شــاعـر عـصـیـان گـر و سـرود خــوان آزادی قــهـار عـاصـی: نوشتهء کاوه کرامی – گرفته شده از سایت بی بی سی

شاید چندان اغراق آمیز نباشد، اگر بگوییم قهار عاصی یکی از پرآوازه‌ ترین و شاخص‌ ترین شاعران پارسی‌ دری سرای معاصر افغانستان بشمار می‌رود.                           عاصی از آوان زندگی، نه از گزندگی واقعیت گریخت و نه گذاشت

خبردار بیگانه  بیگانه است: شعر  شادروان عاصی  به صدای  سلام سنگی :

که واقعیت دامنه افق پرواز تخیل او را محدود کند. کودکی‌اش با شور و کنجکاوی، نوجوانی‌اش با آموزش و کارگری، بزرگی‌اش با شناخت  و درک واقعیت‌ها و  واکُنش در برابر ناهنجاری‌ های جامعه‌اش همراه شد.

اسم : عبدالقهار امان عاصی

زادگاه: ملیمه – ولایت پنجشیر

زادروز: ۴ میزان/  ۱۳۳۵روزمرگ: ۶ میزان/ ۱۳۷۳

تحصیلات: لیسانس دانشکده  کشاورزی دانشگاه کابل  آثار: 

مقامه گل سوری، لالایی برای ملیمه، دیوان عاشقانه باغ، غزل من و غم من، تنها ولی همیشه، از جزیره خون، از آتش از ابریشم، آغاز یک پایان.

قهار عاصی در رشته کشاورزی دانشگاه کابل مدرک کارشناسی گرفت و در جریان جنگ‌های دههٔ نود کابل، کشته شد.

عاصی و سختی‌های روزگار

عاصی از خانواده‌ای اشرافی نبوده، از آوان نوجوانی با فقر و تهی‌دستی دست و پنجه نرم می‌کرد. او سال‌ها با جسم نحیفش در یک دکان آهنگری مشغول به کار بود و به آموزشگاه هم میرفت. شاید در آن نوجوانی با پایداری در مقابل سختی‌ها و درشتی‌ها روزگار را بخوبی آموخته بود و پس از آن، این شاخصه در عرصه کردار فرهنگی او هم بازتاب یافت.

برخیز و کمر بند و دشوار مبین

راه طلبی بگیر و دردی بگزین

خود را به لبان تشنه باز رسان

ای قطره به انتظار دریا منشین

از سوی دیگر، گرچه عاصی را شاعر دردها و رنج‌های مردم یاد می‌کنند، اما بنظر می‌رسد که عاصی فقر و تهی‌دستی را که یک مشکل بزرگ اجتماعی پنداشته می‌شود، کمتر موضوع شعر خود قرار داده است.  شاید تاکید عاصی بیشتر بر آرمان آزادی بوده، تا عدالت. به گمان من، برای این شاعر، آزادگی والاترین ارزش انسانی را داشت و فقر آزادی را عاصی در دوران اشغال میهنش از سوی شوروی سابق با تمام وجود احساس می‌کرد.

آشنایی من با شعر عاصی

آشنای من با عاصی باز می‌گردد به زمانیکه من شعرهای او را در آهنگ‌های فرهاد دریا شنیدم. این شاعر عاصی نام چه زیبا و عاشقانه می‌سرود. اما آنچه به حرمت و بزرگی این شاعر در نزد من می‌افزاید، موضع‌گیری اجتماعی-سیاسی و صراحت بیان اوست. این را هم می‌دانم که روان عاصی در بنیاد، بیش از آن که حماسی باشد، تغزلی بود.

شعر عاصی و اشغال کشور

به باور تاریخ‌  نویسان، جریان های ادبی در طول تاریخ، زیر تأثیر رویدادهای اجتماعی و سیاسی شکل گرفته اند. اشغال افغانستان از سوی شوروی سابق و سپس جنگ‌های دهۀ نود کابل، به مثابۀ یک پدیدۀ  تاثیرگذار اجتماعی  بازتاب‌ های چشمگیر در شعر عاصی داشته است.

عاصی بی‌باکانه و جسورانه در مقابل قدرت و استبداد روزگار خود ایستاد و برای آزادی نوشت. نخست از هم‌ میهنان خود، به گفته خودش از رستم‌ها  و آرش‌ها، که در مقابل اشغال میهنش از سوی شوروی سابق به پیکار برخاسته بودند،  بی‌پرده حمایت کرد، از دلاوری  و رشادت  آنها ستایش کرد.

اما وقتی که جنگ‌های دهۀ نود کابل رخ داد، البته توسط شماری از رهبران که برضد تجاوز شوروی مبارزه کرده بودند، در مقابل ریختن خون کابلیان بی‌گناه هرگز سکوت اختیار نکرد.

کابل ای کابل!

من تو را و بی‌کسی‌های تو را تصویر خواهم کرد

من تو را در چیغ‌های خویش گور خواهم کرد گریه خواهم کرد

با هزاران زخم ناسورت، وزن خواهم کرد خونت را با غزل‌هایم

من تو را با طبل خونین خودت آواز خواهم خواند

دردهایت ساز نامیمون بربادیت را طرح خواهد کرد

عاصی بی‌باکانه و جسورانه در مقابل قدرت و استبداد روزگار خود ایستاد و برای آزادی نوشت. نخست از هم‌میهنان خود، به گفته خودش از رستم‌ها و آرش‌ها، که در مقابل اشغال میهنش از سوی شوروی سابق به پیکار برخاسته بودند، بی‌پرده حمایت کرد، از دلاوری و رشادت آن‌ها ستایش کرد.

