مـصاحبـه با خانـم مینه بکتاش تـوسط – زهره اسپات خبرنگار جریده هشت صبح

 هرگاه خاطرات رادیو و تلویزیون ملی افغانستان در جمعی مرور میشود بیگمان از مینه بکتاش به عنوان یکی از برترین گویندههای آن، یاد میشود. چهرهای که برای بسیاریها تداعیکنندهی روزگاری شیرینتر از اکنون است، چهرهای که توانسته سالها بینندگان را به تماشای تلویزیون فراخوانده، با صدایی مطمئن از خبرهای روز برایشان بگوید. کسانی که در آن روزها برای ساعتی چشم به تلویزیون میدوختند تا از زبان او بشنوند که در جهان پیرامونشان چه میگذرد، چنان با او خو گرفته بودند که در نبودش تا کنون هم جای خالی او را احساس میکنند و برای جوانترها از او و حال و هوای شیرینی که جوانی خودشان داشته است، قصه میگویند.

کمی از خودتان برای خوانندههای ما بگویید.
مینه: من مینه بکتاش استم، البته پیش از ازدواج نام خانوادگیام عمری بود، در کابل زاده شدم و در خانوادهای روشنفکر و تحصیلکرده پرورش یافتم، دورهی لیسانس و ماستری را در دانشگاه کابل گذراندم و در سال ۱۹۹۱ برای ادامهی تحصیل و گرفتن مدرک دکترا در رشتهی حقوق بینالملل به روسیه رفتم. اکنون به عنوان رییس بخش افغانستان در سرویس جهانی بیبیسی کار میکنم و مادر دو پسر با نام های پامیر و ودیر استم.

چطور خودتان را در قلمرو خبرنگاری یافتید؟


مینه: از سالها پیش شروع شد، در کابل و در دوران مکتب گویندگی را آغاز کردم. بعدها نیز همزمان با تحصیل در رشتهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل همچنان به کار گویندگی ادامه دادم. ولی کار خبرنگاری را پس از رفتن به بریتانیا و با بیبیسی آغاز کردم. از مهمترین و پر مخاطبترین کارهای خبرنگاری من «سه روز مصاحبه با محمد ظاهر، آخرین پادشاه افغانستان» و مستند رادیویی «فراز و نشیب کابل در چهل سال گذشته» بودند که بارها در رسانههای افغانستان و بیرون از افغانستان، پخش شدند و بازتاب گستردهای داشتند.

از نخستین حس و حالتان پس از نخستین کارهایتان برایمان بگویید.
مینه: نخستینبار گویندگی را با تلویزیون ملی افغانستان آغاز کردم و هنگامی که پشت مایک قرار گرفتم، بسیار هیجانزده بودم و در کنار صدای خودم، صدای قلبم را هم میشنیدم، نگران این بودم که دیگران نیز صدای قلبم را بشنوند ولی کمکم و با گذشت زمان روی کار گویندگی تسلط پیدا کردم و دوستی عمیقی میان من و مایکروفون ایجاد شد که اگر اشتباه نکنم از این رفاقت ۳۸ سال میگذرد. بله، من گویندگی را در سال ۱۹۸۰ آغاز کردم. به یاد دارم پس نخستین روز گویندگیام، احساس خوشحالی میکردم که از میان جمعی از دختران دیگر و پس از گذراندن آزمونهای گوناگون، موفق شده بودم به این جا برسم و این که میتوانستم در کنار گویندههای مطرحی چون خانم شفیقه حبیبی، خبر شب را بخوانم، واقعاً برایم مایهی افتخار بود.

