پاسداری از شخصیت های تاریخی و سیاسی حق هر ملتی است٬ کش و قوس ها در فلم پانی پت و جایگاۀ احمد شاه ابدالی در آن : مهرالدین مـشیـد

 قرار است بالیود فلم فتح پانی پت آخرین لشکرکشی احمدشاه بابا به هند را تازه به بارار عرضه کند. سینمای هند یک فیلم سینمایی وهنری از جنگ ماه جنوری سال ۱۷۶۱ پانی پت را به تصویر کشیده است.             بدون تردید این فلم بیشتر به روایت هایی پرداخته است که از سیمای دو طرف پرده برداشته است و بدون تردید به ابعادی بیشتر تمرکز کرده که چهرۀ احمدخان ابدالی را بحیث یک مهاجم به نمایش گذاشته است.  در جنگ پانی‌پت در سال ۱۷۶۱ سپاهیان احمد خان شامل ‌پشتون، قزل‌باش و روهلیه که فرماندهی آنان را احمد‌شاه درانی بنیان‌گذار سلطنت سدوزایی‌ها به دوش داشت، به لشکر مرهته پیروز شدند. در آن جنگ حدود ۷۰۰۰۰ سپاهی که بیش‌تر آنان مربوط به اقوام مرهته بود، کشته شدند. سینمای هند یک فیلم سینمایی وهنری از جنگ ماه جنوری سال ۱۷۶۱ پانی پت را به تصویر کشیده است.  

بدون تردید این فلم بیشتر به روایت هایی پرداخته است که از سیمای دو طرف پرده برداشته است و بدون تردید به ابعادی بیشتر تمرکز کرده که چهرۀ احمدخان ابدالی را بحیث یک مهاجم به نمایش گذاشته است. در جنگ پانی‌پت در سال ۱۷۶۱ سپاهیان احمد خان شامل ‌پشتون، قزل‌باش و روهلیه که فرماندهی آنان را احمد‌شاه درانی بنیان‌گذار سلطنت سدوزایی‌ها به دوش داشت، به لشکر مرهته پیروز شدند. در آن جنگ حدود ۷۰۰۰۰ سپاهی که بیش‌تر آنان مربوط به اقوام مرهته بود، کشته شدند.

مورخان هندی و بریتانیایی،‌ بدین باور اند که نیرو های احمدشاۀ ابدالی تمام مردان بالاتر از ۱۴ سال را به قتل رساندند. جنگ پانی‌پت به حاکمیت مرهته‌‌ ‌ها در دهلی، ‌آگره و در مجموع شمال هند پایان داد و تمام قدرت آنان را نابود کرد؛ اما نیرو های ابدالی حین برگشت به از پانی پت از مسیر دهلی از سوی سیک ها در پنجاب مورد حملۀ شدید قرار گرفتند و در یک حملۀ غافل گیرانه تلفات سنگینی بر نیرو های ابدالی وارد کردند. با خروج نیروهای احمدشاه ابدالی از پنجاب، بیش‌تر بخش‌های این منطقه به دست سیک‌ها افتاد. احمد‌شاه ابدالی پس از سرکوب شورش حاجی جمال زرگرانی در قندهار، به پنجاب برگشت و با سیک‌ها درگیر شد؛ اما پیش از برگشت او به پنجاب، نیروهای سیک بر لاهور مسلط شده بودند و با شنیدن خبر برگشت سپاهیان درانی، سیک‌ها لاهور را تخلیه کردند و در خارج از آن شهر درگیری رخ داد که سیک ها شکست خوردند. مورخان شمار کشته های سیک در این جنگ را ۱۰۰۰۰ هزار ذکر کرده اند. مورخان هندی مدعی اند که لشکر ابدالی بار دیگر در سال ۱۷۴۸ دو بار پس از آن در لاهور هم دست به قتل عام و غارت زدند. مورخان هندی آنقدر در این رابطه بدبین اند که حتا مودودی در کتاب ” سلاجقه” ، محمود غزنه واحمد شاۀ ابدالی را لتره یا لنده غرنامیده و آنان را سرزنش کرده است، دیده شود هندوی که درفیلم نقش اورا بازی می کند، چه گلی رابه آب می دهد؟

