طفل یتیم : م – اسحاق ثنا

 

پیش بیا و باز کن پنجره های بسته را 

باز نوازشی بکن رهروان خسته را 

در شده بیقرار تو خانه در انتظار تو

فرش ره‌ تو تا کنم گلبن دسته دسته را 

پاک نما‌ تو سینه‌ را صاف چنان چو شیشه ای

گرد  ملال دور کن سینه ای غم نشسته را 

منتظر تو‌ مانده ام چشم به‌ ره‌ نهاده ام 

تا که به جای آوری قول و قرار بسته را 

دست ترحمی به جاست لطف و محبتی رواست 

طفل یتیم بی پدر آن که‌ دلش شکسته را 

محمد اسحاق ثنا 

ونکوور کانادا