دیگران به کار شما چه واکنشی نشان دادند؟
مینه: دو، سه ماه نخست چندان از کارم خشنود نبودم چون هنوز به اندازهی کافی بر کارم تسلط نداشتم و به یاد دارم که مدیر گویندگان آن زمان گفت، اگر به خودم شش ماه فرصت بدهم دیگر نمیتوانم از میکروفون جدا شوم، واقعاً هم همینطور شد، من تنها نیاز داشتم که صدایم اهلی شود و با میکروفون خو بگیرم، این درست شش ماه طول کشید. باید بگویم که در طول این مدت بسیار تشویق میشدم. پدر و مادر، همصنفی‌‌ها، همکارها و حتا استادهای دانشگاه، همه پشتیبانم بودند و تشویقم میکردند. با این که در آن دوران رسانههای اجتماعی وجود نداشتند تا با مخاطبانم به طور مستقیم در ارتباط باشم و از واکنششان آگاه شوم، ولی از گفتههای دوستان، همصنفیها و خویشاوندان، درمییافتم که کارم مورد پسند مردم بوده است، در مجموع باید بگویم که حمایت زیاد بود و تشویق فراوان.

بیگمان کار یک زن به عنوان خبرنگار، دشواریهای خاص خودش را دارد، از سختیهایی که در این مسیر با آنها روبهرو شدید برایمان بگویید.
مینه: خوب همانطور که پیشتر هم گفتم من کار خبرنگاری را در سال ۹۵ و با رادیو بیبیسی آغاز کردم و چون در آن زمان کارم پوشش دادن خبرهای مربوط به افغانستان بود، ناچار بودم اخبار مورد نیازم را از راه دور دنبال کنم و در واقع تا سال ۲۰۰۲ که توانستم به افغانستان سفر کنم، نداشتن دسترسی به منابع خبر بزرگترین چالشی بود که با آن روبهرو بودم، این مشکل برای خبرنگاران زن و مرد یکسان بود. ولی به عنوان خبرنگار زن میتوانم بگویم هنگامی که در افغانستان به سر میبردم با همان چالشها و محدودیتهایی مواجه بودم که دیگر زنان کشورم با آنها دست به گریبان بودند، برای نمونه در آن زمان زنان نمیتوانستند مانند مردها برای تهیهی گزارش در هر ساعتی از شبانه روز رفتوآمد کنند، من هم به ناچار باید کارهایم را طوری هماهنگ میکردم که به شب یا ساعتهای نامناسب برنخورند. محدودیت دیگر من این بود که به عنوان خبرنگار بیبیسی باید پیش از تهیهی گزارش با مقامهای بیبیسی تماس میگرفتم، چون خبرنگارانی که برای این سرویس خبری کار میکنند باید برای حفظ امنیتشان از قوانین سختگیرانهای پیروی کنند.

آیا در این مسیر تنها بودید؟ منظور این است که آیا مشوق دیگری در خانواده و یا اجتماع داشتید
مینه: پیش از هرچیز باید بگویم که مادرم نخستین معلم زبانم بود و من درست نوشتن، درست خواندن و درست تلفظ کردن را از او آموختم، البته که در دوران ما شیوهی تدریس در مکتبها بسیار خوب بود و من به سالهای آموزشی که در افغانستان داشتم، مدیونم، ولی افزون بر این آموزشهای ارزشمند، خانواده، دوستان، همصنفیها و استادهایم نخستین مشوقهایم بودند و همیشه از من پشتیبانی میکردند.

با وجود دشواریها چه چیزی شما را به ایستادگی و مقاومت وامیداشت؟
مینه: این که خوشبختانه در هر شرایطی از پشتیبانی و حمایت پدر و مادر و دوستانم برخوردار بودم، بسیار امیدوارم میکرد. مثلاً پدرم به خاطر من، از خودگذشتگی زیادی نشان داد. به یاد دارم در آن زمان هر گویندهی تازهکاری که به رادیو و تلویزیون ملی افغانستان میپیوست، باید برای مدتی آگهیهای فوتی را هر روز صبح میخواندم، پدرم هر روز ساعت ۵ صبح مرا به رادیو و تلویزیون میرساند و منتظر میماند تا کارم به پایان برسد و بعد مرا به خانه بازمیگرداند. یا هنگامی که اخبار شب را میخواندم باز هم او به همین ترتیب به خاطر من از خودگذشتگی میکرد. دیدن این فداکاریها و از خود گذشتگیها در کنار علاقهی شدیدی که از دوران نوجوانی به این کار داشتم، وادارم میکرد به خاطر آن در برابر هر گونه سختی و دشواریای ایستادگی و مقاومت کنم.