بیرابطه نخواهد بود تا اندکی به زمامداری احمدا خان ابدالی اشاره شود تا اندکی از واقعیت های آن روز پرده برداشته شود . پس از آن که نادر افشار حملۀ شدیدی به افغانستان کرد و پس از سقوط قندهار وهرات به طرف شمال لشکر کشید و پیشروی کرد و اما در راه بیمار شد و درگذشت.  نادر که شخص هوشیاری بود و با حکمروایان هوتکی و ابدالی برخورد خوب کرد و پنجاه هزار سرباز از افغانستان به فرماندهی میر افغان را داخل سپاۀ خود کرد و احمد خان که در این سپاه بود، بعد از مرگ نادر خانوادۀ او را به سلامت به مشهد باز گرداند و به هرات بازگشت و به قندهار رسید. حرم نادر الماس کوۀ نور را به احمد خان بخشید.  برای گزینش زعیم ملی جرگۀ بزرگی در سال 1۱۱۶۰ خورشیدی در مزار شیر سرخ در  قلعۀ نادر آباد  دایرشد. در این جرگه رئیسان قبایل به شمول حاجی  جمال خان رئیس بارکزایی نیز حضور داشتند. این جرگه پس از هشت نشست موفق به تعیین زعیم نشد. قرار بود که دراین نشست نور محمد خان میر افغان بحیث رئیس قبول شود و اما بنا بر مخالفت دیگران و نزاکتهایی که وجود داشت، انتخاب نشد؛ زیرا تصمیم بر آن شد تا کسی بحیث زعیم قبول شود که افزون بر صفات دیگر دارای قبیلۀ نیرومند نباشد.(۳۰) تا آنکه در میان بگو و مگو ها شخصی به نام صابرشاۀ  کابلی که مجاور مزار شیر سرخ بود و خوشه هایی از گندم را از مزارع برداشت و وارد مجلس شد و آن را بر دستار احمد خان نصب کرد. (۱۱۶۰) گزینش احمد خان بحیث دورانی.”([7]) به گفتۀ غبار: “درحالی که خودش(احمد شاه) خالی از تعصبات قبیلوی ودینی نبود…اوبه مجرد گرفتن عنوان “دُرِدُران” از طرف صابر شاه کابلی، به گونۀ فوری این لقب را بشکل دردران درقالب قبیلوی درآورد ومجموع قبایل ابدالی را دُورانی- دُرانی” نام نهاد.” پس از آن ازین گونه پیرهارادر گزینش های فرمایشی شاهان وامرای پشتون برکرسی سلطنت افغانستان فراوان می توان ملاحظه نمود. مقررات جرگۀ او شامل منع بریدن گوش وبینی، منع ازدواج دختران افغان، منع میراث شرعی دخترازمال پدر، زن شوهرمرده رابرادرو[یا]اقوام نزدیک شوهرمجبورند عقد کنند، ماندن زن در خانۀ شوهر متوفای بدون وارث، حق نداشتن مهر از سوی پدر و برادر زن در صورت وفات در خانۀ شوهر، ممنوعیت طلاق زن پس ازنکاح، سلام با اشارۀ دست در سر گذاشتن نه با سرفرود آوردن، نپذیرفته شدن علما و فقرای غیرکارمند دولتی، صرف نان با علمای معتبر در شب های جمعه  و جبری بودن ادای نماز از سوی امراء وشهزاده گان ([8])

نخستین چهره های مربوط به کانفدراسیونی ازقبایل پشتون عبارت بودند از: بیگی خان بالقب شاه ولی خان ازقوم پوپلزایی- کشیک چی باشی(تفتیش)، عبدالله خان بالقب شاه پسندخان- ازقبیله پوپلزایی دیوان بیگی(اموردربار)، حاجی نواب خان الکوزایی- صاحب جمع صندوق خانه(مالیات وبرعائیدات)، برخوردارخان اچکزایی- قابوچی باشی،  محبت خان بلوچ – ضبط بیگی و جعفرخان پوپلزایی- قللرآقاسی.([11]) این ترکیب به گونۀ آشکار از ساختار دولت احمد شاهی پرده بر می دارد که قبایل خاصی زمام اموررا در دست داشتند.

احمد شاه بابا ده بار لشکر کشی نمود و لاهور و دهلی را  و کشمیر را فتح کرد و تا دریای آمو پیشروی کرد و با شاۀ بخارا کنار آمد و به طرف غر تا خراسان و مشهد پیش رفت. او یک امپراتوری وسیع را به میراث گذاشت که در شرق تا سرهند، در غرب، تا سبزوار  ( غرب مشهد)، در شمال تا دریای آمو و در جنوب تا دریای عرب را در بر می‌گرفت.

