جنرال «هربرت مک مستر» مشاور امنیت ملی «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا طی اظهاراتی اعلام کرد که دولت پاکستان باید سیاست خود در خصوص گروه های تروریستی را تغییر دهد؛ چرا که حمایت این کشور از طالبان دیگر قابل تحمل نیست. وی برخورد اسلام آباد در مبارزه با تروریسم را طی سالهای گذشته گزینشی خواند و افزود: آمریکا خواهان تغییر در رفتار پاکستان به ویژه در بخش حمایت از طالبان است. به گفته مستر، پاکستان تلفات سنگینی در مبارزه با تروریست ها محتمل شده، اما برخوردشان در این زمینه گزینشی بوده است. به گفتۀ مک ماستر ادارۀ جدید امریکا خواهان تغییرات جدی در رویکرد پاکستان در برابر تروریزم است و وی تاکید می کند که امریکا پس از این جزییات استرتیژی خود را افشا نخواهد کرد.
پس از ریاست جمهوری ترامپ تمامی مقام های ارشد نظامی و اعضای سنای امریکا و بویژه جان مکین خواهان تغییر در استراتیژی امریکا و ایجاد فشار بر پاکستان شده اند؛ اما مقام های امریکایی هر از گاهی این خواست را با لحن های متفاوت زمانی جدی و زمانی انعطاف پذیر مطرح کرده اند؛ البته طوری که از فاصله های دور پاکستان را به شدت تهدید کرده اند و اما از نزدیک برعکس با نوعی نرمش مطرح کرده اند. چنانکه جان مکین در هنگام سفراش به پاکستان، بجای افزایش فشار گفت که بدون پاکستان صلح در افغانستان ناممکن است؛ اما برعکس دیپلوماسی امریکایی ها با کابل گاهی بادار منشانه و زورگویانه بوده است. این در حالی است که اعتماد سازی میان دولت ها و کشور ها بویژه در شرایط کنونی جهان خیلی پراهمیت است و این اعتماد سازی ها زمانی ثمر می دهند که رابطۀ دو طرف دوستانه و خیلی شفاف و با احترام متقابل باشد؛ بویژه این که مردم افغانستان در خط مقدم جبعۀ مبارزه با تروریزم قربانی های بی شماری داده اند که مسؤولیت بخشی از آن به امریکایی ها بر میگردد. این در حالی است که رویکرد های خشن و باداری منشانه نمی تواند، فضای اعتماد راستین را میان کشور ها بوجود آورد، اگر در چنین فضای مغشوش چیزی بوجود آید، جز باری از ابهام و سؤ اعتماد چیز دیگر بوده نمی تواند. هرچند گفته می شود که میکانیزم تطبیق توافق نامه ها میان دو کشور، نیز ار اهدف این سفر برای بیرون رفت از بن بست موجود در افغانستان بوده که طرح خصوصی سازی جنگ بوسیلۀ بلک واتر نیز ازسوی رئیس سیا مطرح شده است. این سفر به دنبال بحرانی خواندن اوضاع افغانستان از سوی سناتوران امریکایی انجام شده که دلیل آن نبود اطلاعات کافی ادارۀ ترامپ از جنگ افغانستان خوانده شده است. شماری آگاهان با انتقاد ار امریکا می گویند که کاخ سفید پیش از این جنگ افغانستان را دست کم گرفته بود، تعهدات امنیتی اش را با افغانستان عملی نکرده است و دلیل آن را غفلت و بی توجهی و یا سیاست های دوپهلوی امریکا خوانده اند. از این رو شماری ها امریکا را مسؤول بخش بزرگی از ناامنی ها در افغانستان، می دانند که افغانستان را قربانی اهداف استراتیژیک خود کرده است. این به معنای برائت رهبران حکومت هم نیست؛ بلکه رهبران حکومت هم برای عملی شدن معاهده تلاش جدی نکرده اند؛ اما گفته شده که سخنان رئیس سیا با رهبران حکومت خیلی گستاخانه وضد اصول دیپلوماتیک بوده است. از جمله این که وی گفته است: اگر افغانستان را ترک کنیم در ظرف شش ماه بیرق طالبان بر فراز سفارتخانه ها در اهتزار خواهد بود. د رحالی که این گونه صحبت ها نه تنها گرۀ مشکل تروریزم را نمی گشاید؛ بلکه بر گرۀ کور آن بیشتر می افزاید. این در حالی است که اعتماد سازی زمانی بوجود می آید که بازیگری در نظام بین الملل حقوق بین الملل عمومی چندین بار مشق و تمرین کند. پس از آن بخواهد برای اطمینان بخشی به نظام بین الملل جهت عدم تکرار این نقض عهد و تضمین بدهد.