در خبرنگاری به دنبال چه بودید و یا استید؟ چقدر از اهدافی که داشتید تا کنون برآورده شده اند؟
مینه:‌ هدف من به عنوان یک خبرنگار این است که هر روز بتوانم اخبار موثق را به درستی و بیکموکاست به گوش شنونده برسانم و به او توضیح دهم که هر خبر چگونه به او مربوط است و بر زندگیاش تاثیر میگذارد، میخواهم تا جایی که میتوانم به او کمک کنم تا این مشکلات را حل کند. به باور من میتوان روزنامهنگارها را در کنار قوههای مقننه، اجراییه و قضایی به عنوان قوهی چهارم در یک کشور برشمرد که میتواند همچون یک پل، مردم و ادارهکنندگان کشور را به یکدیگر مرتبط کند. بنابراین، هرچه این پل کار خود را بهتر انجام دهد ارتباط بهتری هم برقرار میشود، من هم همیشه برای دستیابی به همین هدف کوشیدهام و از بازخوردها و واکنشهایی که از سوی مردم دریافت کردهام، درمییابم که در این راه تا اندازهی زیادی موفق و کامیاب بودهام.

میدانم که هنوز هم دشواریهای زیادی وجود دارد، با آن هم میخواستم بپرسم که زنان چه نقشی در مسیر پیشرفت جامعه و خبرنگاری میتوانند داشته باشند؟
مینه: به نظر من در قدم نخست زنها باید به خود و کارشان باور داشته باشند و بدانند که زندگی برای زن و مرد یکسان است، چرا که هر دو انسان و هر کدام تشکیلدهندهی نیمپیکر جامعه استند، با نادیده گرفته شدن هر یک از اینها در واقع نیم پیکر جامعه معیوب میشود، چه بسا زنان نه تنها تشکیلدهندهی نیمپیکر جامعه استند که مسئولیت نیمهی دیگر آن را نیز بر دوش دارند پس در واقع رسالت یک روزنامهنگار، چه زن باشد و چه مرد این است که برای مخاطبان زن و مرد کار کند و تا جایی که میتواند با آگاهیرسانی و شریک برشمردن زنان در همه فعالیتهای اجتماعی، زندگی را برای آنها به عنوان مادر، کارمند و روزنامهنگار و یا نیم پیکر جامعه، آسانتر و بهتر بسازند. باید گفت که چالش کنونی ما جذب مخاطبان زن است چرا که هرچه شمار مخاطبان زن بیشتر باشد، آگاهیرسانی هم بهتر و هم موثرتر انجام میشود.

فکر میکنید کار یک خبرنگار زن با همکار مردش چه تفاوتی دارد و در چه زمینههایی زنان میتوانند بهتر از مردان کار کنند؟
مینه: روزنامهنگار خوب، زن و مرد ندارد و روزنامهنگار چه زن باشد و چه مرد باید بتواند کارش را به خوبی پیش ببرد، ولی در جامعهای مانند افغانستان، برتری روزنامهنگار زن بر همکار مردش این است که به عنوان یک زن میتواند به نصف همیشه پنهان جامعه، یعنی زنان خانهدار و خانهنشین، هم دسترسی داشته باشد. در واقع به دلیل سنتی بودن جامعهی افغانستان مردان شاید نتوانند به همه اعضای جامعه دسترسی داشته باشند ولی زنان میتوانند.

کارهای نکردهیتان در پهنهی روزنامهنگاری کدام هاست؟
مینه: خوب، من در موقعیتی قرار گرفتهام که بخش بزرگی از کارم، در برگیرندهی مدیریت بخش افغانستان بیبیسی است. بنابراین، خودم فرصت چندانی برای پرداختن به کار روزنامهنگاری ندارم. ولی با این حال بسیاری از دوستانم همیشه مرا تشویق میکنند که مجموعهی مصاحبههایم را تنظیم کنم. یکی از آثاری هم که به من انگیزهی این کار را میدهد، مجموعه گفتوگوهای روزنامهنگار ایتالیایی «اوریانا فالاچی» است که من آن را در سالهای مکتب خوانده بودم. خودم نیز همیشه آروز داشتم که با همه شخصیتهایی که در افغانستان خود را رهبر میخوانند، گفتوگو کنم. با آن که با بیشترشان گفتوگو کردم اما متأسفانه موفق تکمیل این کار نشدم.