احمدشاه پسر محمدشاه پادشاه هند را بر کنار ساخت و به جای او عالمگیر دوم را بر تخت دهلی نشاند؛ و بیگم مغلانی را اسیر کرد و ولایت پنجاب را به آدینه بیک سپرد. عالمگیر سپاهی را تحت قیادت «نجیب الدوله» والی سهارنپور به مقابل احمدشاه فرستاد، اما نجیب الدوله بدون جنگ با احمدشاه بابا یکجا شد و عالمگیر مجبور شد در نزدیک دهلی احمدشاه بابا را استقبال نماید. احمدشاه بابا بخاطر حفظ علایق دوستی، برادرزادهٔ عالمگیر را به عقد نکاح شهزاده تیمور درآورد و خودش به وطن برگشت.                                                                                                                   وی قاضی فیض الله را وزیرو سردار پاینده خان محمد زایی را به لقب سرفراز خان به سرداری قبایل  قندهار گماشت.  در شهرهای کابل، قندهار، هرات، مشهد، اتک، پشاور، دیره جات، بهکر، سند، کشمیر، انواله، روهل کند، لاهور، ملتان و سرهند، مسکوکات احمدشاهی ضرب میشد. (۳۱) دردوره احمد شاه ابدالی ،سلطنت افغانستان که ( نام افغان وافغانستان نداشت) ، از اتک تا کابل ،ازکو یته تا مستونگ ، قلات ، سبی، جیکب آباد، شکارپور، سند ، پیشین ،دیره اسما عیل خان ، ضلع لورالای وپنجاب را دربرمی گرفت.

شماری ها به حملۀ احمد شاه بابا بر هند انتقاد کرده و می گویند که این حمله ها به بهای تحمیل مالیات گزاف بر مردم بدون اهل و تبار خودش و صرف آن برای جنگ فرصت های بازسازی و نوسازی افغانستان را گرفت و اگر گفته شود که بخشی از عقب مانی های کنونی ما محصول آن لشکر کشی ها است، حرف گزافی نخواهد بود. ( کارل مارکس درمقالات خود درباره جنوب آسیا ، نوشته است که :” احمد خان بادزدی ثروت غارت کردۀ بادارش از هند ،حکومت قبیلگی خود را درقندهار ساخت). شماری های می گویند که هدف از حمله های احمد شاه بابا برداشتن سنگی بزرگ از پیش پای انگلیس بود و خواست تا جای دولت فاسد گورگانی را پر کند و قدرت تازه یی به نفس هندی بدمد؛ اما چنین نشد و قوم مرهته کوبیده شد که برعکس راه برای نفوذ استعمار بازتر شد. در نتیجه نه دولت افغانستان جانشین دولت مردۀ هند گردید و نه کدام قوت بزرگتر ملی هند بوجود آمد. شاید هم بتوان گفت که احمد شاه در زمان و مکانی به سر می برد که خطر های آیندۀ استعمار انگلیس برایش غیر قابل پیش بینی بود.

احمد شاه در صدد آن نشد که در راه انکشاف اقتصادیات و تمدن و فرهنگ از دست رفته افغانستان (بعد از تجزیه و تقسیم دونیم قرنه کشور) صرف مساعی کند. در حالیکه جهان غرب تا این وقت در علوم و اقتصادیات آنقدر پیشرفته بود که انقلاب بورژوازی انگلستان و بعداً فرانسه مرحله جدیدی را در تاریخ اروپا- یعنی پیروزی نظام سرمایه داری را بر نظام فیودالی قرون وسطائی- اعلام نمود. گرچه نتیجه این انکشاف بزرگ غرب برای مشرق زمین بسیار گران تمام شد، زیرا اژدهای استعمار غرب دم جنبانید و دهن باز کرد تا آسیا و افریقا را بلع نماید. البته احمدشاه در داخل دایره فیودالی افغانستان، دولت مقتدر و متمرکزی تشکیل کرد و تجزیه طلبی ملوک طوایف را شدیداً سرکوب نمود.(۳۲)

احمدشاه مصارف دربار را کمتر کرد و معاش کارکنان دولت و سپاه را در سر وقت میپرداخت. دفاتر مالی و معاش و دخل و خرچ دولت وسیع و منظم بود. او همچنین در پایتخت دوایری تشکیل کرد؛ از قبیل وزارت (در منزله صدارت)، دیوان اعلی (وزارت مالیه)، خزانه داری، دفتر ضبط بیگی (امنیه و کوتوالی)، نسقچی باشی گری (تطبیق کننده مجازات)، داروغه گی، دفتر اخبار و هرکاری باشی (ضبط احوالات و استخبارات)، میرآخور باشی (حمل و نقل حیوانی)، و چند دایره کوچک دیگر مانند باجگیر، میراب، خالصه جات، کلانتر شهری و غیره. (۳۳) ۱۶

