
ای کشور عزیز! بهاران تو چه شد ؟
گل های رنگ رنگ گلستان تو چه شد ؟
گرمی و سردی تو سروش امید بود
کیفیت بهار و زمستان تو چه شد ؟
هندوکش ات که بیشهء مردان مرد بود
شیران رزمجوی نیستان تو چه شد ؟
پامیر سالخورده و آن خیبر جوان
فر و شکوه کوه سلیمان تو چه شد ؟
شیران قندهار ، هریوا و سیستان
نام آوران بلخ و سمنگان تو چه شد ؟
کاپیسه ای که گردن چنگیزیان شکست
فولاد بازوان قهستان تو چه شد ؟
غافل ز صولت دژ دربند نیستم
پیران پنجشیر و هژبران تو چه شد ؟
آموی سرکش تو که را رام گشته است
غوغای هیرمند خروشان تو چه شد ؟
شیرازهء نظام تو از هم گسسته است
پیران پخته کار و جوانان تو چه شد ؟
ای زابلی که مظهر حماسه ها بدی
رزم و نبرد رستم دستان تو چه شد ؟
ای پاسدار مجد ، ابومسلم بزرگ !
داری خبر که خاک خراسان تو چه شد ؟
یعقوب لیث و قارن نیزک کجا شدند
ای خاک مرد خیز! عیاران تو چه شد ؟
خالد کجاست و جعفر و یحیای برمکی
داودیان بلخ و بزرگان تو چه شد ؟
کو خاندان سهل فریغونیان راد
انسان جوزجان و شبرغان تو چه شد ؟
از سوری های غور نشانی نمانده است
سامانیان صاحب دوران تو چه شد ؟
امروز آبگینه گرفته است جای او
واحسرتا که لعل بدخشان تو چه شد ؟
خون می چکد ز دیدهء پر ماجرای ما
ای کابل عزیز! عزيزان تو چه شد ؟
دارلامان که مظهر حسن و جمال بود
آب و هوای تازهء پغمان تو چه شد ؟
پور سقا و بهمن کوه دامنی نماند
بگرام باستانی و پروان تو چه شد ؟
دامان کوه و جنگل انبوه پکتیا
قوم غیور منگل و زدران تو چه شد ؟
محمود آن که فتح نموده است سومنات
ای غزنهء بزرگ ! دلیران تو چه شد ؟
پرپر شده است غنچهء رنگین اتفاق
گلدسته های وحدت انسان تو چه شد ؟
تاریک گشته است فضای حیات تو
در اوج زندگی مه تابان تو چه شد ؟
ای بحر سرکش دل بی تاب آسیا !
امواج تند و شورش و توفان تو چه شد ؟
ای کوهسار شامخ و بیدار و سربلند !
سیلاب های خشم تو ، طغیان تو چه شد ؟
گردیده است بندهء فرمان این و آن
آزادی و شرافت انسان تو چه شد ؟
دیوان غزلیات :
نجم العرفا ( حیدری وجودی )