تصویر یک جامعهی ایدهآل برای کار روزنامه نگاری به ویژه برای بانوان چگونه است؟
مینه: جامعهای که در آن قانون مسلط باشد و همه مردمی که در آن زندگی میکنند، از حقوق و مکلفیتهایشان آگاه باشند.

آیا این تصویر ذهنی شما روزی به حقیقت میپیوندد؟
مینه: دنیا با امید خورده شده است!

آیا تا کنون پیش آمده که از کار یک خبرنگار دیگر الهام گرفته باشید و یا رفتار و کار کسی به شما انگیزه داده باشد؟
مینه: بله همانطور که پیشتر هم گفتم، کتاب مصاحبه با تاریخ از روزنامه نگار ایتالیایی «اوریانا فالاچی» منبع الهام و در واقع مشوق من برای کار روزنامه نگاری بوده است. البته برای من هنوز هم مصاحبه بهترین بخش کار خبرنگاری است.

شما وضعیت کنونی رسانههای افغانستان را چگونه بررسی میکنید؟
مینه: بستگی به این دارد که با رسانههای کجا مقایسه می‌‌شود، اگر با رسانههای خود افغانستان در سالهای بسیار دور مقایسه شود، من فکر میکنم هرچند در این روزها فعالیتروزنامهنگاری به خاطر نبود منابع مالی اندک شده ولی روی هم رفته این رسانهها شرایط خوبی برای رشد خبرنگاران دارند. در واقع به نظر من روزنامهنگاری در افغانستان رو به رشد است و باور دارم که امروزه با وجود سایتهای آموزشی خبرنگاری در سطح ملی و جهانی، آزادی بیان و امکانات بیشتر کاری در مقایسه با کشورهای همسایه، روزنامهنگاران افغانستان امکانات بیشتری برای رشد و پیشرفت دارند و این به خود روزنامهنگاران بر میگردد که با امکاناتی که در دسترس است، تا چه اندازه برای رشد و پیشرفت خود تلاش میکنند، در واقع کار روزنامه نگاری وابسته به خواست خود خبرنگار است، هر قدر روزنامه نگار بر کار خود تسلط بیشتری داشته باشد و بکوشد کارهای خود را با وجدان خبرنگاری سبک و سنگین کند و برای هر حرف خود یک استناد قوی داشته باشد، میتواند روز به روز در عرصهی خبرنگاری به پیشرفتهای بیشتری دست یابد. باز هم میگویم رشد رسانهها در افغانستان در هفده سال گذشته بسیار عالی بوده است و البته خودم هم یکی از خوانندگان روزنامهی هشت صبح استم.

دخترهای زیادی آرزو دارند روزی چون شما شخصیت موفقی باشند، چه گفتنیهایی برای آنها دارید؟
مینه: خوب میخواهم به آنها بگویم فراموش کنند که زن استند، فقط بکوشند که کیفیت کار خود را بالا ببرند و در عرصهی کاری خود برتر باشند. در واقع حضور زنان در اجتماع افغانستان، از پارلمان گرفته تا به سطحهای پایینتر آن، به شکل سهمیهای است ولی زنان باید بدانند که نباید به این سهمیهها دلخوش کنند بلکه باید بکوشند تا با تکیه بر توانایی خودشان به این جایگاهها برسند.