این را نباید انکار کرد که احمدشاۀ ابدالی در آن روزگار توانست تا تاریخ را به گونۀ دیگری رقم بزند و سرزمینی را به استقلال رساند که برای و زمامداران ایران و بابری های هند و آسیای میان نه تنها بالای او حساب می کردند که شماری از آنان را مطیع نیز نمود و توانست سرزمین های وسیعی را تحت حاکمت خود درآورد؛ اما در سال های بعد از احمد شاه ابدالی دیدیم که کشور سیر نزولی را پیمود. تیمور شاه  که حکمران ملتان بود و پس از مرگ پدر برگشت و سلیمان برادرخود را که به کمک شاه ولی خان وزیر اعظم اعلان پادشاهی کرده بود، خلع و شاه ولی را کشت. وی با شاه بخارا صلح کرد و دریای آمو را بحیث سرحد شناخت و مملکت را به فرزندان خود تقسیم کرد، قندهار را به همایون، هرات را به محمود، پشاور را به عباس، کابل را به زمان، غزنه را به شجاع، کشمیر را به کهندل داد و پس از ۲۲ سال سلطنت در سال ۱۲۰۴ خورشیدی در ګذشت و قلمرو های پدر خود را حفظ کرد.  (۳۴)  تیمور در سال ۱۷۹۳ درگذشت و پسرش شاه‌زمان جا‌نشین او شد. زمان شاه درگیر جنگ های خانواده گی شد و از طرف شمال شاهان منغیتی بخارا و از طرف جنوب میران سند و از طرف غرب آقا محمد قاجار واز طرف شرق قوای سکه  سرحدات مملکت را تهدید کردند. بنا براین او موفق به تجزیۀ پنجاب نشد و زمانی که به پشاور رسید. همایون برادرش به کمک میران سند قندهار را گرفت و شاه زمان بر قندهار تاخت و لاهور را گرفت و شاهان بخارا زا از شمال عقب زد. شاه زمان می‌خواست قدرت مسلمانان هند را تحکیم بخشد. این اقدام او می‌توانست به تهدید بزرگی برای حاکمیت بریتانیا تبدیل شود، این امر تا جایی جدی تلقی شد که سر جان ملکم (Sir John Malcolm) به مناطق مرزی گسیل شد تا اگر افغان‌ها دست به کدام اقدامی بزنند، مانع آن‌ها شود. هم‌زمان با این، بریتانیایی ها گفت‌وگوها را با فارس‌ها شروع کردند تا به کمک آن‌ها افغان ها را میان دو آتش قرار دهند. این اقدام‌ها غیر‌ضروری بودند چرا که زمان‌شاه با توطیه‌ها و شورش‌ها در داخل کشور خودش گرفتار بود و برنامه‌های بزرگ او در نطفه خفه شدند. برادر او محمود به امید این‌که بتواند حکومتی را در هرات ایجاد کند، به این شهر حمله کرد. پس از این‌که برنامۀ فتح هرات شکست خورد، محمود متواری فارس شد. شاه ‌زمان به کمک قبیلۀ ‌بارکزایی که در رأس آن سرفراز خان قرار داشت به تخت سلطنت رسید. شاه زمان پس از توافق با ناپلیون به قصد هند حرکت کرد و با رنجیت سنگه در لاهور کنار آمد و  آمادۀ لشکرکشی به هند بود که انگلیس شاۀ قاجار را ترغیب به حمله بر هرات نمود. این حمله سبب شد که برنامه های حملۀ  شاه زمان به هند عملی نشود و برای سرکوب قاجار به هرات برگردد.

زمانی که شاه زمان به سوی هرات در حرکت شد شاۀ قاجار هم نیرو های خود را از خراسان امر عقب نشینی داد. (۳۵)اما شاه زمان بالاخره به کمک انگلیس در جنگ با شاه محمود اسیر شد و بوسیلۀ برادر خود کور شد. تعیین یک شخص نامحبوب به حیث وزیر موجب ناراحتی میان حامیان شاه‌زمان شد و آن‌ها توطیه‌یی را علیه وی سازماندهی کردند. این توطیه کشف شد و شاه‌زمان سرفراز خان را اعدام کرد. توطیه‌گران از محمود دعوت کردند تا از فارس به افغانستان بیاید. شاه زمان اسیر و به دست محمود کور شد. در برابر شاه‌محمود که مورد حمایت درانی‌ها بود، شاه‌شجاع مورد حمایت غلجایی‌ها قرار گرفت. وی مدتی بر اریکۀ سلطنت تکیه کرد اما در نهایت بیشتر به دلیل خیانت حامیان خودش شکست خورد و به سیک‌ها پناهنده شد.