آیا دلیل کوتاه نگری های امریکا در پیوند به افغانستان تاثیر گذاری اندک آن بوده است که پاکستان از نظر امریکا کشور تاثیر گذار در سطح کشور های منطقه و جهان است و از سویی هم امریکا از رابطهء نزدیک پاکستان با چین هراس دارد، یا اینکه تروریزم در اختیار پاکستان است دست بالایی برای جنگ نیابتی دارد، یا به دلیل داشتن اسلحهء اتومی می ترسد که مبادا اعمال فشار سبب تجزیهء آن سود و اتوم این کشور از کنترول خارج شود، یا اینکه پاکستان بازیگر کارآزموده در منطقه است و دارای دستگاهء دیپلوماسی فعال و لابی های زیرک و سیاستمدار در سراسر جهان و سازمان ملل متحد و شورای امنیت است و یا دارای قدرت مانور در عرصه های گوناگون است که این ها دست به دست هم داده و پاکستان را به یک کشور بازدارنده بدل کرده است و در نتیجه توانایی به چالش کشیدن امریکا و غرب را دارا است. رویکرد های دو پهلوی امریکا در برابر پاکستان طی شانزده سال گذسته نشان دهندهء آشکار تاثیر گذاری پاکستان در تصمیم های امریکا است. هرگاه چنین نمی بود، کاخ سفید پس از کشته شدن اسامه در هیبت آباد پاکستان در نزدیکی یک مرکز نظامی، در برابر پاکستان بحیث یک کشور حامی و میزبان تروریزم جدی ترین واکنش نشان می داد. واکنشی که در این قسمت نشان داد، بیشتر عوام فریبانه در راستای تحریف افکار عامه بویژه شهروندان امریکا بود. حال این پرسش مطرح است که آیا امربکا به این نتیجه رسیده است که پاکستان را به صد در صد وادار به عقب نشینی از افغانستان نماید. این در حالی است که از پیش بینی ها و اظهارات متفاوت مقام های امریکا نشان می دهد که امریکا هنوز به این نتیجه نرسیده است که پاکستان را صد در صد وادار به عقب نشینی از افغانستان کند. هرگاه چنین باشد، پس این داوری ها چقدر درست است که امریکا، ایران و پاکستان و تازه هم روسیه اضلاع یک مثلث برای ادامهء مدیریت بحران در افغانستان اند و یا این که ترامپ یک مرد تجارت پیشه است و می خواهد با شرکای مافیایی اش جنگ افغانستان را به یک تجارت نظامی و مافیایی بدل کنند. هرگاه دادن مسوءولیت جنگ افغانستان به کمپنی”بلک واتر” درست باشد، جنگ تباه کن و فاقد مسوءولیت را د افغانستان باید به انتطار کشید. استبداد و هتک حرمت افراد این کمپنی در عراق و بویژه در زندان ابوغریب بغداد تا سرحد بستن آله تناسلی زندانیان و کشاندن آنان به سینه به همگان آشکار است. این گمانه زنی ها زمانی قوت می گیرند که کشور های یاد شده هر یک تعریف جداگانه از تروریزم دارند و به نحوی با علاقمندی به جنگ نیابتی در پیوند به تروریزم دارای یک نگاه نیستند و تروریزم را به مثابهء پدیدهء تباه کن جدا از رنگ و پوست و دین و مذهب بحیث یک پدیدهء وحشتناک و مخالف انسانیت نمی شناسند؛ بلکه به تروریزم خوب و بد باور دارند و تروریستی که به نفع آنان جنگ نیابتی را به گونهء مثال در افغانستان به پیش می برد، جنگجوی خوب می شناسند. از این رو است که کشور های یاد شده هیچگاه نمی خواهند، فشار برضد تروریزم و کشور های حامی تروریزم را به صفر برسانند. مگر امریکا از این می ترسد که پاکستان در جهت تقویت جایگاهء فناوری و در رابطه به استراتیژی خود دارای ثبات است و ضریب شکننده گی پاکستان را به زبان ریاضی به صفر تقرب داده است. در صورتی که چنین نباشد، پس آیا امریکا توانایی های توازن بخشیدن مناسبات خود با پاکستان و هند را دارد تا بتواند، پاکستان را مهار نماید. این در حالی است که امریکا و چین خواهان هند نیرومند نیستند. از سوی هم