حضور زنان را در رسانههای افغانستان چگونه میبینید و چه راهکارهایی برای حضور جدیتر و معنادارتر زنان در رسانهها، پیشنهاد میکنید؟
مینه: خبرنگاران زن افغانستان بهترین امکانات را در اختیار دارند چون رسانههای زیادی به آنها نیاز دارند، حال این بستگی به خودشان دارد که با تلاش و کوشش کیفیت کار خود را بالا ببرند و از هیچ کس عقب نمانند، به نظر من زنانی که در رسانه‌‌های افغانستان به عنوان گوینده کار میکنند نباید تنها به گویندگی بسنده کنند، بلکه باید بکوشند و به عنوان روزنامه نگاران اختصاصی، جایگاههای بهتری برای خود کسب کنند. در واقع من هم گویندگی کردهام ولی هیچ گاهی گویندهی محض نبودهام و تا خبری را به خوبی درک نمیکردم، هرگز نمیخواندمش، ولی متاسفانه امروزه برخی از گویندههای رادیو و تلویزیون (زن و مرد) تنها خبرها را از روی متن میخوانند، بدون این که توجه کنند که آیا دو جملهای که پشت سر هم میخوانند، واقعن میتوانند پشت سر هم قرار بگیرند یا نه.

جنسیت در کار حرفه‌‌ای نزد شما چه مفهومی دارد؟
مینه: همانطور که پیشتر هم گفتم جنسیت در کار حرفهای مطرح نیست و مهم توانایی و باور انسان به کارش است ولی هنگامی که محیط و جامعه محدودیتهایی را به وجود میآورند، هرکسی، چه زن و چه مرد باید بکوشد و راه مناسب خودش را پیدا کند. خوشبختانه هنگامی که من در کابل زندگی میکردم، هیچ گونه تعصبی در جامعه و در خانوادهام وجود نداشت و حالا هم نمیخواهم در بارهی کابل کنونی قضاوت کنم ولی باور دارم که در کار حرفهای باور و توانایی خود شخص مهم است.

در کنار خبرنگاری، چه کارهای دیگری را دوست دارید؟
مینه: من دانشکدهی حقوق را با عشق تمام خواندم، با اینکه در آزمون کانکور در رشتهی طب کامیاب شده بودم، حقوق را به آن ترجیح دادم. یکی از آرزوهایم این بود که یک حقوقدان خوب و یا یک دیپلومات باشم ولی متاسفانه شرایط مناسب نبود و با اینکه دانشگاه کابل مرا به وزارت خارجه فرستاد، میدانستم که درخواستم به جایی نخواهد رسید، به همین خاطر ترجیح دادم که به جای دیپلومات شدن در دانشگاه تدریس کنم. من در دانشگاه، حقوق بینالملل عمومی درس میدادم و تا درجهی پوهنیار رسیده بودم. افزون بر حقوق، همانطور که پیشتر هم گفتم همیشه دوست داشتم مانند اوریانا فالاچی با رهبران تاریخ مصاحبه کنم، همچنان یکی از آرزوهایم این است که مستندهای گوناگون بسازم و در یکی از آن مستندها با بزرگان تاریخ جهان مانند مولانا، اقبال لاهوری، ناصر خسرو، سید جمال الدین افغانی و ارنست همینگوی که از نظر من شهروندان دنیا به شمار میروند، همراه شوم و پا به پای آنها درست در همان مسیری که آنها روزگاری آن را پیموده بودند، گام بردارم و آن مسیر را در جهان امروز تجربه کنم.

کمی هم از زندگی خصوصیتان بگویید.
مینه (با لحنی محبت آمیز): بهترین خاطرهی زندگی من تولد فرزندانم است و باید بگویم که هر دو پسرم زندگیام استند. من به همراه دو پسرم پامیر و ودیر در لندن زندگی میکنم، پسر کوچکترم ودیر داکتر طب است و پامیر در رشتهی اقتصاد درس خوانده است و اکنون در یک شرکت کار میکند، ولی متأسفانه هنوز نواسه ندارم (با خنده).

سخن پایانی؟
مینه (پس از کمی درنگ): حرفم این است که در هر حال نباید امید را از دست داد، زندگی رو به پیش روان است و ما باید همچون رانندهای که موترش را با در نظر گرفتن آینهی عقب نما، به پیش میراند، بر مسیرمان تمرکز کنیم و رو به سوی آینده به پیش برویم.

گفتوگوکننده: زهره اسپات

منبع اصلی: هشت صبحدوشنبه، ۲۵ سرطان ۱۳۹۷

8am.af