شاه شجاع در سال ۱۲۱۶ خورشیدی  به دفاع از شاه  زمان برضد محمود لشکر کشید  و در سال ۲۰۱۸ خورشیدی بر تخت نشست و محمود را معاف کرد.  اما شاه محمود در سال ۲۰۱۵ به کمک وزیر فتح خان دوباره به تخت نشست که در اصل اختیار در دست وزیر فتح محمد خان بود. وزیر  فتح خان کشمیر را از سکه گرفت و اعظم خان تسلیم کرد. در این وقت هرات در تصرف حاجی فیروزالدین برادر محمود بود و قاجار قصد تصرف هرات را داشت. وزیر فتح خان به جنگ قاجار رفت و پس از آن که وزیر فتح خان با لشکر کابل حاجی فیروز الدین را بازداشت و به کابل فرستاد و ده هزار لشکر قاجار را در غارب هرات نابود کرد و مصروف تنظیم هرات شد؛ اما واقعۀ بدی پیش امد که سردار دوست محمد خان را در هرات وارد خانۀ  حاجی فیروزالدین کرد و جواهر، زیورات و کمر بند قیمتی او را  دزدید که به قول شیرازی مولف تاریخ  احمد شاۀ درانی پنجا هزار تومان ارزش داشت. محمود فرزند خود کامران را به سرکوب او فرستاد. وزیر فتح‌خان که متناسب با ایجابات منافعش میان محمود و شاه‌شجاع در نوسان بود توسط کامران پسر محمود دستگیر، نخست نابینا و بعداً به گونۀ بی‌رحمانه بوسیلۀ کامران به قتل رسید. .(۳۶)  ص ۳۵۷

پس از کشته شدن وزیر فتح خان بوسیلۀ کامران فرزند محمود قبیلۀ نیرومند این وزیر در پی گرفتن انتقام خون او شد، محمود متواری و شاه‌شجاع به عنوان دست‌نشانده مجدداً به قدرت رسید. به دلیل این‌که شاه شجاع موجب ناراحتی می‌شد، از قدرت کنار ‌زده شد و به جایش یکی از برادرانش یعنی امیر دوست محمد خان به قدرت رسید. وی نخستین معاهده را با رنجیت سنگ در لاهور به امضا رسانید و بعدتر به تاریخ ۲۶ جنوری ۱۸۵۷ برابر به ۲۹ جمادی الاول ۱۲۷۳خ وارد جمرود شد و معاهدۀ چهارم با انگلیس را به نام معاهدۀ پشاور امضا نمود. بر بنیاد این معاهده به امیر اجازه داده شد  که تنها ۱۸ هزار سرباز پیاده و ۱۳ هزار نظامی کاردان داشته باشد. انگلیس متعهد شد که سالانه پنجصد هزار روپیه را به امیر بدهد و او مطیع انگلیس باشد.(۴۱) براساس این معاهده ها به تدریج بخش های از سرزمین های احمدشاهی به تصرف سیک ها درآمد. سلطان طلایی پدر نادر غدار پشاور را به رنجیت سنگه تسلیم کرد و پس از معاهدۀ امیر دوست محمد و شاشجاع تا زمان عبدالرحمن نه آخرین معاهدۀ دیورند، بل معاهده های دیگری با شاه امان الله ونادر غدار در مجموعی طی دوازده معاهده با انگیس و رنجیت سنگه به امضا رسید که در هر معاهده بخشی از قلمرو های احمدشاهی به تصرف سیک ها درآمد که تحت حاکمیت انگیس بودند.

هدف از اشاره به نکات فوق آگاهی از رخداد های زمامداری احمد شاۀ ابدالی و بعد از آن است تا خواننده در روشنی آن روشن بینانه تر به داوری بنشیند. هرچند در جهان امروز عدالت به دار آویخته شده است و در این جهان پر از آشوب و خشونت و منازعه که قدرت های کلان هر روز برای بقای خود در هزاران کیلومتر دورتر از قلمرو های شان حادثه آفرینی های خونین می نمایند و افغانستان را قربانی بدترین جنگ نیابتی خود زیر نام مبارزه با تروریزم نموده اند. در چنین حالی بحث بر سر حق و ناحق و داد و بیداد و خورده گیری بر سر این که فلم پانی پت چگونه و با چه مضمون و محتوا ساخته شده است، موضوع نه آن چنانی می نماید که با توجه به دشواری های کنونی کشور به آن بیشتر پرداخته شود تا از سنگینی فشار فرهنگی این فلم بر کشور چیزی کاسته شود. بازهم بد نخواهد بود تا اندکی به آن پرداخته شود. 