اما وقتی که جنگ‌های دهۀ نود کابل رخ داد، البته توسط شماری از رهبران که برضد تجاوز شوروی مبارزه کرده بودند، در مقابل ریختن خون کابلیان بی‌گناه هرگز سکوت اختیار نکرد.

شعر عاصی با کچکن، پنجشیر امرزوی،  پیوند ژرفی دارد. عاصی زادگاهش را “دیار اساطیری عشق و جنگ” تصویف می‌کرد و مردمان آن مرزوبوم  را دادگرها و “دلیران شهنامه‌یی”.

“یل کِچکِن و اژدهای جهنم”

به کِچکِن مسما شده نیک‌نام

پرآوازه تا چین و تا روم و شام

به فرهنگ فردوسی و مولوی

به اعجاز شهنامه و مثنوی

در شعر “یل کچکن و اژدهای جهنم” عاصی به گونه‌ای واقعیت‌های دوران پیکار علیه تجاوز قشون سرخ را در زادگاهش بازآفرینی می‌کند.

در این شعر که گفته می‌شود در ستایش مبارزات آزادی و عدالت‌ ‌خواهانۀ فرمانده فقید مجاهدین احمدشاه مسعود سروده شده، سعی شده تا قدرت پایداری در برابر هجوم و سلطه بیگانه را افزایش بدهد و به مخاطب خود یادآور شود که هر انسانی در مبارزۀ دیو استبداد و ستم، می‌تواند یل و اسطورۀ روزگارش باشد.

يل نامور خواند يا مام كوه

امانم بده زين گزند الشكوه

همين گفت و از جا پريد و بزد

به شمشير بر فرق آن زاد بد

دونيمش نمود و دو قاشش فگند

خمش كردند از قصه چون و چند

بلي راد مردان چنين كرده اند

چنين با فرومايه كين كرده اند

خدا كم نسازد يلي را كه او

نمی‌افگند جان به چنگ عدو

خدا كم نسازد يكي تار موی

از آن كس كه محفوظش است آبروی

جهان باد و مردان داد آورش

خداوندگاران شان و فرش

عاصی، میهن و ملتش

عاصی همواره ملت خود را می‌ستایِید و بر آن می‌بالید، اما از متن شعر وی مشکل است تا خواننده دریابد که مرزهای ملت عاصی تا به کجا می‌رسند. به پندار من، یکی از ویژه‌ گی‌های این شاعر عصیانگر این است که او خود را تنها مقید به جغرافیای سیاسی کنونی میهنش نمی‌ساخت.  گرچه عاصی اشعار زیادی را در وصف زادگاهش و سپس برای شهر کابل نوشت، اما روح پرشور او فراتر دوید، سخن از «جغرافیای معنوی» زد.

از شام تا به کاشغر، از سند تا خجند

آیینه دار عالم بالاست پارسی

تاریخ را، وثیقهی سبز و شکوه را

خون من و کلام مطلاست پارسی

روح بزرگ و طبلِ خراسانیان پاک

چتر شرف، چراغ مسیحاست پارسی

تصویر را، مغازله را و ترانه را

جغرافیای معنوی ماست پارسی

همچنان، در شعر عاصی، مهر میهن و ملتش را می توان به وضاحت خواند. او شاید با سرودن چنین اشعار سعی بخرچ می‌داد تا دریچۀ امید و خودباوری و یقین را در جامعۀ جنگ‌زدۀ خود بیدار نگه‌دارد.

اين ملت من است که دستان خويش را

بر گرد آفتاب کمربند کرده‌است‌

اين مشتهای اوست که می‌کوبد از يقين‌

دروازه‌  های بسته ترديد قرن را 

ايمان بياوريد!

تنهاترين پيامبر

اينک‌

ملتم‌

با آيه‌های خشم خدا قد کشيده‌است‌

اين ملت من است که تکرار می‌شود

با نام انسان‌

با واژه عشق‌

اين اوست‌، اوست‌، اوست‌

که شيپورهاش را

شيپورهای فتح پيام‌آشناش را

آورده در صدا

بيدار می‌کند

هشدار می‌دهد

عاصی در پی آزادی نهایی

شیفتگی عاصی به آزادی فراتر از مولفه‌های حماسی و میهن دوستی می‌شتابد

شیفتگی عاصی به آزادی فراتر از مولفه‌های حماسی و میهن دوستی می‌شتابد. او از ابراز ستیز خود با بی‌خردی و پلیدی هم دریغ نکرد؛ آزادگی را فرهنگ می‌پنداشت. از نظر ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، آزادی نهایی، آزادی “نه” گفتن است.

تا دامن آفتاب بر چنگ من است

با هر چه شب است و تیره‌گی جنگ من است

نی گفتن و خودسری که عیبش دانی

اوج هنر و کمال فرهنگ من است

در فرجام سخن، مولفه‌ ها و دغدغه‌ های درونی شعر عاصی پرتوهای پرفروغ از عشق و آزادی را بر مخاطب خویش می‌افگند تا دایره عشقش را گسترده‌تر سازد، با تاریکی پیکار کند و در برابر اهریمن بیستد.

شعر عاصی شعری ست، پرمهر، تا آزادی انسان، تا یک جامعه برتر و فکر می‌کنم شاعرِ که حنجرۀ درد و دغدغه مردم و پاسدار ارزش‌های والای انسانی باشد، ماندگار خواهد ماند.