزودی ازین آرزو پشیمان میشوید.وهم پیامبر گرامی اسلام میفر ماید.( عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ:

((قَالَ لِي النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ سَمُرَةَ, لَا تَسْأَلْ الْإِمَارَةَ, فَإِنَّكَ إِنْ أُعْطِيتَهَا عَنْ مَسْأَلَةٍ, وُكِلْتَ إِلَيْهَا, وَإِنْ أُعْطِيتَهَا عَنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ, أُعِنْتَ عَلَيْهَا, وَإِذَا حَلَفْتَ عَلَى يَمِينٍ, فَرَأَيْتَ غَيْرَهَا خَيْرًا مِنْهَا, فَكَفِّرْ عَنْ يَمِينِكَ, وَائتِ الَّذِي هُوَ خَيْرٌ)

الحديث متفق عليه، أي اتفق عليه الشيخان هما: الإمام البخاري والإمام مسلم, يبدو أن النبي عليه الصلاة والسلام, رأى أن الإمارة مسؤوليةٌ كبيرة .

این حدیث مفهومش این است خود یک شخص خودرا امیر عنوان کند وبخاطر گر فتن آن تلاش ورزد از کمک ملا ئکه محروم وخودش تنهاست واگر از طرف مردم پیشنهاد شود ملا ئکه مؤ ظف با آن همکاری میکنند.وپس معلوم میشود که تلاش بخاطر رسیدن بحکومت آن هم بزور سلاح وکشتن وبستن حکومت الهی نیست ومورد حمایت الهی قرار نمیگیرد. دین اسلام همانطوریکه زندگی را بدون ریاست وسیاست جا هلانه میداند به همان پیمانه  مسلمانها از تلاش بخاطر رسیدن بقدرت بر حذر میدارد. یعنی سیاست اهل خودرا دارد نباید هرکس شوق امارت وسیاست داشته باشد چون این مسئولیت فردی نیست وپیامبر بزرگوار اسلام میفر ماید( انکم ستحرثون یوم القیامة وستکون ندامة یوم القیامة) ترجمه: هر اینه شما بخاطر رسیدن به قدرت وامارت حرص میورزید اما بعید نیست که روز واپشین پشیمان شوید.