در فلم پانی پت سنجی دت که از پدر و مادر هندی است، در این فلم نقش احمدشاهء ابدالی را بازی کرده است. هرچند این فلم هنوز به بازار نیامده و معلوم نیست که احمدشاه بابا در این چگونه به تصویر کشیده سده است؛ اما بدون تردید این فلم روایت بازمانده‌گان حوادث یادشده را از دید ناسیونالیستی بازتاب داده است که با توجه به گرایش های ملی در افغانستان دراین مورد نظریه های متفاوتی وجود دارد. اما آنچه مسلم است،  این که جنگ های قرن ۱۸ و ۱۹ هیچ توجیۀ منطقی ندارد و هر گونه قهرمان سازی و اسطوره سازی آن توجیۀ ناپذیر است. ممکن از دید ناسیونالیستی، ملی گرایان افراطی امپراطوری گرگاینان در این مورد نظر خود را دارند که استدلال دیگران برای آنان قابل قبول نیست. مثلی که شماری از سیاستگران در افغانستان هم جنبه های کارکردی این لشکر کشی ها را تحکیم پایه های نظام حاکم می خوانند که دلیل استواری نیست و هرگونه تقدس بخشی این موارد سبب می شود تا از نقد منطقی ان پیشگیری شود که در آینده جنجال آفرین خواهد بود. هرچند گاهی سر نخ این فلم به اختلاف میان هند و پاکستان هم میرسد و یادآور آن است که این می تواند، به نحوی پاسخ به پاکستان هم باشد؛ زیرا پاکستان نام راکت های خود را غزنوی و غوری گذاشته است و اما زمانیکه سخنان زشت مودودی در رابطه به غزنوی ها و احمد شاۀ  ابدالی در خاطره ها تداعی می کند و این موضوع منتفی می شود. این موضوع با توجه به روابط خوب و حسنۀ هند با افغانستان هرگونه گمانه زنی ها را که نشان دهندۀ نیات بد هندی ها در مورد افغانستان باشد، نفی می کند و بیشتر بعد تجارتی کمپنی های فلم سازی را مطرح می کند که آنها دنبال سودجویی خود اند و اما باز هم این مسأله از مسؤولیت پذیری کمپنی ها و  سناریو نویسان چیزی نمی کاهد که در فلم های شان روابط نیک تاریخی و فرهنگی کشور شان را با کشور های دیگر دست کم بگیرند، اما در آخرین تحلیل پاسخ منطقی به این مسایل بیشتر نرم افزاری باید باشد تا در سایۀ پذیرش انتقاد و نهادینه شدن رسم انتقاد پذیری روابط کشور ها شفافیت بیشتر پیدا کند.

این یک امر واقعی است که مردم هیچ سرزمینی حاضر نیستند تا شخصی را در این فلم قهرمان جلوه بدهد که هفت بار بر کشور شان حمله کرده باشد و مورخان شان به شمول نهرو تمامی آن حمله ها را غارتگرانه خوانده اند. پس از این معلوم است که نقش احمد خان ابدالی در این فلم چگونه باید باشد، ولو که کارگردان و بازیکن با آخرین تلاش کوشیده باشد تا رسم همسایه داری را با حسن صورت ادا کرده باشد؛ اما باز هم بدور از انتظار است که سناریو نویس، کارگردان و نقش آفرینان فلم یک کشور یک زمامدار مهاجم را با شکوه و در میان گل ها به استقبال بگیرد. آیا ما اگر فلمی از تهاجم سکندر، چنگیز، انگلیس یا شوروی به افغانستان فلمی تهیه کنیم. آن فلم چگونه خواهد بود،  جزاین که قیافه های ضد انسانی آنان را به پرده بکشیم. پس پیدا است که ما هرگز در چنین فلمی نمی خواهیم سکندر، چنگیز و یا بریژنف، گرباچوف  و یا  ترامپ را قهرمان آن باشند. بنا براین حال داوری با هر خواننده است که چگونه در مورد این فلم داوری خواهد کرد. این که مورخ و داستان نویس و سناریویست و فلم ساز هندی در مورد احمدشاه ابدالی چه فکری دارند، هرچه باشد، از نظر یک هندی او مهاجم است و استقبال از مهاجم در تمامی فرهنگ های جهان کفر و نابخشودنی است. این حق را هم ما نداریم که که مانع تصمیم آنان شویم تا از ساختن فلم پانی پت منصرف شوند. حال این که ما در برابر این فلم چه گونه واکنشی خواهیم داشت، مردم افغانستان حق دارند تا رهبران صدیق و وطن دوست خود بویژه آنانی را بیشتر دوست داشته باشند که درپیوند به وحدت ملی، اقتدار ملی و منافع ملی و نسبت به اقوام کشور دیدگاۀ عادلانه داشته باشد. آشکار است که مردم ما با این دیدگاه هیچ گاهی ستم آن زمامداران و رهبران سیاسی و تاریخی خویش را فراموش نمی کنند که وحدت ملی و اقتدار ملی را قربانی ارزش های تباری و قومی و مذهبی نکرده اند و نخواهند کرد.