آیا امریکا در صدد آن است که با ایجاد فشار مضاعف بر پاکستان، به این کشور بفهماند که افغانستان در اولویت سیاست های امریکا قرار دارد و به اندازهء پاکستان، برای امریکا اهمیت دارد. این در حالی است که ایران به تمویل کننده گان و حامیان تروریزم زدل شده و روسیه برای طالبان زیر نام داعش هراسی کمک نظامی می کند. این به معنای آن نیست که تنها پاکستان به مثابۀ حلقۀ خبیثۀ سرطانی در افغانستان درگیر است؛ بلکه تمامی کشور های جهان به نحوی در این جنگ نیابتی شامل شده اند که در این میان نقش شیخ های خلیج و بویژه عربستان سعودی را نمی توان نادیده گرفت. درين مورد نقش سعودی و كشور هاي ديگر همنوای ايديولوژی تماميت خواهانه را نمي توان نا ديده گرفت؛ زیرا تروریزیم برای سعودی و شركای مسلمان و كشور هاي اسلامي به هيزم سوخت حفاظت از منافع ملي آنان بدل شده است. چنانکه سعودی در کابل در این اواخر اعلان کرد که از نظر کشورش پس از این طالبان یک گروۀ تروریستی است و دلیل آن را هم موجودیت دفتر طالبان در قطر اعلان کرده است و گفته که این دفتر فراتر از یک دفتر به مرکز تمویل طالبان تبدیل شده است. این واکنش سعودی در رابطه به طالبان، یک رویکرد واقعی نبوده؛ بلکه یک حرکت رقابتی در برابر رقیبش یعنی قطر می باشد. در واقع شعار های میان تهی شماری کشور ها مبنی بر اینکه ” اسلام يگانه راۀ حل ” مسلمانان است، جز فریبی بیش نیست. آنان می خواهند که اسلام را ابزاری برای رسیدن به قدرت غیر مشروع شان به کار گیرند. در حالی که بیشترین دشواری ها برمیگردد به مردم افغانستان؛ اما با تاسف که مردم فريب مدعيان کاذبی را خوردند که برمصداق این شعر : «از برونش گر ببینی با یزید — از درونش ننگ دارد صد یزید». تنها غرب نیست که در پی منافع خود به منطقه آمده است؛ بلکه رهبران تنظیم ها بدتر از غربی ها با شعار های مردم فریبانه اسلام را به بازی گرفتند و به سرنوشت مردم افغانستان هیچ ترحم نکردند.
از انکشافات اوضاع در افغانستان، منطقه و جهان برمی آید که صف بندی های تازه یی در پیوند به مبارزه با تروریزم در حال ایجاد است و این صف بندی ها تروریزم ناتعریف شده را بیشتر به ابهام و چالش کشانده است و در واقع مبارزه با تروریزم را به امر گزینشی بدل کرده است. این سبب شده که تروریستان هم با استفاده ازفرصت از این وضعیت به نفع خود سود ببرند و کشور های گوناگون قرارداد های متفاوت را امضا کنند. از وصعیت معلوم می شود که تروریزم در سطح منطقه و جهان به ابزار استراتیژیک کشور های مختلف مبدل شده است و هر کشوری می تواند، خیلی قشنگ تروریستان را بخرد و از آنان در رقابت های داخلی و منطقه یی و جهانی استفادۀ ابزاری کند. این رویکرد نه تنها مبارزه با تروریزم را سخت به چالش برده؛ بلکه سبب تقویت تروریزم جهانی شده است. شانزده سال مبارزۀ ناکام و چند پهلو برضد تروریزم این واقعیت را به نمایش نهاده که کشور های جهان برای مبارزه با تروریزم صادق نبوده اند و هدف شان تبدیل کردن افغانستان به صحنه جنگ های نیابتی بوده است وبس. حال بر حکومت و مردم افغانستان است که برای رهایی از این دشواری ها در جستجوی راهی میان بر باشند. کار در راستای وحدت ملی، فراخوان گروه های سیاسی برای تصمیم گیری های مشترک ملی، کاربزرگ مشارکتی برای تقویت حکومت مرکزی و نابودی فساد، ترک گرایش های قومی و گروهی، کاری پیگیر و صادقانه در جهت ایجاد وفاق ملی از جمله راهکار هایی باشد که بتواند، گره گشای بخشی از دشواری های کنونی در کشور باشد. یاهو