این زمانی ممکن است که ما ملت شویم و با قاعده های ملت شدن آشنایی حاصل کرده و سربلند و باغرور در قطار ملت های بزرگ گیتی سربلند و باعزت، مستقل از دخالت ها و حمایت های هدفمند کشور های خارجی به زنده گی مستقلانۀ خود ادامه بدهیم. پس با این حالتی که ما قرار داریم و تنها با تروریزم دست و پنجه نرم نمی کنیم که  بیرحمانه تر از هر زمانی بجان هم افتاده ایم و بیش از آن که به تروریزم و توطیه های نظامی و سیاسی دشمنان این سرزمین بپردازیم، بیشترین انرژی را صرف مبارزۀ درون حکومتی و بیرون حکومتی می نماییم. از همین سبب است که امروز در کشور اجماع سیاسی وجود ندارد و هر گروه و هر حلقه خود را جدا جدا ادعای وراثت افغانستان را دارد. این در حالی است که هر کدام از حکومت تا گروه های سیاسی جدا جدا تیشه ها را در دست گرفته اند و هر روز بر بن درختی چون افغانستان می کوبند و در حال قطع کردن آن هستند. معلوم است که در این دیدگاه جای آنانی بلند و با شکوه است که با احساسات ملی برای ملت شدن افغانستان صادقانه تلاش کرده اند و این احساس شان را در عمل تبارز داده اند. البته با توجه به این که افغانستان کنونی بحیث زندانی در جغرافیای مرده ریگ سرزمین های دورۀ احمدشاۀ ابدالی قرار دارد که در نتیجۀ توافق انگلیس و روسیه به مثابۀ کشوری حایل در زمان عبدالرحمان خان بوجود آمد. این که او از نظر یک هندی مهاجم است. بدون تردید نگاۀ مردم افغانستان نسبت به وی به مراتب متفاوت از دیدگاۀ یک هندی است. این درگذشته رسم تاریخی بوده که جدا از ارزش های اخلاقی و احترام به حق حاکمیت ملی کشور های دیگر بر فتوحات زمامداران شان فخر می کردند که این یک بحث تاریخی است و جا دارد که به این موضوع از دیدگاۀ تاریخی نگاه شود؛ زیرا آن شرایط با شرایط امروز متفاوت است. هرگاه کشوری فدرت حمله برکشوری را نداشت. در آنصورت طبیعی باید منتظر حمله و تهاجم دیگران می بود. در آن روزگاران حمله بر دبگران معنای بقای خود را داشت؛ زیرا در آن زمان فرهنگ همزیستی و زنده گی مسالمت آمیز در میان جوامع بشری نهادینه نشده بود. از همین رو نابجا است که یک موضوع تاریخی گذشته را با توجه به شرایط و اوضاع کنونی به داوری بگیریم؛ زیرا موصوعی که به تاریخ پیوسته است، درست نیست تا آن را از موزهء تاریخ ببرون کرد و به داوری گرفت. این بجاتر خواهد بود که موضوع گذشته را به گذشته گذاشت و برای حفظ روابط نیک آن را به حال خود گذاشت. حال اگر آنان فلمی می سازند، بسازند، ولو که آن فلم تحریف شده باشد و تحت احساسات شدید ناسیونالیستی هندی شکل گرفته باشد. حال بر ما است تا سناریوی بسازیم که فلم آن انسانی ترین رویکرد ها را در آن به نمایش بگذارد تا با توجه به شرایط آن روز مردم جهان بدانند که واقعیت حملهء احمدشاه ابدالی بر هند چیزی غیر از آن است که در فلم پانی پت وارونه به تصویر کشبده شده است. البته این که این موضوع را اگر قرار باشد که از لحاظ اخلاقی تعبیر و تفسیر کنیم. این بر می گردد به بحث دیگری که نخبگان تمامی کشور ها حاضر شوند تا با سعهء صدر و پذیرش انتقاد از خود و انتقاد از دیگران کاستی ها و ناروایی های یکدیگر را پذبرفته و شجاعانه از کاستی های گذشتهء یک دیگر پوزش خواسته و با تعهد و میثاق انسانی با گفتن گذشته ها صلوات همه چیز را تاره از سر آغاز کنند. در این صورت هرچند فضای تجارت و سودجویی بر تمامی حوزه های سایۀ سنگین خود را افگنده است و دستگاه های فلم سازی هند بویژه بالیود هم از آن متاثر است، اما در صورت واکنش واقعی  و انسانی و اخلاق مدار در همچو موارد، به یقین که یک کمپنی هندی  را حیا می از ساختن فلمی دوری خواهد ورزید که سبب خمیده شدن ابروی یک شهروند افغانستان یا کشور دیگر شود. پس به پیش به سوی همزیستی های مسالمت آمیز و انسانی که سراسر جهان را گلزاری از گاندی ها و ماندیلا ها و سایر مصلحین با تقوا و عادل در سراسر جهان نماید و برای نابودی تحاوز، استبداد، غارتگری و فساد بجای دست یازی به تفنگ رسم مبارزهء عدم خشونت در سراسر جهان نهادینه شود تا صلح پایدار در سراسر جهان برقرار شود و جنگ و خشونت در تمامی عرصه ها نابود شود و جهان به بهشت انسان و انسانیت بدل شود.

&&&&

منابع و رویکرد ها :

(۷)فیض محمد کاتب هزاره، سراج التواریخ،ج1،موسیسه تحقیقات وانتشارات بلخ،سال1372،ص12

(۸)رک تاریخ سلطانی،ص147 وتاریخ وقایع وسوانح افغانستان، تالیف علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، چاپ سال1273 هـ ق، تهران،صص36- 37

(۱۱) – میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر،ص111

(۱۲) -غلزاییها در سال1880 به نفع عبدالرحمن خان وعلیه پسر عمویش ایوب خان رای دادند وپشتونهای مشرق در سال1929 به نفع نادر خان وعلیه امان الله خان وجبیب الله کلکانی. علاقمندان تاریخ ومناسبات اجتماعی ورشد اقتصادی جامعه افغانها میتوانند این مسایل را درکتب ومنابع ذیل جستجو ومطالعه نمایند:

 “مجمل تاریخ بعد نادریه”، اثرمحمد امین گلستانی مربوط به تاریخ افغانها در نیمه قرن هجدهم/ “تاریخ افاغنه”، تالیف نعمت الله درسال1610 که به وقایع مقدم از قرن هفدهم تعلق دارد/ “آیین اکبری”، اثر ابوالفضل علامی تالیف سال1725 درمورد یورشهای نادرشاه به افغانستان/ “جهانگشای نادری”، تالیف میرزامحمد مهدی، مربوط به وقایع دوران نادر شاه افشار/ “تاریخ میر عبدالکریم بخارایی”(متوفای1810) که در سفر شاه محمود به بخارا همرکاب وی بوده است/ “تاریخ سلطانی”، اثر سلطان محمدپسر موسی خان درانی/ کتاب “حقیقت بینا وعروج فرقه سیکها”، تالیف آنرا به تیمور شاه در سال1783 نسبت میدهند/ “پانی پت”، اثر قاضی راجه در سال1761، مربوط به حوادث درگیریهای این دوره/ “حیات افغانی”، اثرمحمد حیات خان افغان درسال1867 شامل مجموعه قوانین عرفی وزیریها بنام “وزیری نرخ”/ “قوانین عرفی افغانها”، اثرتاپر مامور انگلیسی/ “روابط انگلیسها با قبایل آزاد”، اثرآتچیسون که بدستور استعمارگران انگلیسی تالیف شده است/ فلیپ یفیریموف واسقف خریسانف روسی که مربوط به “یادداشتهای نظامی افغانستان” درآخر قرن هجدهم است/ “حیات اجتماعی افغانها” توسط ر. استیل سیاح انگلیسی/ کروشینسکی لهستانی، “استیلای افغانها در ایران” تالیف سال1722 / یادداشتهای فرستر انگلیسی که در سال1783 از پشاور-کابل- قندهار وهرات به روسیه سفر نموده است/ “رشد فیودالیزم درجامعه افغانها”، تالیف ایگورمیخاییلویچ ریسنر بزبان روسی/ واخیراً کتاب “تاریخ تحلیلی افغانستان”، اثردانشمند وسیاستگر افغانستان عبدالحمید محتاط که با استفاده از تحقیقات وپژوهشهای مبسوط علمی محقیقان جهان، منطقه ومولفین افغان، در مورد حیات اجتماعی، اقتصادی وتاریخی افغانها(پشتونها) بچاپ رسیده است.

[13] – برای ازدیاد معلومات به تیمور شاه درانی، نوشته عزیزالدین وکیلی فوفلزایی، کابل1343،ج1،ص32 مراجعه کنید

https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=956

۳۰- حبیبی ، عبدالحی     ، تاریخ مختصر افغانستان ، صفحۀ ۳۳۴

۳۱ –  غبار ،  افغانستان در مسیر تاریخ   ، ص 

۳۲-  غبار ،  افغانستان در مسیر تاریخ   ، ص

۳۳- همان منبع  صفحۀ 

۳۴- همان منبع  صفحۀ   ۳۴۹

۳۵ – ۱۷ – حبیبی   عبدالحی  ،  تاریخ مختصر افغانستان ، فایل پی دی اف  ،  ص     ۳۵۳

۳۶ –  همان منبع صفحۀ  ۳۵۷

۴۱ – حبیبی   عبدالحی  ،  تاریخ مختصر افغانستان ، فایل پی دی اف  ،  ص    ۳۶۸